زهرا منصوری، خبرنگار انصاف نیوز
از روز ۱۶آذر ماه، به عنوان روز دانشجو یاد میشود، روزی در سال ۱۳۳۲ که دانشجویان دانشگاه تهران به دیدار رسمی ریچارد نیکسون و همچنین از سرگیری روابط با بریتانیا اعتراض کردند و نیروهای نظامی به دانشگاه حمله کردند و در این میان بسیاری بازداشت و سه تن نیز با شلیک گلولهی نیروهای امنیتی جان باختند. به مناسبت این روز انصاف نیوز در میزگردی با حضور دوتن از فعالان دانشجویی، محمد جواد معتمدی نژاد، از اعضای تشکل دانشجویی جنبش عدالتخواه و سحر مهرابی نمایندهی مدیر مسوولان نشریات دانشجویی که در دیدار ماه رمضان امسال سخنرانی آنها در دیدار رهبری جنجالی شد، به بررسی وضعیت امروز جنبش دانشجویی ایران پرداخت.
معتمدی نژاد میگوید جنبش عدالتخواه برای هیچکس تقدس ذاتی قایل نیست و وابستگیای به محمود احمدی نژاد ندارد و همچنین او معتقد است جنبش دانشجویی عملا امکان ارایهی راهکار ندارد و عدهای میخواهند جنبش دانشجویی را بیش از پیش بیخاصیت کنند. او اینکه فعالیت دانشجویی سکوی پرتابی برای تصدی مسوولیتهاشده است را از آفات جنبش دانشجویی میداند. همچنین ضمن ارائهی توضیحاتی راجع به جنش عدالتخواه دعوت اخیر این تشکیلات دانشجویی از رهبری را طرح مسالهی جدیدی میداند.
سحر مهرابی نیز میگوید اصلاح طلبان هیچگونه وابستگی به آقای خاتمی ندارند صرفا برای ایشان احترام قایل هستد. او برخوردهای قدرت حاکم را علت تضعیف جنبش دانشجویی و همچنین محاظهکار شدن فعالان دانشجویی میداند و همچنین میگوید دانشجو نباید خود را در جایگاه تصمیم گیرنده قرار دهد و باید دغدغهی جامعهاش را داشته باشد و در دام انحصار طلبی نیفتد.
متن کامل گزارش این میزگرد را در ادامه بخوانید:
عدهای گاهی هنوز هم توهین میکنند
انصاف نیوز:سال گذشته سخنرانی شما در دیدار رمضانی رهبری با دانشجویان حواشی زیادی درپی داشت؛ واکنشها نسبت به سخنرانی شما از طرف بیت رهبری، شبکههای مجازی و یا افراد چه بود؟
سحر مهرابی: نسبت به این ماجرا چند واکنش وجود داشت. عده ای متن سخنرانی و عکسهای مربوط را میگذاشتند و از آن به عنوان اوج دموکراسی یاد میکردند، مثلا میگفتند هرچه دلشان میخواهد میگویند و بعد ادعا میکنند آزادی نداریم. نمیتوانم اسمش را سو استفاده بذارم اما طوری که خودشان دوست داشتند از اینکه این تریبون در اختیار دانشجویان قرار گرفت، استفاده کردند.
یک گروه هم از این جهت حمایت میکردند که خوب است یک دانشجو بتواند اینگونه حرف بزند و با حرفهای گفته شده هم دل بودند. گروهی هم از همان ابتدا بنای توهین گذاشته بودند که هنوز هم گاهی از توهین دریغ نمیکنند و نسبتهای خوبی به من نمیدهند، مثلا هنوز من را منشن میکنند یا توییتم را کوت میکنند و همان حرفها را میزنند.
اما بعد از سخنرانی در دیدار رهبری خودم ترجیح دادم سکوت کنم تا مبادا حاشیههایی ایجاد شود و همه چیز غرق در حواشی شود. به همین جهت بود که ترجیح دادم با رسانه ها مصاحبه نکنم.
دیدارهای هرسالهی رهبری با دانشجویان دیدارهای صریحی است
انصاف نیوز: از طرف بیت رهبری نیز مشکلی پیش نیامد؟
مهرابی: نه، برخورد بدی نداشتند. بعد از سخنرانی که به بیت رهبری رفتم تا قرآن خود را بگیرم، از من پرسیدند مشکلی پیش آمده است یا خیر؟ من هم گفتم خیر!
بلحاظ منطقی هم اگر بخواهد فشاری باشد، آنقدر زود نخواهد بود، زیرا وقتی میگویند اوج دموکراسی ما این است که به یک دانشجو تریبون دادهایم، اگر همان دانشجو را مورد اذیت قرار بدهند، نقض غرض است و در کل فشاری نبوده.
معتمدی نژاد: دیدارهای هرسالهی رهبری با دانشجویان دیدارهای صریحی است، طرفی که نقد میکند، صریح نقد میکند و اگر هم بخواهد وضعیت موجود را نمایش بدهد صریح نمایش میدهد. اتفاقی که دربارهی خودم افتاد. صبح روز دیدار با رهبری از طرف یک نهاد امنیتی با من تماس گرفتند و گفتند ما شنیدهایم نمایندهی انجمن اسلامی رد شده است، گویا برای نمایندهی جنبش عدالتخواهی هم مشکلی پیش آمده است، شما خبر دارید؟ من هم گفتم که خبر ندارم کسی که باید خبر داشته باشد، شما هستید؛ از صبح دیدار این فشار روانی ایجاد شد. موقع دیدار و در داخل حسینیه هم حکم دوستان و از ادوار جنبش عدالتخواهی مثل حسین شهبازی، سلمان کدیور، مصطفی پورخسروانی و هادی مسعودی را پرینت گرفته بودم که به رهبری بدهم، همان جایی که نشسته بودم، قبل از اینکه رهبری بیایند آنها را از من گرفتند، همین هم ماجرا شد که این حکم چیست و برای چه آن را آوردهای؟ البته محترمانه برخورد میکردند.
