ایرانیان خوب بیاد دارند زمانی که آقای خاتمی شعار گفتگوی تمدنها را سر می داد بسیاری تعجب می کردند. با اینکه برخی به این گفتمان دلبسته بودند اما از جمله برای رهروان راه استقلال و آزادی ایران از همان آغاز نیک آشکار بود که با وجود حاکمیت یک گروه بی تمدن در ایران نمی توان ندای گفتگوی تمدنها را در جهان سر داد و این سیاست در کشوری که برخورد با روشنفکران و دگراندیشانش به قتل معترضان خلاصه می شود بجایی نمی رسد. در هیج جای دنیا ممکن نیست بتوان در سیاست خارجی موفق بود اما به اکثریت ملت خود تکیه نکرد. حال در فرانسه با تجربه ای روبرو هستیم که از این نظر اهمیت دارد. امانول مکرون که تا اندی پیش به موفق بودن در زندگی عادت کرده بود و بقول روزنامه نگاران فرانسوی خود را در مقامی خدشه ناپذیر می دید با حرکت جلیقه زردها در فرانسه یکباره با واقعیتی روبرو شد که هرگز فکرش را هم نمی کرد. او اکنون طعم تلخ شکست را برای اولین بار در زندگی سیاسی اش می چشد. به رغم عقب نشینی حکومت آقای فیلیپ، نخست وزیر مکرون، در برخی زمینه ها از جمله تعلیق عوارض مالیاتی بروی بنزین و گازوئیل، افزایش محدود حداقل حقوق، حذف عوارض محیط زیستی برای حداقل یک سال و دعوت به آرامش، مبارزه از سوی حکومت "جلیقه زردها" ست از مبارزه خود نشکیدند و وارد چهارمین هفته فعالیت خود شدند. در این نوشته به تحلیل حرکت اعتراضی حلیقه زردها که به وضعیت مالی اجتماعی خود اعتراض دارند که مربوط به مسئله داخلی فرانسه است نمی پردازیم بلکه در باره اثر مهمش در زمینه خارجی که باعث می شود امانول مکرون در صحنه خارجی نیز ضربه ای بزرگ بخورد می پردازیم.
او زمانی به ریاست جمهوری فرانسه رسید که انگلستان در بحران بزرگ خارج شدن از اروپا بود و اختلاف بین رهبران حزب محافظه کار انگلستان و استعفای وزیر خارجه او بوریس جانسون باعث شده بود که انگلستان نتواند در سیاست خارجی دست به ابتکار بزند. از سوی دیگر خانم مرکل نیز در بحران سیاسی بسر می برد و شکست های پی در پی حزب او رمق المان را در صحنه خارجی گرفته بود. آقای ترامپ هم که سیاست یک جانبه و اماتورخود ادامه می داد و می دهد و اعتباری در سطح جهان نداشت و ندارد که بتواند رهبران جهان را حول مسئله ای متحد کند. همه در انتظار پایان دوران او هستند ـ هر چند که ممکن است دوباره هم انتخاب شودـ اما او کسی نیست که بتواند و یا حتی بخواهد سیاستی مشخص با کشورهای دیگر را پیش ببرد. پوتین نیز با سیاست سرکوب در داخل و مداخله در خارج قادر به گرفتن یار نیست. در این میان تنها چین است که آرام و بدون سد و صدا راه انداختن از طریق اقتصادی، سیاست خود را در جهان پیش می برد. در این چیدمان رهبران فلج کشورهای بزرگ غرب بود که آقای مکرون سربلند کرد و با همان غرور همیشگی فرانسوی که خصوصا از دوگل به ارث برده اند و معتقدند که فرانسه می تواند در مدیریت جهانی نقش مهمی بازی کند دست به ابتکار زدن در سطح جهان و خصوصا اروپا زد.
مکرون که از داخل کشور خود اطمینان داشت و هر روز یک رفورم جدید را در بدون مشکل فرانسه پیش می برد و در مجلس برخوردار از اکثریت بزرگی است می خواست که طرح ارتش اروپایی را پیش ببرد تا اروپا از نظر نظامی از امریکا مستقل شود، طرح دیگر او ماندن در برجام و پیدا کردن راه و کاری برای معامله مستقل با ایران بود و بالاخره اینکه او خواستار رفورمی در اروپا شد که سیاست مالیاتی و مالی بین کشورهای عضو منطقه یورو بهم نزدیک شوند. او همه جا حضور داشت در مقابل سیاستهای حکومتهای راست افراطی لهستان و مجارستان و حتی ایتالیا موضع گرفت. او زمانی که امریکا با شعار "دوباره امریکا را بزرگ کنیم" شعار "دوباره کره زمین را بزرگ کنیم" را داد و با در اختیار گذاشتن بودجه مهمی از دانشمندان امریکایی که در باره اقلیم و آب و هوا تحقیق می کنند خواست که به فرانسه بیایند و در فرانسه مشغول به کار شوند. او به آفریقا سفر کرد و گفت دوره نوکر بازی فرانسه در آفریقا پایان یافته است و اکنون فرانسه از کشورهای افریقایی می خواهد دست در دست هم پروژه های اقتصادی را پیش ببرند و جلوی فساد را بگیرند و می خواهد با هر آنچه رئیس جمهوران قبلی فرانسه در آفریقا کرده بودند ببرد و سیاست جدیدی را در افریقا پیش گیرد. همه این ابتکارات به آقای مکرون، این رئیس جمهوری جوان فرانسوی وجه ای مثبت می بخشید و فرانسه را در صف اول جبهه سیاستهای خارجی قرار می داد.
اما او دیگر دستش بسته شده و گرفتار همان بلایی شده است که حاکمان آلمان و انگلستان دچارش هستند و شاید بسیار بدتر و آن نداشتن مشروعیت در داخل کشور است. با اینکه هنوز از نظر قانونی می تواند بروی اکثریت بزرگی که در مجلس دارد حساب کند اما محبوبیت او در بین مردم فرانسه شدیدا پایین آمده است و یکی از شعارهای محوری جلیقه زردها استفعای مکرون شده است. محبوبیت او نزد فرانسویان اکنون به زیر 20 درصد رسیده است. با سه هفته اعتراض جلیقه زردها، جایگاهی که مکرون در صحنه سیاست خارجی بدست آورده بود از دست می رود. همه مخالفان او خصوصا ترامپ و روسای ایتالیا، لهستان و مجارستان و اتریش فرصت را مناسب دیده اند که به مکرون بگویند اول به فرانسه برس! آیا آقای مکرون می تواند از این بحران خروحی موفقیت آمیز پیدا کند؟ پاسخ به این سئوال بستگی به روشی دارد که جلیقه زرد ها پی خواهند گرفت و اهدافی که مشخص خواهند کرد.