بسیار جالب است که افراد وقتی در نوشتن کم می آورند یا لیستی درست می کنند که کوتاه است اخبار و اطلاعات را می سازند. امیر فرشاد ابراهیمی از بسیجیهایی که کارش سرکوب زنان و مردان در خیابان بوده در مطلبی در سایت ایران بریفینگ، که در سایت گویا هم بازنشر شده با عنوان "اصلاحطلبی دوگانهسوز و اصلاحطلبان بلاتکلیف!" (الزایمر تاریخی ما ایرانیان) مرا "اولین بولتن نویس اطلاعات نخستوزیری" معرفی کرده است. او اسمی از سعید حجاریان و موسوی خوئینیها و اکبر گنجی و عباس عبدی و تاجزاده و آرمین می آورد و نقش آنها را در نهادهای امنیتی و نظامی می گوید و یکباره هم در میان آن حقایق نام مرا پرتاب می کند تا باور پذیر به نظر آید. این از روش های معمول دروغگویی در دستگاههای تبلیغاتی نظامهای فاشیستی و تمامیت خواه است.
من با برخی از افراد ذکر شده ارتباط داشتهام در دورانی که برای مرکز تحقیقات استراتژیک کار می کردم (و به دلیل داشتن دوست دختر از آن مرکز اخراج شدم) یا در مطبوعاتی که آنها نیز در آنها کار می کردند. البته در طول یک سالی که برای مرکز تحقیقات استراژیک کار می کردم یک بار هم موسوی خوئینی ها را ندیدم. نتایج کار تحقیقاتی من در مرکز در کتابی با عنوان رفتار شناسی جنبش دانشجویی ایران منتشر شده است. شناختن گروهی از افراد به معنای شریک بودن در سوابق کاری آنها نمی شود. البته تبلیغاتچیها از این نوع ارنباطات برای دادن نسبتهای نادرست بهره می گیرند.
در چهل سال گذشته حتی بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی و مخالفان سرسخت ایده های من در میان چپها و اسلامگرایان چنین دروغ بزرگی را نساخته بودند. کیهان یک بار من را بورسیهی جمهوری اسلامی در امریکا معرفی کرد در حالی که من در دانشگاه ایالتی نیویورک با ساعتی 5 دلار در کتابخانهی دانشگاه کار می کردم تا هزینههای معیشت خود و خانواده را تامین کنم. آقای ابراهیمی با این دورغگوی ینشان می دهد که هنوز پادوی کیهان شریعتمداری است.
من آقای ابراهیمی را نمی شناسم و نمی دانم چه انگیزه ای برای ساختن چنین دروغی داشته اند یا این خبر را از کدام منبع امنیتی و تبلیغاتی در ایران دریافت کردهاند. وقتی نخست وزیری جمهوری اسلامی شکل گرفته من اصولا در تهران نبودهام تا چنین نقشی داشته باشم. از سال 57 تا سال 64 من در شیراز و قم بوده ام (یک سال در قم و شش سال در شیراز). من در دوران نخست وزیری موسوی حتی یک بار به ساختمان نخست وزیری نرفتهام. هیچگاه بولتن نویس نبوده ام و همیشه مخالف بولتن و بولتن نویسی و بولتن خوانی بوده ام. هر چه نوشتهام برای نشریات وروزنامهها بوده که همه بدان دسترسی دارند و اگر در دورهای (اوایل دوراخ خاتمی) از اصلاح طلبی طرفداری می کردم همه بردان دسترسی دارند. این امید در عرض دو سال برای من تبخیر شد و بعد از آن هیچگاه از اصلاح طلبی و اصلاحات در ایران حمایت نکرده ام.
در روزنامه ها نیز همیشه با اسم خودم نوشتهام مگر این که سردبیری مرا شگفت زده کرده (مثل ابراهیم اصغر زاده در روزنامهی سلام) و مطلب مرا با اسم مستعار منتشر کرده باشد. بسیار شگفت انگیز است که برخی مخالفان جمهوری اسلامی از دستگاه تبلیغاتی نظام در دروغگویی وقیح تر هستند. پیوندشان مبارک
اگر آقای ابراهیمی می خواهند از اصلاح طلبان انتقام گیری کنند یا با اصلاحات مخالفت کنند نیازی به ساختن دروغ ندارند. من در دو دههی گذشته دهها مطلب در نقد جریان اصلاح طلب نوشته ام و کتابی هم از من در این مورد منتشر شده است (چرا و چگونه جنبش اصلاحات جوانمرگ شد، انتشارات شرکت کتاب 2018) بدون اینکه به کسی تهمتی بزنم یا دروغی بسازم. نشان دادن شکست این جنبش نیازی به دروغ سازی ندارد.
***
نظرات طرح شده در یادداشت آقای امیر فرشاد ابراهیمی و مجید محمدی، الزاماً بازتاب دیدگاه خبرنامه گویا نیست. سایت خبرنامه گویا از صحت یا سقم این نوشته ها اطلاعی ندارد.