مجموعهی این دو اتفاق از نظر روانی تاثیر گذاشت و بعضی از دوستان میگفتند لحنت موقع سخنرانی عصبی بود.
دو روز بعد از دیدار هم من از پایانه بار تهران دیدار کردم که بازداشت شدم و پرونده تشکیل شد. برخلاف خانم مهرابی که گفتند اتفاقی پیش نیامد برای من هوش دستگاه امنیتی قائل به این نبود که اگر میخواهد کاری کند طبیعتا الان نباید کاری کند.
انصاف نیوز: دربارهی آن سخنرانی بازجویی شدید؟
معتمدی نژاد: نه، در ظاهر که به سخنرانی ربطی نداشت. برآیند من این است بحث بازداشت به خود قوه قضاییه مربوط است. قسمت قابل توجهی از نطق بنده مربوط به نقدهایی به دستگاه قوهی قضاییه بود، سال قبل هم در جلسه با رئیس قوه قضاییه نقدهای اساسی ای را وارد کردیم که البته بعد آن جلسه هم حاشیه هایی پیش آمد. قبل از آن هم پروندهی منصور نظری و سید میثم صفاییان بود و الخ. به نظرم مجموعهی این کارها قوه را به این نتیجه رساند که برخوردی کنند. مثل همان برخورد با ما در شیراز و یا دانشجویان دانشگاه تهران بعد از دی ماه. وقتی کمی حساسیت وجود داشته باشد و فضا امنیتی باشد اینگونه برخوردها از طرف دستگاه های امنیتی و قضایی کاملا طبیعی است.
نگران بودم که وقتی متن را بخوانند مثل سال قبل تریبون ندهند
انصاف نیوز: سخنرانیهای شما در دیدار رهبری از فیلتری رد شد؟
مهرابی: اینکه حساسیت وجود داشته باشد، بسیار طبیعی است. به هر حال با نگاهی به پیشینه هر فرد یا گروه میتوان فهمید از چه مسایلی قرار است سخن گفته شود. از سویی چون من از جانب وزارت علوم معرفی شده بودم، طبیعی بود که وزارت علوم هم حساسیتهایی داشته باشد. در دو جلسهای که با مسوولین وزارت علوم صحبتکردیم، بیشتر تلاش داشتند به آرامش دعوت کنند و حتی توصیه کردند اگر مسایلی گفته نشود یا غیر مستقیم به آنها پرداخته شود بهتر است. من هم به آنها گفتم نگرانیهای شما را درک میکنم اما این یک فرصتی است که داده شده و منطقی است که حرفهایی که ضرورت دارند بیان شوند. صحبتی هم دربارهی نوع پوشش شد، از سویی چون من خانم هستم و به تعریفی محجبه و صراحتا چادری به حساب نمیآیم، حساسیت هایی هم دراین مورد وجود داشت.
هنگام ورود به بیت هم، همه و به ویژه سخنرانها چندین مرتبه چک میشوند. متن را هم جلوی در میگیرند، من خیلی نگران بودم که وقتی متن را بخوانند ممکن است از دادن تریبون صرف نظر کنند ومثل سالهای قبل بگویند وقت نشد. متن را بعد از یک ربع به من دادند، میگفتند چک میکروبی میکنند، حالا من نمیدانم، بنظرم خوانده هم میشود.
انصاف نیوز: بدون متن نمیتوان وارد شد؟ چون به خاطر دارم یکبار یکی از دانشجوهای دانشگاه شریف بداهه سخنرانی کرده بود؟
مهرابی: وقتی شما زیر آن فشار سخنرانی میکنید وقتی متن باشد، جایی هم فراموش کنید میتوانید به آن مراجعه کنید، زیرا وقت زیادی هم ندارید نهایتا سیزده، چهارده دقیقه زمان داده میشود. اگر اصل مطلبی که میخواهید بگویید را نتوانید بیان کنید، عملا فرصت از دست رفته است. فضا هم چندان آرام نیست، مثلا وقتی وسط سخنرانی یکدفعه شعار مرگ بر فتنهگر بدهند، اگر سخنرانیتان بداهه باشد ممکن است اساسا رشته کلام گسسته شود. قاعدتا در جای کم فشارتری هم بخواهید سخنرانی کنید متن آماده داشته باشید، بهتر است. چه برسد به جایی که شاید فقط بیست درصد همفکر و همراه شما باشند.
انصاف نیوز: اینها درست، منظور من این است شما را الزام میکنند که متن بیاورید؟
مهرابی: نه لزومی ندارد
معتمدی نژاد: روال هر سال این است که متن را تست میکروبی میکنند. تا چند سال پیش که رهبری خود متنها را تحویل میگرفت، توجیهپذیر بود.
مثلا ما سال قبل به کارگران هپکو گفتیم که اگر سندی چیزی دارید بفرستید ما تحویل بدهیم. سالهای قبل هم اینطوری بود و پیوستمان به اندازهی یک پوشه شد.
