سایت نقطه ـ بسیار جای تعجب است که کسی مثل کرباسچی که زمانی نمونهی یک فرد کارشناس در امور عمران و شهرسازی بوده است، در یک لطیفه پردازی خنک به این معضل بزرگ «اجتماعی-اقتصادی» سطحی نگریسته و این پروسهی موفقیت آقازادهها را غنیمت شمرده است. او با چیدن سه «خلاف است» خیال خود را راحت کرده است.
واژهی آقازاده در طول سه دهه گذشته در فرهنگ جاری ایران جایگاه تازهای پیدا کرد. این جایگاه که بیشتر بار معنایی منفی با خود به همراه دارد اشاره به افرادی/جوانانی بود و هست که با اتصال و اتکا به موقعیت «پدرشان» در نظام جمهوری اسلامی از رانت و امتیازات کلان ویژهای برخوردار میشوند و به موفقیتهای تجاری بزرگی دست مییابند. این امتیازها بدلیل یک نقصان بزرگ در سیستم اقتصادی کشور ما بدیدهی منفی و حتی در حد انزجار شناخته شدهاند: «بخش خصوصی» بازارهای تولید و توسعه کشور ما سالهاست با موانع و مشکلات فراوانی روبرو است و اقتصاد دولتی و رانتی مدام استعدادها و تواناییهای بخش خصوصی را دور زده است و محروم نگاه داشته است. وقتی این آقازادهها که حسابی به کسی پس نمیدهند و موانع را به یمن نفوذ پدر و خویشاوندان از سر راه بر میدارند، در عرصهی اقتصادی «میدرخشند»، آنگاه به تجلیل از خود و دفاع از کاراکتری تجاریشان جسور میشوند، گاهی تا حدی پیش میروند که به منتقدین این سیستم فاسد اقتصادی توهین میکنند.
بسیار جای تعجب است که کسی مثل کرباسچی که زمانی نمونهی یک فرد کارشناس در امور عمران و شهرسازی بوده است، در یک لطیفه پردازی خنک به این معضل بزرگ «اجتماعی-اقتصادی» سطحی نگریسته و این پروسهی موفقیت آقازادهها را غنیمت شمرده است. او با چیدن سه «خلاف است» خیال خود را راحت کرده و بعد با اشارهی به کسانی چون فرزندان مطهری و هاشمی که منتخب مردم هستند نظر داده است که جلوی لیاقت افراد را نباید گرفت. این نگاه کاملا سنتی و غیر کارشناسانه یک شهردار به امور اقتصادی کشور ما خود حدیث بلندی است از بدبختیها و مشکلاتی که اصلاحطلبان و تکنوکراتهای قلابی این نظام بر مردم ما روا میبینند. در ادامه به عمق فاجعه پنهان اینگونه صلاح و مصلحتهای امثال کرباسچی برای کشورمان باز میگردم.
امروز دیگر هیچکس نمیتواند چون فارابی زیر چراغ عسس بنشیند و تحصیل کند و بدلیل نبوغ خود عالم علوم زمانه بشود. برای کارشناس شدن در هر علمی نخست باید یکی از شاخههای آن علم را برگزید و سالها روی آن کار کرد و استاد دید تا بتوان در آن دامنه در راستای منافع عموم جامعه فعالیت داشت. «ژن مرغوب» و هوش و استعداد برای یافتن مهارت و تسلط بر دامنهی فعالیتها امروزین کفایت نمیکنند. امروز داوینچی هم اگر زنده بود باید راهی دانشکدههای علوم میشد تا بتواند از نبوغ خود بهره ببرد. هرگز پزشک جوان نابغه نمیتواند در حد یک پزشک مجرب کارشناس تشخیص درست از بیماریها بدهد. هرگز یک شطرنج باز تفریحی باهوش نمیتواند شطرنجباز کارکشته و حرفهای را شکست بدهد.
پیچیدگی جهان کارشناس میطلبد
زبان فارسی همچون دیگر دامنههای فرهنگ و دانش کشور ما در دوران جمهوری اسلامی و به همت و نیت سنتگرایان کت و شلواری دچار یک سری واژهای نارسا شده است که زمانی طولانی از شر آنها راحت نخواهیم بود. یکی از این واژهها «شایسته سالاری» است. یک ترکیب قلمبه سلمبه سنتی و دورافتاده از دنیای مدرن را وارد میدان فرهنگی و کنشی مهمی بنام «گزینش» کردهاند. هم باید شایسته باشد و هم سالاری به او بیاید. فرهنگ تملق و تمجید که با جوهر ما ایرانیان پیوند بسته است در کنار این گونه جملات که «آدم شایستهایست» گویی پر به آسمانهای خیال و رویا میکشد که او شایستهی این کار و بایستهی این مقام است. در حالی که در جهان مدرن واژه «کارشناس» بسیار به این «شایستهسالاری» ارجحیت دارد و حق کلام را بهتر ادا میکند. در زبان انگلیسی از واژه «اِکسپِرت» استفاده میکنند. ۱
کارشناس به کسی میگویند که دارای وسعت دید و تجربه کافی در یک زمینه باشد و بتواند کار را کارآمدانه و به صرفه انجام دهد و کیفیت کار (تولید) را نیز در حد بالایی حفظ کند. او کارکشته در رویارویی با مشکلات است و برای رسیدن به بهترین چاره از امکانات و لازمات بسیاری کمک میگیرد. کارشناس متکی به تجربه طولانی مدت، به مهارت محک زده شده و شناخت خوبی از دامنهی فعالیتاش میباشد. بنابرین ما در سه بعد به ارزیابی یک کارشناس میپردازیم:
۱) بعد آکادمیک: کارشناس تحصیلاتی معتبر و مورد تایید دانشگاههای معتبر را به پایان رسانده است
۲) بعد زمانی: تجربهی کاری و تحصیلی کارشناس او را پشتیبان است و این تجارب حاصل کار هستند
۳) بعد تحقیقات: فرد کارشناس معتقد به نفس علم در کار است و مهارتهای خود را محک میزند.
این ابعاد با توجه به گستردگی علوم زمان ما یکدیگر را تکمیل میکنند تا به بیانی کارآمدی کارشناس را برای دراز مدت قوام میبخشند. از لحاظ نوع تولیدات ما با دو نوع کارشناس سر و کار داریم:
۱. کارشناسهایی که به ارائه نظرات و «پیش بینیها از مسائل میپردازند بسیاری اوقات با شکست هم مواجه میشوند و اعتماد مردم به آنها سست میگردد. برای نمونه پیشبینیهای علمی کارشناسان وقتی به نتیجه نمیرسد و خلاف تحقیقات آنها ثابت میگردد، طبعا باور به «کارشناسی» نحیف میشود. از کارشناسان مطرح زمان ما که پیشبینیهای او درست نبودهاند میتوان از فرانسیس فوکویاما مثال زد. اما کم نیستند کارشناسانی که دیدگاهها و احتمالات علمی آنها بسیار هم درست بودهاند.
۲. کارشناسیهایی که در میدان کار و عمل از تخصص خود استفاده میکنند و در پروسههای توسعه جوامع و پیشرفت علوم از مهارتهای آنها استفاده میبریم. در همهی امور و زمینههای اجتماعی ارزش این افراد غیر قابل انکار و قابل مشاهده است. پیچیدگی امور در دنیای امروزین نیاز جوامع به کارشناسان را مدام افزایش داده و همهی جوامع هزینههای سنگینی را برای تربیت کارشناس متقبل میشوند.
محیط علمی مناسب برای کارشناسها
نگاه آکادمیک و محققانهی یک کارشناس به مسائل، ناشی از روش و پروسهای است که او در طول سالهای کسب دانش تجربه کرده است:
- او باور به کار گروهی و شریک ساختن دیگر افراد و کارشناسان در کار خود دارد.
