چند روز پیش شاهد گفت و گویی بودیم در تلویزیون «کانال یک»ِ آقای شهرام همایون، که در آن چهار نفر از کنشگران سیاسی در باره ی مساله ی تمامیت ارضی ایران و موضوعاتی مانند فدرالیسم و غیره صحبت می کردند.
شرکت کنندگان در این گفت و گو عبارت بودند از:
دکتر بهیه جیلانی، دکتر عبدالستار دوشوکی، جناب بستیجانی، آقای کاوه آهنگری.
آقای کاوه آهنگری به گفته ی خودشان «عضو» حزب دمکرات کردستان است.
جناب شهرام همایون، مدیریت گفت و گو را بر عهده داشتند و طبیعتا از اظهار نظر شخصی خودداری می کردند.
گفت و گو با وجود طرح مسائل حاد، با مدیریت ایشان، در آرامش کامل برگزار شد.
در قسمتی از این گفت و گو، آقای کاوه آهنگری، در مورد عبارت «تمامیت ارضی» نظر نهایی خودشان را بیان کردند و گفتند:
«...اگر روزی ما به توافق نرسیم تعهد در مقابل تمامیت ارضی اصولا «بی معنا»ست...»
در همینجا، ایشان، با بیان این جملات که «خیلی خیلی واضح بگم» «ما» در راه خودمختاری ۵۰۰۰ شهید داده ایم و هنوز هم در حال شهید دادن هستیم، با زبانی که من آن را «تهدید آمیز» ارزیابی کردم، گفتند که:
«مطمئن باشید این جرات را هم داریم که برای استقلال کردستان باز هم شهید بدیم».
بعد از شنیدن این گفت و گو، من مطلبی نوشتم با عنوانِ «نکاتی در باره بحث فراخوان ده حزب تجزیه طلب در تلویزیون «کانال یک»» که در پایان آن گفتم:
«...خدمت جناب ایشان خیلی صریح و روشن می گویم، هر کس بخواهد یک وجب از خاک کشور ما جدا کند، دست و پایش را با نهایت قدرت قلم می کنیم. به هر دلیلی که می خواهد باشد. من نمی دانم آهنگری تا حالا خودش تفنگ دست گرفته یا نه، ولی من خیلی خوب معنی تفنگ را می دانم و معنی دشمن ی که در مقابل تفنگ قرار می گیرد. بنابراین آقای آهنگری و ده حزب و هر کس دیگری، هر طور می خواهد حرف بزند و نظر بدهد، اما مراقب باشد کار را به تهدید عملی نکشاند.
ایران نمرده است که دشمن بخواهد آن را تکه پاره کند.»
چنان که ملاحظه می شود، این جملات در مقابل سخنِ «تهدیدگون» آقای آهنگری گفته شده است. صحبت از شهید دادن برای استقلال کردستان است و طبیعتا، انسان،،،،، «شهید» را در گفت و گو نمی دهد؛ در جنگ واقعی می دهد.
من بعد از ۴۰ سال نوشتن، خصوصا در مورد مسائل مهم و حساس، این قدر یاد گرفته ام که کلمات و جملات ام را «در نهایت دقت» بنویسم، طوری که نتوان آن را بد فهمید یا دچار سوء تعبیر شد یا موردِ سوءاستفاده قرار داد.
در یادداشت ام، عبارتی که نوشته ام این است:
«هر کس بخواهد یک وجب از خاک کشور ما جدا کند...».
و مگر غیر از این است که «هر کس» بخواهد یک وجب از خاک کشور ما جدا کند، ما ایرانیان، دست و پای او را قلم خواهیم کرد؟!
مگر در مقابل این «هر کسان» ما غیر از مقابله، کار دیگری می توانیم انجام دهیم؟!
آیا در برخورد با این «هر کسان» که می خواهند یک وجب از خاک کشور ما جدا کنند، باید بنشینیم و گفت و گو کنیم؟! چه کسی این کار را می کند که ما بکنیم؟!
*****
دوست گرامی، جناب دکتر دوشوکی، امروز در نقدِ یادداشت من، مطلبی منتشر کرده اند با عنوانِ «سخنی با ف. م. سخن در باره تجزیه ایران» که مخلص کلام شان در این مطلب این است که، ف. م. سخن! «تفنگ ات را زمین بگذار» چرا که خطاب به آقای کاوه آهنگری نوشته ام:
«من خیلی خوب معنی تفنگ را می دانم و معنی دشمن ی که در مقابل تفنگ قرار می گیرد...».
بر اساس همین کلماتِ تفنگ و دشمن، ،جناب دوشوکی فرموده اند که من «افشای راز کرده ام» و «علاوه بر "قدرت قلم کردن پا"، با زبان تفنگ نیز سخن گفته ام».
این افشای راز نیست که من با زبان تفنگ آشنا هستم. اگر جناب دوشوکی و دیگرانی که مایل به شناخت بیشتر من هستند به صفحه ی فیس بوک من، و مقالات و مطالب قبلی ام مراجعه کنند، خواهند دید که من در زمان جنگ ایران و عراق، مدت ۲۰ ماه در خط مقدم جبهه بوده ام و با وجود این که من و همرزمان ام در آن سال، می خواستیم سر به تن حکومت اسلامی نباشد، در راه «کشورم» و این که یک وجب از خاک آن به دشمن داده نشود جنگیده ام. این نه تنها راز نیست بلکه یکی از افتخارات من بوده و هست و بعد از این هم خواهد بود.
بنابراین به عنوان یک «کهنه سرباز» گفته ام که «تهدید»ِ این گونه، با کلمه شهید و غیره، کارساز نیست، و در همان مطلب صریحا نوشته ام که:
«...بنابراین آقای آهنگری و ده حزب و هر کس دیگری، هر طور می خواهد حرف بزند و نظر بدهد، اما مراقب باشد کار را به تهدید عملی نکشاند. ایران نمرده است که دشمن بخواهد آن را تکه پاره کند.»
*****
جناب دوشوکی در مطلب شان بسیار مرا مورد لطف قرار داده اند، و تعریف هایی از قلم من کرده اند که امیدوارم شایسته ی آن باشم.
اما خدمت ایشان باید عرض کنم که رعایت امانت و دقت، در نقل نوشته ی من نکرده اند. این که یک کلمه ی تفنگ را بگیریم، و آن را به ابتدای انقلاب نکبت بار اسلامی ببریم و آن را به خلخالی و کشتار او در کردستان بچسبانیم و از نویسنده، خواسته یا ناخواسته، دیوی تفنگ به دست بسازیم، کار درستی نیست.
به همین خاطر، تصور من این است که جناب دکتر دوشوکی، که بسیار برایشان احترام قائل ام، نوشته ی مرا کامل، یا درست و دقیق مطالعه نکرده اند، و به دقتی که در انتخاب کلمات و نوشتن جملات داشته ام، توجه ننموده اند.
به هر حال، این خوانندگان و مخاطبان، این گفتار آقای کاوه ی آهنگری، این نوشته ی من، و این هم نقد جناب دکتر دوشوکی.
تصور می کنم همین مقدار، مطلب و گفتار، برای روشن کردن این که «کی» چه می گوید و «کی» چه می خواهد بکند کافی باشد.