دانشجو باید همراه باشد نه آنکه ارائه راهکار را در انحصار خود بداند
انصاف نیوز: دانشجو از جهتی فرزند تودهی مردم است و همچنین از طرف دیگر دست پروردهی روشنفکران، چه نسبتی بین دانشجو و روشنفکر میتواند وجود داشته باشد؟
مهرابی: شما سه تا واژه به کار بردید و از ارتباط این سه تا پرسیدید. دانشگاه جدا از جامعه نیست و دانشجو نیز جدا از مردم نیست. اینها جدا از هم نیستند. زمانی که جامعه پویا است دانشگاه نیز پویا میشود یا مثلا وقتی فضای سیاسی باز است دانشگاه نیز فعالتر میشود.
وقتی در جامعه خفقان وجود داشته باشد، فعالان دانشجویی نیز دچار خفقان میشوند. اینها تاثیرات متقابلی بر روی یکدیگر دارند از این جهت که دایرهوار میشود و این دانشجو از تودهی اجتماعی، خانواده و محلهی خودش از هر فرهنگی که دارد وارد دانشگاه میشود. در دانشگاه نیز در مواجهه با همسالان و اساتید خود دچار تغییراتی میشود. این تغییرات را به جامعهی خودش و یا خانوادهاش انتقال میدهد. پس جریانی دوار است.
از جهتی دیگر دانشگاه نیز بر روی جامعه تاثیر گذار است. یعنی وضعیت دانشگاه نشان دهندهی وضعیت جامعه است. الان مسالهی مردم معاش است و دیگر آزادی اندیشه به عنوان صدر خواستههای مردم مطرح نیست و بیشتر صرف زندگی کردن و معاش به دغدغه اصلی مردم تبدیل شده است.
این مساله بر روی دانشگاه نیز اثرگذاشته است، دانشجو دیگر به این فکر نمیکند که به دانشگاه برود تا بنیانهای فکری خودش را گسترش دهد و آزادی خواه باشد.اتفاقا میگوید بروم دانشگاه و فعالیتی نیز انجام ندهم تا فردا اگر بخواهم کار اقتصادی هم انجام دهم مشکلی برایم به وجود نیاید. البته نمیگویم در این وضعیت دیگر دانشجوی دغدغهمند نداریم، اتفاقا داریم اما به هر حال از وضعیت جامعه تاثیر میگیرد.
ببینید از دی ماه سال ۹۶ به بعد دانشگاه دائما دارد برخورد میشود. با این وضعیت حتی یک دانشجوی ساده هم که فعالیتی ندارد محتاط تر میشود. مثلا بعد از سخنرانی یکی از دوستان می گفت اگر جای تو بودم خیلی از چیزها را نمیگفتم مجبور که نبودی. میخواهم بگویم بخش بزرگی از فعالیت ها فدای محافظه کاری میشود.
اگر مثلا در دورهی اول روحانی تحصن در دانشگاهها کم هزینهتر بود الان دانشجو برای تحصنش حکم قضایی میخورد و به زندان میرود. قطعا محتاطتر میشود البته یک بخش از محتاط شدن در واقع عقلانی شدن و تامل بیشتر است. یک بخشی از آن نیز محافظه کاری است.
من معتقد نیستم فقط دانشحو نخبه است و صرفا او حق دارد راهکار بدهد. دانشجو باید با جامعه همراه باشد، مثلا الان کشور با مشکل کارگرها، معلمان، کامیونداران و ... مواجه است. بسیار خوب است دانشجو با جامعهاش همراه میشود و این واقعا ایدهال است. دانشجو نباید در دیوارهای بستهی خود بماند. بلکه باید جامعه را ببینید و درد جامعه را بفهمد اما اینکه بگوییم فقط دانشجو روشنفکر و نخبه است، به این معنی است که گروههای کارگری و سیاسی مشکل دارند پس من برایشان نسخه میپیچم. عموما دانشجوها از قشر متوسط هستند و خیلی از آنها ممکن است هیچ درکی از ۷ ماه حقوق نگرفتن نداشته باشند. کمتر فعال دانشجویی را میبینم که مشکلهای کارگران را داشته باشد، پس من حق ندارم خود را در جایگاهی قرار دهم که انگار منحصرا حق دارم برای جنیش کارگری نسخه بپیچم.
دانشجو میتواند از نظر علمی نظر خود را بیان کند و همراه باشد، اما نباید مثلا به عنوان فعال کارگری بگوید این من هستم که باید راهکار ارائه دهم.
به طور خلاصه در ابتدا دانشجو باید بفهمد در جامعهاش چه خبر است و آن را درک کند و خودش را با چیزهایی که درد جامعه نیست، درگیر نکند. در درجهی بعد صدای جامعه باید از گلوی دانشجو خارج شود.
انصاف نیوز: دانشجو چگونه باید همراه باشد؟
میتواند انعکاس دهنده باشد. مثلا در نشریهی دانشجویی از مشکلهای کارگران بنویسد و بگوید من میفهمم در جامعهام چه خبر است.
انصاف نیوز: اینکار را که رسانهها انجام میدهند...
مهرابی: رسانهها چگونه این کار را انجام میدهند؟
انصاف نیوز: اخبار را منعکس میکنند.
مهرابی: اتفاقا مساله اینحاست که رسانهها هم اخبار را کامل منعکس نمیکنند و بسیاری از آنها از موضع حاکمیت ماجرا را روایت میکنند. وقتی آن قدرت حاکم میبیند که کارگر مشکل دارد میگویدمشکل خودشان است و خودشان میدانند که چکار کنند من هم تا جایی که زورمبرسد برخورد، بازداشت و شکنجه میکنم، اما اگر ببینید گروهها مختلف مدنی و دانشگاهی با بطن جامعه همراه است، موضع قدرت هم تعدیل میشود.
استراتژی جنبش دانشجویی باید بازگویی اصول و فریاد زدن آرمانها باشد
معتمدی نژاد: رسانهها میتوانند اخبار را انعکاس دهند، ببینید رسانه یک نقشی دارد و جنبش دانشجویی یک نقش دیگری دارد. استراتژی جنبش دانشجویی باید بازگویی اصول و فریاد زدن آرمانها در راستای جهتدهی به افکار عمومی باشد. البته این خودش روشهای مختلفی دارد و به منزلهی کلیگویی و این حرفها نیست. یک وقت شما میخواهید از آزادیِ اعتراض حرف بزنید. اینکه اصناف مختلف بتوانند اعتراض کنند و این در مقام نظر یک چیز است، اما اینکه پیاده کردن این نظریه و بسط دهی آن به جامعه چگونه امکان پذیر است، چیزدیگری است. بهترین روش این است مصادیق نقض آن در جهت بیان آن آرمان بلد شود و به آن پرداخته شود. مثلا کانون صنفی معلمان اعتراض میکند و این دست آویزی میشود برای بیان این موضوع که معلمان باید بتوانند آزادانه اعتراض کنند بدون اینکه تحت فشار امنیتی و قضایی باشند. چیزی که الان در جنبش دانشجویی وجود ندارد همین قضیه است. این اعتراض به خود جنبش عدالتخواه که من مسوولیتی در آنجا داشتهام هم وارد است.
جنبش دانشجویی باید صدای مردم باشد، رسانهها چقدر صدای مردم هستند؟ چقدر به هپکو پرداختند؟ هپکوییها اعتراض و تجمع کردند و کتک خود را خوردند و الان هم برای آنها حکم صادر شده است. رسانهها کجای کار بودند؟ زیرا اساسا رسانهای مستقل نداریم که پایِ کار باشد؛ من در نطق خود گفتم یکی از وجوه عدالت، عدالت رسانهای است. عدالت رسانهای نیز مستلزم وجود رسانهای مستقل است. رسانهی مستقل وقتی وجود دارد که استقلال مالی وجود داشته باشد. وگرنه رسانههای موجود یا وابسته به افراد ذی نفوذ هستند یا احزاب و ارگانها و رسانهی مردمی شما نمیبینید. به خاطر همین است که مسایل اصلی مردم در دل خبرها و گزارشهای آنها نیست. رسانهی ملی که هر اتفاقی میافتد چیزی در آن نمیبینید، خط خودش را میرود و کاملا جدا است.
رسانهها هیچ پیوستگی با مردم ندارند. به نظرم درحال حاضر فقط جنبش دانشجویی است که میتواند با مردم ارتباط داشته باشد. این ارتباط مردم هم در همین راستا است. این ارتباط با مردم میتواند کمک کننده باشد البته این کمک کننده بودن به معنای استفاده ابزاری نیست و باید از آن در جهت آن آرمان و اصول استفاده شود.
انصاف نیوز: خانم مهرابی اشاره کردید که دانشجو نسخه نمیپیچد؛ دانشجو علم آموزی میکند پس باید در مسیر نسخه پیچیدن باشد...
مهرابی: ارائهی فکر خوب است، مننمیگویم همه بشینیم و اتفاقی که افتاد را صرفا اعلامکنیم. اما در این قامت خود را قرار ندهیم که دانشجو تنها میتواند راهکار بدهد و فقط فکر دانشجو درست است. جنبش کارگری خودش میداند که چه میخواهد. نباید دچار این توهم شویم که صرفا حرف ما درست است.
یک بخشی هم همبستگی اجتماعی است. حالا دانشجو با هر ابزاری که دارد مثل نشریه و یا تجمع همبستگی خود را نشان میدهد. قوهی حاکم میبیند وضعیت از خود هفت تپه فراتر میرود و میگوید من باید یک کاری کنم.
من نمیگویم فکر را تعطیل کنیم و دانشجو نقش خود را به عنوان نیروی فکری فراموش کند، میگویم به دام انحصار طلبی نباید افتاد. به هر حال آنکه اقتصاد و یا جامعه شناسی خوانده است میتواند فکرش را مطرح کند. اما خود را در جایگاه تصمیمگیر صرف قرار ندهد؛ نباید دچار این توهم شویم که ما نخبههای جامعه هستیم، زیرا وقتی خود را نخبه مینامیم یک سری معیارها برای خود قائل میشویم. «من اهل فکر هستم و سایرین نیستند». شاید آنکه کارگر است دانشگاه نرفته باشد اما میتواند فکر کند و اتفاقا بهتر از من میداند دردش چیست. زمانی که به خودم یک سری ویژگیها را میدهم نباید اینطور باشد که از بقیه یک سری ویژگیها را بگیرم. خیلی مبارک است که دانشگاه دغدغهی جامعهاش را داشته باشد و درد را بفهمد. اما اینکه دانشجو خودش را در جایگاه تصمیم گیرنده قرار بدهد اتفاق مثبتی نیست.
پولیسازی دانشگاه، تحصیل را سخت میکند
انصاف نیوز:بحث این را مطرح کردید که دانشجویان از طبقهی متوسط هستند، این هم به پولیسازی آموزش بر میگردد که طبقهی فرودست از دانشگاه حذف شده است؟
مهرابی: دقیقا، در خیلی از طبقات جامعه تنها راه تحرک اجتماعی تحصیل است. شاید برای خیلی از ما و هم کلاسیهایمان اینطور باشد که از یک خانوادهی ضعیف و از یک منطقهی جغرافیایی که پیشرفت چندانی ندارد، میآید ودرس میخواند، پیشرفت میکند و تحرک اجتماعی دارد. اما ناگهان تصمیم گرفته میشود از ترم هشت کارشناسی و پنج ارشد برایش شهریهی کلانی تعیین شود شاید واقعا نتواند آن هزینه را بدهد. هرچیزی در دانشگاه یک رقمی کنارش گذاشته میشود، درس را میافتی یا حذف میکنی باید پول بدهی.
با تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی نه فقط قشر ضعیف، که تحصیل برای قشر متوسط هم سخت میشود. آنکه وضع مالی خوبی دارد به هر حال میتواند تحرک اجتماعی داشته باشد و حداقلهای زندگی را دارد. خیلیها هستند تحصیل برای آنها تنها راه چاره است. دانشگاه نه تنها از نظر اقتصادی بلکه بر فکر و فرهنگ تاثیر میگذارد. هرچقدر دانشگاه بیشتر به سمت پولی شدن برود، یک طبقهی اجتماعی از دانشگاه حذف میشوند.
معتمدی نژاد: استراتژی ما در جنبش دانشجویی باید مشخص شود.حلقههای مختلفی باید در کنار همدیگر قرار بگیرند تا یک مشکل در نظام سیاسی حل شود. از جنبش دانشجویی، رسانه، اتاقهای فکر، سازمانهای مردم نهاد و ارادهی حاکمیت هرکدام یک سری از وظایف خاص خود را دارند، اگر چنانچه وظایف انجام شود آن مساله به نتیجه رسیده و مشکل حل خواهد شد.
جنبش دانشجویی دیگر جنبش نیست، حتی جریان هم نیست
انصاف نیوز:فرض کنیم الان رسانهها بیایند و نقشی ایفا کنند، مشکلات مردم را پوشش بدهند. آن زمان دیگر نقش جنبش دانشجویی چیست؟
معتمدی نژاد: الان در آن زمان نیستم و نمیتوانم دربارهی آن صحبت کنم. مسالهای که الان مطرح میشود ارایهی راهکار توسط جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی چرا باید راهکار ارایه بدهد؟ وقتی که میلیاردها تومان چه مستقیم و چه غیر مستقیم خرج اتاقهای فکر نظام میشود به جنبش دانشجویی چه ربطی دارد که برود دنبال مشکل کارگران هپکو؟! چون مشکل هفت تپه خصوصی سازی است من هم قبول دارم چیز بدی است. جنبش دانشجویی عملا امکانش را ندارد که به راهکار آنها بپردازد.
شاید جواب سوال شما این باشد که آن زمان که رسانهها نقش خود را بازی کردند جنبش دانشجویی راهکار ارایه کند که چنین چیزی بعید است. چیزی که خودمان بسیار درگیرش هستیم، ارائهی راهکار توسط جنبش دانشجویی است؛ این یک مسالهی فرعی است و باعث میشود جنبش دانشجویی مثل گذشته بیش از پیش به یک مجموعهی کرخت تبدیل شود. زیرا هر اتفاقی در جامعه میافتد جنبش دانشجویی دارد فکر میکند که آمار را تجزیه و تحلیل کند که برای فلان اتفاقی که افتاد ما چه راهکاری ارایه کنیم. در نطق من هم بود و من خودم هم درگیرش بودم که بدنهای که دارد این خط را به مجموعهی نظام منتقل میکند، در این راستا حرکت میکند که جنبش دانشجویی بمیرد و مثل گذشته آن را بیخاصیت کنند. در گذشته مسایل مختلفی باعث شده است که جنبش دانشجویی دیگر جنبش نباشد، حتی جریان هم نیست. حرکتهایی که اتفاق میافتند، بسیار حداقلی هستند.
فعالیت دانشجویی سکوی پرتاب شده است
انصاف نیوز: به خاطر سیاست زدایی است که چنین اتفاقی افتاده است...
معتمدی نژاد: بله، زیرا بعضی از تشکلهای دانشجویی سکوی پرتاب بودند؛ کسی که کمی پتانسیلش را داشت به فلان مجموعه میرود تا وقتی دورهی دانشجوییاش تمام شد فلان جا مسوول شود.
علاوه بر آنها بحث ارایهی راهکار مطرح میشود. سکوی پرتاب بودن جنبش دانشجویی خودش یکی از علل زمین خوردن این جنبش است.
بحث دیگر فشارهای امنیتی است و طی این سالها فشارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم بیشتر شده است. بنابراین سه مساله در جهت بیخاصیت کردن جنبش دانشجویی وجود دارد؛ همهی اینها بیبرنامه نیست. یکی بحث ارایهی راهکار و یکی هم بحث برخورد و سکوی پرتاب شدن جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی نباید بر روی مسایل انتزاعی دست بگذارد. من پارسال به سیستان و بلوچستان رفتم. تشکلهای مختلف راست و چپ آنجا وجود دارند. همهی آنها بحثشان برجام است. هیچ ارتباطی با بطن جامعه ندارند.
در بعضی از مناطق خود زاهدان بعد از چهل سال گاز نیست. تهران اوضاعش فرق دارد و به هر حال پایتخت سیاسی است. شهرهای دیگر را ببینید! من در طی دو-سه سال گذشته به خیلی از شهرها رفتهام مسایل دانشجویان سطح کشور در سطح کلان ملی است. یعنی مثلا تشکل دانشجویی جیرفت اگر به جای جیرفت، دانشگاه تهران باشند در دغدغهها و فعالیتهایشان هیچ فرقی وجود ندارد. چون ارتباطشان با مردم مختل است؛ برخلاف نظر خانم مهرابی، من معتقد هستم که جنبش دانشجویی تا یک حدی از بدنهی مردم جداشده است و خودش به یک طبقه تبدیل شده است. هر اتفاقی که در کشور بیافتد میگویندبرجامو fatf و برخی مخالف و برخی موافقش هستند.
انصاف نیوز:در گذشته جنبش دانشجویی کنشگر بود اما الان صرفا حمایت کننده است و دنبالهروی مردم است؛ شاید مردم گاهی اشتباه کنند، نظرتان در این مورد چیست؟
مهرابی: اینکه جنبش دانشجویی یک حرکت را آغاز نمیکند دلایل متعددی میتواند داشته باشد.
البته آنقدرها هم که گفته میشود، جنبش دانشجویی راکد نیست. کنشگری مستقل نیاز به یک تولید فکری دارد، باید یک اندیشهی پایه داشته باشد و پرورده شود، به یک حرکت اجتماعی تبدیل شود و در دل اجتماع واردشود. چند درصد دانشگاههای ما تولید فکر میکنند؟ اگر تولید فکری هم میشود چقدر اجازه دارند به دل اجتماع وارد شوند؟ اینکه دانشجو از مردم و روندی که در جامعه وجود دارد حمایت کند، اتفاق بدی نیست.
اینگونه نیست که حتما دانشگاه باید بصورت مستقل یک جنبش را به مردم تحمیل کند. در دورهی انقلاب ۵۷ هم اینطور نبود که از دانشگاه شروع شود و وارد جامعه شود یک حرکت اجتماعی رخ داد و جنبش دانشجویی پشت آن ایستاد.
انصاف نیوز:یک جاهایی جنبش دانشجویی دچار عوام زدگی میشود و در مقام اصلاحگر با مردم و دیگران برخورد نمیکند. در دی ماه شعارهایی داده میشد که عجیب و غریب بود. جنبش دانشجویی حتما این را قبول دارد که آن شعارها راه اصلاح جامعه نیست و جامعه را به قهقهرا میبرد و هیچ جا را ندیدیم که دانشجو به آن بخش از مردم بگوید اشتباه میکنید یعنی اصلاحگر نبود بلکه دنبالهرو بود؟
مهرابی: جنبش دانشجویی در دی ماه مداخلهی جدیای نداشت، و اتفاقا باید بررسی شود عدم مداخله جدی جنبش دانشجویی چه پیامدهای مثبت یا منفی با خود داشت.
معتمدی نژاد: دعوت از رهبری را طرح مسالهی جدید میدانم
انصاف نیوز: دقیقا مساله این است که اگر حمایت نکرد اما به مردم هم اعتراضی نکرد؛ این عوام زدگی جنبش دانشجویی نیست؟
مهرابی: تا حدی با شما موافق هستم و الان نمود آن را در فضای مجازی و هشتگ زدنهای بعضا بدون آگاهی میبینیم. جنبش دانشجویی چند وظیفه دارد که یکی از آنها نقادی است و این نقادی صرفا نباید به جامعه و قدرت باشد بلکه نقد جامعهی خودش هم هست.
جریانی که واقعا متفکر باشد، تنها خودش را بر حق نمیداند، و فکر نمیکند تنها آنچه از درون من بیرون می آید حق و درست است و سایرین صلاحیت اعلام نظر ندارند. از سویی امروزه تولید فکر جدی هم صورت نمیگیرد. هم فضا تاب تولید فکر ندارد و هم بسیاری از اساتید یا مجال لازم را ندارند و یا به دلایل مختلف از دانشگاه دور شدهاند.
دانشجو از کجا فکر را بگیرد؟ یک جایی هم انتقاد به خودمان وارد است. سطح مطالعه پایین است. اندیشهورزی دیگر به آن شکل وجود ندارد. چند درصد کانونها و انجمنها چه سیاسی و چه غیر سیاسی حلقهی مطالعهی جدی دارند که یک موضوع را تخصصی مطالعه کنند تا حداقل یک پدیدهی اجتماعی را خوب بشناسند؟! همهی اینها دست به دست هم دادهاند. دچار گرسنگی فکری شدهایم و این اتفاق که میافتد من دیگر ایدهی مستقلی از خود ندارم و به سمتی میروم که جامعه برود.
البته دربارهی کارگرها و معلمها احساس میکنم جنبش دانشجویی آگاهانه به آن سمت حمایت از افرادی میرود که در آن پایگاه اجتماعی دارند.
دانشگاهها به دلایل مختلف بار علمی زیادی ندارند و تولید علم هم در کشور هزینهزا شده است. معضل دیگر فضای مجازی است که همه را سطحی بار آورده است. و تنبل شدهایم، به جای اینکه کتاب بخوانیم که یک پدیده را خوب بررسی کرده است، یک مقالهی ۵۰۰، ۶۰۰ کلمهای میخوانیم. فکر میکنیم خیلی باسواد هستیم. همهی اینها دست به دست داده است که تا حدی از ایده خالی شویم و بیشتر دنبالهرو شویم. وقتی وضعیت جامعه دچار یک تکانههایی شود، شاید زمینهای باشد تا دانشجو نیز تا یک حدی به خودش بیاید، هرچند من با چیزی که گفتهاید موافق هستم، اما میبینیم که برخی اساتید حتی در یک نشست نمیتوانند حضور داشته باشند یا به راحتی کتاب هایشان را چاپ کنند.
