Tuesday, Dec 25, 2018

صفحه نخست » واشنگتن دیگر جایی در خاورمیانه ندارد، استفان والت

fp.jpg

منبع: فارن پالسی / مترجم: طلا تسلیمی، سایت دیپلماسی ایرانی - تهران

تصمیم ناگهانی روز چهارشنبه دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به خارج کردن حدود 2000 سرباز آمریکایی مستقر در سوریه با مباحثات و مناظرات گسترده بین گروهی بود که معتقدند او در حال پایان دادن به رهبری جهانی ایالات متحده است و گروه دیگری که باور دارند سوریه برای قدرت آمریکا منافعی حیاتی به شمار نمی رود و ایالات متحده باید نیروهای خود را در جای دیگری مستقر کند یا در حالت آماده باش نگه دارد. جمهوری خواه های تندرو همچون سناتور لیندزی گراهام و نومحافظه کارانی نظیر مکس بوت و دیگر چهره ها همچون جان برنان، رئیس سابق سیا خیلی سریع انتقاد از تصمیم ترامپ را شروع، اما آزادی خواهان در جناح راست و مخالفان مداخله در جناح چپ به رغم اختلاف نظرهای عمیق خود با شخص ترامپ و نگرانی ها درباره دیگر سیاست گذاری های او، از این اقدام استقبال کردند.

سوال این است که سوریه واقعا چه اندازه برای آمریکا اهمیت دارد؟ آیا ترامپ آنطور که دیوید سنجر در نیویورک تایمز نوشته، جای پای باراک اوباما گذشته و در صدد «عقب نشینی» از مداخلات پیشین آمریکا در منطقه بر آمده است؟ یا اینکه تنها به اعزام مجدد نیروهایی محدود و پایان دادن به تعهدی نامشخص با هدف نامعلوم اقدام کرده است؟ از این جدیدترین اپیزود ریاست جمهوری ترامپ می توان درسی گرفت؟

اول، باید به یاد آورد که حمله آمریکا به عراق در سال 2003 چقدر اقدام احمقانه ای بود. اگرچه شمار زیادی از نومحافظه کاران همچنان باور دارند که راه حل همه مشکلات جهان، اعمال قدرت آمریکا است، اما جنگی که آنها رویای آن را در سر می پروراندند و برای آن لابی و در نهایت جورج دابلیو. بوش را به انجام آن راضی کردند، یکی از دلایل اصلی نابسامانی امروز در خاورمیانه است. سقوط صدام حسین دشمن اصلی ایرانی ها در منطقه را از بین برد و فضایی آزاد برای اعمال نفوذ آنها فراهم کرد. با این حال، همان به اصطلاح نوابغی که برای آن جنگ تلاش کردند، از جمله جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، هنوز هم برای اجرای همان سیاست گذاری اشتباه لابی می کنند.

دوم، اظهارنظرها در توصیف تصمیم ترامپ است. تایمز برای مطلب خود در این زمینه از تیتر «استراتژی عقب نشینی» استفاده کرده، انگاری که خروج از سوریه تخلیه به سبک دانکرک یا خروج نیروهای ناپلئون از مسکوست. به هر حال، آمریکا هنوز 4 هزار نیرو در منطقه دارد و به کمک های نظامی و تسلیحاتی به متحدانش در خاورمیانه ادامه می دهد.

سوم، اظهارات در این باره است که ایالات متحده سوریه را از دست داده است. این کشور از ابتدای امر هیچگاه به آمریکا تعلق نداشته که اکنون بخواهد آن را از دست بدهد. بالعکس، سوریه از اواسط دهه 1950 به بعد یکی از متحدان اصلی شوروی سابق و پس از آن روسیه بوده و به همین دلیل هم کرملین تا این اندازه برای محافظت از دولت بشار اسد تلاش کرده است. «از دست دادن» سوریه به معنای متصور شدن چشم انداز موفقیت برای ایالات متحده و نابودی این چشم انداز در پی تصمیم ترامپ است؛ اما آنچه می توان از 15 سال گذشته دریافت این است که ایالات متحده نمی تواند هیچ یک از کشورها در خاورمیانه را تحت کنترل درآورد و هرگز نباید خون و ثروت را برای ممکن ساختن غیرممکن هزینه کند.

چهارم، نیاز به یادآوری این مساله است که تا پیش از ناآرامی های داخلی در سوریه و ظهور داعش، آمریکا هرگز به این کشور یا سیاست های داخلی آن به عنوان منافع حیاتی خود نگاه نکرده بود. روسای جمهوری آمریکا از نیکسون گرفته تا بوش پسر، هر زمانی که به نفع آمریکا بود با خانواده اسد معامله می کردند. اما با ظهور بهار عربی، اوباما ناگهان به این نتیجه رسید که سیاست داخلی سوریه برای آمریکا مهم است و اسد باید برکنار شود و این در حالی بود که آنها هیچ ایده ای درباره چگونگی برکناری او یا یافتن جایگزینی برای دولت او نداشتند.