- او همچنین میداند همیشه کارشناسی برتر از او (استاد) هست که میتواند با او مشورت نماید.
- «نقطهی کور» در فعالیتهای یک کارشناس به معنای یک کمبود نیست بلکه به معنای روزنهایست که زمان و مکان درخواست مشورت و صلاحدید را باز میگذارد.
- در کنار تجربهی انباشته شدهی کارشناس، این تجربه جای خود را فراختر میکند، زیرا کارشانس میداند میدان فعالیت او در تماس با دیگر کارشناسان غنیتر میگردد.
- جایگاه باور به تحقیق و تجربهی نتایج کار تحقیقاتی، کارشناس را دارای زاویهدید آنالیتیک به مسائل و مشکلات میگرداند.
همهی این لازمات کار کارشناسانه در یک محیط علمی و باورمند به ضوابط مدرن در دسترس است و بر عکس در محیطهای غیر علمی امکان کار برای کارشناسها وجود ندارد. آنها در آن محیط به نوعی از کارافتاده، دچار تناقض با خود و آموختههایشان میشوند. کم نبودهاند در طول سالهای گذشته ایرانیانی که برای فعالیت از کشورهای غربی به ایران رفتهاند و با امید به اینکه دانش و تجربهی خود را صرف مملکت خود نمایند. اما پس از مدتی ناچار به کناره گیری شدهاند. زیرا دیدهاند آنچه آموختهاند و مهارتهایشان در جامعه امروز ایران نه تنها قدرشناسی ندارد بلکه سادگی و تسهیل امور، مطلوب و خواست مدیران و حاکمان ایرانی است و پیچیدگی آنها را کلافه میکند. از سویی عدم شفافیت در بررسی و حسابرسی به مسائل مالی نیز از بیماریهای سیستم مدیریت ایران است.
عمران و توسعه
در زمینهی عمران و توسعهی کشورها که ابزار اصلی رقابتهای بزرگ دنیای ماست، هرگز هیچ عقل سلیمی طرف اینگونه کژفکری نمیرود که جای مدیران کارشناس را با مشتی جوان فرصتطلب مستعد جاهطلب پر نماید. ما کشورمان را بر اساس همین نگاه کرباسچی به دست یک مشت «مدیر» نالایق دادهایم. مدیر که چه عرض کنم مشتی صاحب مسند سوار بر روابط پستهای کلیدی کشور را در دست گرفتهاند. ما نیاز به افراد «شایسته» و شایستهسالاری نیز نداریم. فرد کارشناس خود برازندهی سمت و وظیفهای است که به او محوم میشود. اینجاست که یکی از دشواریهای ستبر بر سر راه توسعهی کشور ما آشکار میشود و آن این است که حتی مدیری لایق چون کرباسچی بدلیل قطع امید از بهبود شرایط سیاسی و ساختارهای کشور مجبور است به این بد بسنده کند.
اینک باز میگردم به سفارش و دلسوزی کرباسچی که میگوید لیاقتها را نباید نادیده گرفت. بیشک همینطور است. اما کدام لیاقت؟ لیاقت کارشناسانه یا دلالانه؟ درصد قابل توجهی از این آقازادهها تا به امروز ثروت خود را از کشور خارج کردهاند. بخش زیادی از آنها تولیدکننده و پشتیبان توسعهی اقتصاد کشور نبودهاند. بیشرین پیشرفتشان در کسب پول و زد و بندهای رانتی بوده است. چند درصد آنها در ردههای علمی و کسب مقامهای علمی نور چشمهایشان را ضعیف کرده و زحمت کشیدهاند؟ پاسخ این است که در اشتباهید آقای کرباسچی! اتفاقا تا این کشور بدست آقازادهها و تکنوکراتهای «انقلابی و مکتبی» باشد هرگز روی توسعهی مدرن را نخواهد دید.