جنبش دانشجویی نمیتواند کنشگر باشد
معتمدی نژاد: یک خانوادهای را در نظر بگیرید که شوهر کارگر است و خانهی اجارهای دارد و برنامهریزی میکند که چه کاری کند،در این بین خانماش مریض میشود و بچهاش معتاد میشود، در چنین وضعی پدر خانواده نمیتواند هیچ برنامهریزی کند که مثلا در دوسال آینده خانهای بخرد، فلان سفر را برود و فلان کار را انجام دهد. منظور این است چون سیر سرعت تحولات در کشور زیاد هست، جنبش دانشجویی عملا فرصت حرکت ایجابی ندارد و بیشتر حرکات تشکلهای دانشجویی سلبی است و واکنشی. یک اتفاقی میافتد و جنبش دانشجویی یک حرکتی در پاسخ به آن نشان میدهد؛ چرا خودش یک حرکتی نمیزند و نمیتواند طرح مسالهی جدیدی کند؟!
مثلا من دعوت از مقام معظم رهبری را طرح مسالهی جدیدی میدانم. البته هردو تا تشکلی که مطرح کردند با یک پشتوانهی فکریای مطرح کردند، این خودش یک طرح مساله است. جنبش دانشجویی نمیتواند کنشگر باشد چون آنقدر سیر تحولات مسالهها زیاد شده که هر روز یک سری اتفاقهای مهمی در جامعه میافتد؛ علنا جنبش دانشجویی با این وضعیت داغان خود نمیتواند کار ایجابی انجام دهد. مثل آن خانوادهای که مثال زدم است، هر روز یک بدبختی جدیدی دارد، تازه اگر کارکن باشد، کار سلبی میکند.
از دلایل دیگر این موضوع ضعیف شدن جنبش دانشجویی است. وقتی جنبش دانشجویی تضعیف میشود فضایی برایش نمیماند که رشد کند و پوچ میشود. صاحب فکر نیست، ایدهی جدیدی ندارد و تحلیلی هم از وضعیت موجود ندارد. در هر تشکلی در دانشگاهها دو سه تا آدم بیشتر فعال نیستند، جنبش دانشجویی اصلا چقدر وقت و فرصت دارد که به جلو حرکت کند.
بنابراین یک سری از عوامل باعث شده است که جنبش دانشجویی ضعیف شود، در کنار آن تحولات کشور را داریم که هر روز اتفاقها با سرعت بیشتری از جنس متفاوتی پیش میآیند؛لذا جنبش دانشجویی نمیتواند طرح مسالهی جدیدی کند. یک اتفاقی که در کشور میافتد، در حالت ایده آل واکنشی نشان میدهد و از آن نمیگذرد. حداقل در حد بیانیه اعلام موضع میکند.
چپ و راست بیمعنا شده است
انصاف نیوز:اینکه هر جریانی به یک شخص وابسته است، مثلا اصلاح طلبان به آقای خاتمی و عدالتخواهها به آقای احمدی نژاد وابسته هستند، آیا این به استقلال جنبش دانشجویی خدشه وارد نمیکند؟
مهرابی: بسته به این است که وابستگی را چه تعریف کنیم. مثلا در دورهی ریاست جمهوری آقای خاتمی بحث عبور از خاتمی را دانشگاه مطرح کرد. همین فعالهای اصلاح طلب مطرح کردند. الان فکر نمیکنم تعداد زیادی از تشکلهای اصلاح طلب خود را وابسته به آقای خاتمی بدانند. گاهی برای یک نفر احترام قایل هستی حالا ممکن است آن شخص، شخصیت سیاسی یا غیر سیاسی باشد. گاهی از یک نفر بت ساخته میشود که این خطرناک است. اگر آن شخص بت باشد و هر چیزی که میگوید وحی منزل تلقی شود، هم خطرناک است و هم اساسا استقلال را نشانه میرود.
اما در وضعبت فعلی کشور چپ و راست بی معنا شده است. از دورهای که آقای روحانی بحث اعتدال را مطرح کرد بهنوعی چپ و راست زیر سوال رفت. شاید قبل از این یک دانشجوی اصلاح طلب خیلی امیدوار بود که حداقل اصلاح طلبها برای کشور راهکاری داشته باشند. مثلا وقتی میگفتند جریان اصولگرا رانتی است، حداقل مطمئن بودند اصلاح طلبها اینطور نیستند و برای دانشجو نقطهی امیدواری به یک جریان وجود داشت.
الان اگر یک دانشجوی اصلاح طب بخواهد واقعیت را ببیند، متوجه میشود رانت تنها در اختیار اصولگراها نیست، اصلاح طلب هم فاسد است.
یا اگر بحث فرزندت کجاست مطرح میشود، میبینید فرزندان هر دو طیف دارند از رانت پدران و مادرانشان استفاده میکنند. یا آنکه اساسا ایران نیستند. وقتی مردم هم اعتراض میکنند، میگویند فرزندم خودش باید راهش را انتخاب کند. حالا دیگر نمیگویند پول آن از کجا آمده است. پس میآیی و میبینی آن اصلاح طلب هم تز جدیدی برای جامعه ندارد و وابستگی که شما میگویی زیر سوال رفته است. این قضیه از یک جهت امیدوار کننده است و باعث میشود دانشجو به این فکر کند که باید به سمت گفتمان سازی جدید رفت.