پنجم، بسیاری از ناظران خیلی سریع اینطور نتیجه گیری کردند که خروج از سوریه شکستی برای ایالات متحده و پیروزی بزرگ برای روسیه، ایران، حزب الله، ترکیه یا هر کس دیگری است. اما باید به این مساله اشاره کرد که سوریه در شکل و شرایط کنونی یک جایزه نیست و یک مسئولیت است. این کشور هرگز یکی از مهره های قدرتمند منطقه نبوده و اقتصاد و زیرساخت های آن به شدت در جنگ آسیب دیده اند. شاید از این نظر، تحویل سوریه به دیگر بازیکنان منطقه ای یک پیروزی تمام عیار برای آمریکا باشد.

ایالات متحده باید به جای وسواس روی اینکه چه کسی برنده یا بازنده شده، روی تشخیص منافع استراتژیک خود متمرکز شود. در رابطه با خاورمیانه، منافع استراتژیک آمریکا کسب اطمینان از ادامه جریان منابع نفتی و گازی به بازارهای جهانی است. اگرچه ایالات متحده این روزها انرژی کمتری از منطقه خریداری می کند، اما قطع ناگهانی منابع ورودی به اقتصاد جهانی و در نتیجه اقتصاد آمریکا آسیب می زند.

در اینجا تنها یک مساله باقی می ماند و آن نگرانی از قدرت گرفتن مجدد داعش و حملات تروریستی آن در خارج است؛ اما حتی این مساله هم ادامه حضور نیروهای آمریکایی در سوریه را توجیه نمی کند. ایدئولوزی گروهی مانند داعش با بمب و موشک و حملات پهپادها از بین نمی رود و تنها راه آمریکا برای مقابله با چنین تفکری تعهدی همیشگی به کمک به ایجاد دولت ها و نهادهای محلی موثر است.

نگرانی دیگر درباره سرنوشت شبه نظامیان کرد در سوریه است که شرکای اصلی ایالات متحده در مبارزه با داعش بوده اند. بسیاری از تصمیم ترامپ به مثابه رها کردن کردها انتقاد کرده اند، اما تعهد آمریکا به آنها نامحدود نیست و درست یا غلط، عواقب بلندمدت این تصمیم رئیس جمهوری برای ایالات متحده احتمالا چندان وخیم نخواهد بود.

در نهایت، می توان گفت تصمیم ترامپ به پایان دادن به حضور نیروهای آمریکایی در سوریه تصمیم نادرستی برای ایالات متحده نبوده است. اما آنچه جالب توجه است، شیوه او در انجام این اقدام درست به بدترین شکل ممکن است. هیچ هشداری یا هماهنگی یا آماده سازی برای این تصمیم وجود نداشته که این یعنی زمان بندی، تدارکات و تاثیرات گسترده تر آن از پیش مورد بررسی قرار نگرفته است. برای همین، جای تعجب ندارد که این تصمیم با استعفای جیمز متیس، وزیر دفاع همراه شد. طبق معمول، ترامپ با متحدان آمریکا مشورت نکرد یا زودتر به آنها درباره تصمیم خود خبر نداد. درست همانند اجلاس تقلبی هسته ای با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی یا تصمیم به انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی، ترامپ بار دیگر یکجانبه گرایی خود را به نمایش گذاشت.

این تصمیم ترامپ هم مانند باقی اقدامات او نشان داد که رئیس جمهوری آمریکا سیاستی هماهنگ یا یک منطق استراتژیک منسجم را در خاورمیانه دنبال نمی کند. ترامپ و اطرافیانش همچون بولتون یا مایک پومپئو، وزیر امور خارجه، برای تثبیت «روابط ویژه» آمریکا با مصر، اسرائیل و عربستان سعودی به «اعمال فشار حداکثری» علیه ایران وعده داد و اکنون به نظر می رسد این تصمیم اخیر او در تناقض کامل با این سیاست است. به مرور زمان، این تناقض ها و پیچیدگی ها این احساس را ایجاد می کند که ترامپ هیچ اهمیتی به آنچه برای کشور خوب است، نمی دهد و تنها در تلاش برای به دست آوردن اعتبار سیاسی برای خود اقدام می کند که آن هم عمدتا نتیجه عکس می دهد.

به طور خلاصه، حتی زمانی که به نظر می رسد ترامپ اقدامی درست انجام داده، باز هم هزینه های آن اقدام را برای آمریکا به حداکثر افزایش و مزایای آن را به حداقل کاهش می دهد. البته با توجه به مدت زمانی که در کاخ سفید حضور داشته، این مساله دیگر جای تعجب ندارد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy