ما به رسانه ی «اینترنت» بسیار مدیونیم. اینترنت به ما بسیاری چیزها نشان می دهد که پیش از این به چشم ندیده ایم.
ضمیر «ما» یی که در این جا به کار می برم فقط مختص «ما ایرانیان» نیست بلکه تمام مردم جهان را در بر می گیرد.
ما در اینترنت دیده ایم که مثلا یک پلیس امریکایی، چطور با انسانی معمولی که هیچ خلافی نکرده رفتار می کند و برخورد خشونت آمیز ش باعث فلج شدن همیشگی فرد بی گناه می شود. یا فلان راننده ی تاکسی، موقعی که می خواهد سرِ مسافران خارجی کلاه بگذارد و موفق نمی شود، آن ها را مثل اسرا، در شهر غریبه می گرداند و سرگردان می کند.
انتشار ویدئوی این برخوردها موجب دستگیر شدن عاملان جرم و صدور احکام سنگین قضایی برای آن ها می شود.
در ایران خودمان هم اینترنت به کمک ما آمده تا فجایعی را که در گذشته قابل ثبت و عرضه به دیگران نبودند، ثبت و عرضه کنیم. فرقی هم نمی کند که فاجعه در پایتخت اتفاق بیفتد یا در بهبهان یا در هر جای دیگر.
ویدئویی که در هفته ی گذشته صفحات اینترنت را در نوردید، برخورد خشنِ یک دندان پزشک با دختر بچه ای را نشان می دهد که بچه، به خاطر درد یا ترس، فریاد می کشد و دکتر، که اعصاب اش را از دست داده، با سلاح نعره می خواهد دخترک را به سکوت وادار کند.
می گویند از پزشکان قدیس نسازید. آن ها هم انسان اند و گهگاه رفتارهای منفی از خود بروز می دهند.
آری. پزشکان هم انسان اند، و ممکن است گاه دچار خشم و عصبانیت شوند. اما یک پزشک، در کنار درس های تخصصی مربوط به جسم و روح انسان، اصول بر خورد با مردم دردمند را نیز می آموزد. او «باید» بر اساس قواعد و کدکس های «معین» و «از پیش مشخص شده» کار کند.
درد جسمی یا درد ناشی از «ذهنیت»، از مهم ترین مواردی ست که یک پزشک با آن رو به روست. این درد می تواند در اثر تحریک «نرو» ها ایجاد شود یا در اثر ذهنیت بیمار که مواردی را به شکل «فوبیا» در او بروز می دهد.
ما در زمان جنگ، موردی داشتیم که در ابتدا باور نکردنی به نظر می رسید ولی حقیقت داشت. سربازی غول پیکر و به ظاهر «نترس» -که در منطقه ای بسیار خطرناک مشغول جنگ رو در رو با عراقی ها بود- در اثر عقرب گزیدگی باید سرم دریافت می کرد، ولی چنان از «آمپول» می ترسید که برای تزریق به او، چند نفری که در آن جا حضور داشتیم، ناچار به خواباندن او و گرفتن دست و پایش شدیم و فریادهای گوشخراش سرباز عظیم الجثه را که حالتی خنده دار هم پیدا کرده بود تحمل کردیم.
اما در مورد جیغ زدن دخترک، موضوع مهم نه رفتار نادرست پزشکِ به قول خودش با تجربه و تحصیل کرده ی خارج، بلکه توجیهات بعدی او برای گریز از مسوولیت است. این توجیه، چنان وقیحانه و طلبکارانه است که به نظر می رسد دخترک و مادر او باید از جناب دکتر عذرخواهی کنند و نه بر عکس!
دکتر، بعد از صغرا کبرا کردن، در نهایت ادعا می کند که ویدئویی که مادرِ دختر بچه گرفته، سر و ته اش زده شده و احتمالا توطئه ای در کار بوده است!
ولی در نهایت نمی گوید که صدای نعره هایی که در ویدئو شنیده می شود، متعلق به خودش است یا این که آن هم ساختگی ست و صدای کس دیگری روی ویدئو گذاشته شده است؟
وقاحت پزشک بهبهانی، نمونه ی دیگری از وقاحت رو به رشدی که در جمهوری اسلامی، هر روز و هر ساعت، در میان اقشار مختلف مردم شاهد آن هستیم. این که فردا ببینیم پدر یک دختر بچه ی فرضی، دکتری را زیر مشت و لگد مضروب کرده، واکنشی نسبت به این وقاحت هاست که فرد فرودست در سلسله مراتبِ قدرت، نسبت به فرد بالادست نشان می دهد که هر چند غلط است اما می توان آن را درک و توجیه کرد.