نمیدانم پاسخ سوالتان را دادم یا نه، اما بت بودن شخصی در هر جریانی، مسالهی مبارکی نیست، چرا که مشکلساز است و مانع تفکر میشود. وقتی کسی بت میشود هرچیزی را که میگوید باید انجام دهی پس من دیگر فکری از خودم ندارم .
انصاف نیوز: یعنی میخواهید، بگویید درباری اصلاح طلبان این وابستگی به آقای خاتمی وجود ندارد؟
مهرابی: آقای خاتمی هرچند هنوز احترام و مقبولیت خود را دارد، اما چیزی که میبینم برای خیلی از گروههای دانشجویی دیگر بت نیست و این اتفاق مبارکی است.
انصاف نیوز: منظورتان از این مقبولیت میان مردم است یا فعالان دانشجویی؟
مهرابی: آقای خاتمی به عنوان کسی که هشت سال رییس جمهور کشور بوده، فساد اقتصادی ندارد و در دوران ریاست جمهوریاش در کشور ثبات نسبی وجود داشته است در میان مردم و دانشجویان محبوبیت دارد. این وضعیت برای آقای موسوی هم مطرح است، ایشان هم هنوز از محبوبیت بالایی برخوردار هستند.
هرچند احترام و محبویبت وجود دارد، اما حداقل آنچه در سالهای اخیر میبینیم بیشتر نگاه انتقادی بود تا بت سازی.
انصاف نیوز: یعنی جنبش دانشجویی مستقل شده است...
مهرابی: مستقل بود، ببینید بحث عبور از خاتمی از دانشگاه آغاز شد، آن هم در زمان ریاست جمهوری ایشان. چه عدم استقلالی است که در فکر عبور بوده است.
معتمدی نژاد: قبل از اینکه آقای احمدی نژاد رییس جمهور بشود، جمعی از دانشجویان بودند که با پرچم عدالت فعالیت میکردند، در آن زمان که احمدی نژاد شهردار بود، جنبش عدالتخواه مساله کارتن خوابی را مطالبه کرد که از نهادهایی که مستقیما به این مساله مربوط بود، شهرداری بود. بعدها هم پرچم عدالت شعار دولتی شد که به روی کار آمد. ببینید در زمانی هم که خود آقای احمدی نژاد رییس جمهور بود بحث خصوصیسازی مورد نقد جنبش عدالتخواه بود؛ هپکو و هفت تپه از دستآوردهای خصوصیسازی است. پس این وابستگی وجود ندارد.
انصاف نیوز: یعنی همان احترامی که خانم مهرابی گفتند برای آقای خاتمی از سوی فعالین دانشجویی اصلاح طلب وجود دارد، از سوی عدالتخواهان در مورد آقای احمدی نژاد وجود ندارد...
معتمدی نژاد: نه وجود ندارد؛ حالا ممکن است یک نفر از نظر سیاسی در تشکیلات نگاه سیاسیاش به شخصی نزدیک باشد.
انصاف نیوز: گاهی پایگاه اجتماعی جنبش عدالت خواه مشخص نیست...
معتمدی نژاد: از ابتدای تشکیل جنبش تا به حال،اختلاف نگاه در جنبش وجود داشته که این اتفاق باعث نبوغ تشکیلات شد. سال ۸۸ کسی بوده که به احمدی نژاد و کسی که به موسوی رای داده. این یک اصل است که در جنبش هیچکس و هیچ چیز تقدس ذاتی ندارد و جنبش همیشه هم تعریف مشخصی داشته است. الان اساتید جنبش اینطور نیستند که بگویند فلان کار شود، یک ارادهای باشد که آنکار انجام شود. استاد هم تعریف دارد.
اتصال جنبش دانشجویی به افراد ذی نفوذ و شخصیتهای سیاسی خودش حاکی از این است که جنبش دانشجویی اندیشه ندارد به همین دلیل به فلان آدم وصل میشود. البته هرجریانی ممکن است یک فردی برایش قابل احترام باشد. جنبش دانشجویی درگیر این قضیه است.
وقتی این دعوت از رهبری را جنبش عدالتخواه مطرح کرد، خیلیها گفتند عاقبت جنبش عدالتخواه مثل همان طبرزدی خواهد شد؟
معتمدی نژاد: (میخندد) تشکلهای جنبش هرکدام استقلال خاص خود را دارند،در حال حاضر من ارتباط تشکیلاتی با جنبش ندارم چون مسوولیتی ندارم. تشکلهای جنبش هرکدام یا یک پشتوانهی فکری چه در تهران و چه در شیراز دست به چنین کاری زدهاند. اصل این ماجرا مشکلی ندارد. در حکومت اسلامی مردم میتوانند هر فرد از مسوولین حکومت را مورد نقد و سوال قرار دهند. اصلا مسوول یعنی کسی که موردسوال قرار گیرد. حضرت علی (ع) وقتی امیر مومنان میشود به مردم میگوید که ببینید من با این لباسها آمدم، مراقب باشید با همین لباسها بروم. فارغ از ساده زیستیهایی که داشته، منظورش این بوده که حتی من علی، که علی هستم را میتوانید مورد سوال قرار دهید که چه کارهایی کردهای. این به عنوان یک اصل حکومت اسلامی است.