حسین ترکاشوند - دیدگاه نو
آقای ترکاشوند دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران که دو ماه پیش از دفاع از پایان نامه به دستور وزارت علوم در سال 88 از دانشگاه اخراج شد. او فعال دانشجویی و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک بود که چندین بار احضار و بازداشت شده است.
***
همانطور که میدانید یکی از مهمترین مناظرهها بین مخالفان جمهوری اسلامی، موضوع انتخاب بین حکومت جمهوری و پادشاهی مشروطه است. استدلالهای هر دو طرف این مناظره قابل شنیدن است و نخستین قدم، درک این استدلالها است.
مدافعان جمهوری معتقدند که اصولا سخن از پادشاهی، با شرایط کنونی ایران بیارتباط است. اگر ایده پادشاهی مشروطه در سالهای ۵۶ و ۵۷ مطرح بود، با توجه به آن شرایط منطقی بود و معنا داشت اما حالا که دیگر نهاد سلطنت از بین رفته، اگر تلاش میکنیم تا جمهوری اسلامی را به تاریخ بفرستیم، چرا دوباره به نهادی غیرانتخابی تن بدهیم و مدام نگران باشیم که مبادا پادشاه بهجای سلطنت حکومت کند و به استبداد بغلتیم. مدافعان جمهوری میپرسند چرا مردم ایران را گوسفندانی میپندارید که نیاز به چوپان دارند و اگر پادشاهی نباشد که از آنها مراقبت کند، همدیگر را خواهند درید؟ از نظر ایشان، هیچ دلیلی وجود ندارد که ایرانیان بار دیگر امتیازی به کسی/خانوادهای بدهند که صرفا بر اساس نژاد یا وراثت قرار است از مواهبی ورای افراد دیگر برخوردار شوند و در عمل نهتنها هیچ نقشی ندارند بلکه دائما باید نگران بود که هوس دخالت در قوانین به سرشان نزند. ضمن آنکه، به لحاظ تاریخی، ایران مستعد پرورش دیکتاتورهایی است که در ابتدا شاید علاقهای به دیکتاتور بودن نداشتهاند اما در جریان قدرت، تبدیل به مستبدان تمامعیاری شدند.
ازسوی دیگر، مدافعان پادشاهی مشروطه معتقدند جمهوری در ایران نهتنها سابقه روشن و خوبی ندارد بلکه اتفاقا از نظر تاریخی هر زمانی که نهاد سلطنت در ایران تضعیف شده، چنان هرج و مرجی در کشور حاکم شده که مردم با تمام وجود تمنای یک سلطان مقتدر را داشتهاند و دموکراسی بیش از هر زمانی قربانی شده است. آنها نهاد پادشاهی را ضامن اتحاد و یکپارچگی ایران میدانند که اجازه نمیدهد هرج و مرج منجر به دیکتاتوری شود. ایران در شرایط کنونی و پس از تحمل ۴۰سال رنج جمهوری اسلامی، چنان شکننده و ضعیف شده که توان کش و قوس جمهوری را ندارد و احتمال میرود که زیر بار هرج و مرج، چنان خود را ببازد که دیگر این ایران وجود خارجی نداشته باشد.
نکته اصلی در این میان برای مخالفان جمهوری اسلامی باید نگرانی بابت دموکراسی باشد. یعنی دریچهای که از آن به این دو نوع حکومت نگریسته میشود باید دموکراسی و مولفههای یک حکومت دموکراتیک باشد. مدافعان جمهوری باید پاسخ دهند که در صورتی که یک حکومت جمهوری در ایران شکل بگیرد چگونه میتوان مانع هرج و مرج سیاسی شد و از آنجاکه فرهنگ تحزب در ایران از عقبه و ریشه نهچندان قدرتمند و شکنندهای رنج میبرد، با چه ساز و کاری قرار است ارزشهای دموکراتیک مانند آزادیهای سیاسی و اجتماعی، انتخابات آزاد و موثر، حقوق اقلیت و مطبوعات آزاد حفظ شده و در کنار آن مردم سرزمین ایران در اقصی نقاط کشور احساس کنند حقوقشان تامین شده و به ایران تعلق دارند. چه تضمین عملی وجود دارد که رقابت سیاسی مردم استبدادزده را چنان خسته نکند که از جمهوری ناامید شده و سودای یک دیکتاتور مقتدر را در سر نپرورانند؟ از آن سو، مدافعان پادشاهی باید توضیح دهند که در یک پادشاهی مشروطه، اگر قرار است پادشاه صرفا یک مقام تزئینی و غیراجرایی باشد که در سیاست دخالت نمیکند، چگونه انتظار دارند که در شرایط بحرانی کشور، نقش متحدکننده و تامینکننده یکپارچگی کشور را ایفا کند بدون آنکه در سیاست و روابط قدرت دخالت کند؟ چرا به یک نهاد تشریفاتی نیاز داریم تا احساس اتحاد در یک کشور کنیم؟ همچنین با سابقه تاریک استبداد در ایران که پادشاهان به سرعت روند مستبد شدن را طی کردهاند، ساز و کار حفظ دموکراسی و ارزشهای مبتنی بر آن چگونه خواهد بود. چه تضمین عملی وجود دارد که پادشاه به نقش تشریفاتیاش وفادار باشد و به هر شکل قدرت را قبضه نکرده و حاکم مادامالعمر نشود؟
اینها پرسشهایی است که آنقدر باید پرسیده شوند که هم مدافعان هر شکل حکومت و هم مخاطبان آنها تصویر دقیقتر و درستتری از آنچه که ممکن است رخ دهد داشته باشند. فراموش نکنیم که بدون تغییر جمهوری اسلامی هیچکدام از این اشکال حکومتی در ایران برقرار نمیشود و ابتدا باید این حکومت را تغییر داد اما هرچه شفافیت در توصیف نوع حکومتها بیشتر باشد، انگیزه مردم نیز برای تغییر جمهوری اسلامی بیشتر خواهد بود.