جنبشهای اجتماعی اغلب ناگهانی هستند. آن زمانی که سیاسیون و روشنفکران علاقه دارند حادثهای روی دهد، جنبش اجتماعی بروز نمیکند زیرا قواعد ویژه و پیچیده خود را دارد. گاه عوامل ریز و درشت، عوامل روانی و بار حسرتها، عوامل اجتماعی اقتصادی و بالاخره حوادث پیش بینی نشده و گرایشهای خشمناک پنهان و آشکار، به هم گره میخورند و به جنبش تبدیل میشوند. در بسیاری از موارد جنبشها فاقد ادامه کاری بوده و با اوج عصیان گری و کسب برخی امتیازات فروکش میکند. جامعه شناسی جنبش اجتماعی میطلبد تا عوامل ساختاری و پدیدههای دورهای بطور دقیق مورد پژوهش قرار گیرد و از هرگونه کلی گویی و گفتمانهای ایدئولوژیک دوری جست. برخی ایدئولوگها که از جلیقه زردهای فرانسه حرف میزنند، در شیفتگی و هذیانهای ایدئولوژیک گم میشوند. برخی ادعای بررسی خیابانهای پاریس و اقتصاد فرانسه را دارند، ولی برای توضیح ریشه جلیقه زردها، آنها در خیابانهای نیویورک و پکن و دهلیزهای اقتصاد جهانی سرگشته میشوند. برخی بشما وعده تحلیل جدی میدهند و بناگاه شما آهسته آهسته در تئوری توطئه نئولیبرالیسم جهانی آنان غرق میشوید. اینگونه تحلیلها پا در هوا هستند و در بهترین حالت نوازشگر تمایل نارسیسیک ایدئولوژیک چپ گرا میباشند. البته در زمینه اجتماعی، ما نمیتوانیم تحلیل کاملن دقیق ارائه دهیم زیرا شناخت و دادهها محدود هستند و ما بر همه ابعاد آگاهی نداریم. بنابراین ما باید در بیان نظر دقیق و محتاط باشیم و نباید نظر خود را تنها بیان حقیقت بدانیم. روشن است گاه عوامل جهانی در یک جنبش محلی و کشوری تاثیر دارد ولی این امر همیشگی و اتوماتیک نیست. خیال بافی نباید جای تحلیل مشخص را بگیرد. از این ایدئولوگهای شیفته باید پرسش نمود که عوامل جهانی سرمایه داری نئولیبرال چرا فقط در فرانسه عمل نموده و چنین خیزش هایی چرا در کشورهای دیگر رخ نداده است؟ محافل ایدئولوژیک چپ ایران بر اساس الگوهای از پیش ساخته، در بررسی اینگونه جنبشها کتاب قضاوت خود را بازکرده و اعلام میکنند که این بار مرگ قطعی سرمایه داری است و این چنین جنبشی مقدس و کلید دشواریها میباشد. در واقع این نسخههای ایدئولوژیک که برخی را شیفته و پریشان میکند، تحریک کننده و غیرمسئولانه و ناروشنگر است.
احساس خطر اجتماعی
در برخی کشورها مانند ایران و فرانسه ساختار اجتماعی و ویژگی جمعیتی و فرهنگی، مستعد تولید جنبشهای اجتماعی هستند. در چنین ساختاری ما پیوسته شاهد تنشهای اجتماعی و دینامیک جامعه شناختی هستیم و شتاب رویدادها در زمان کوتاه چشمگیر است. در پنجاه اخیر در فرانسه ما شاهد جنبش ماه مه، مبارزات بیسابقه کارگری، مبارزه گسترده دانشجوئی، مبارزه خانوادهها و شهروندان گوناگون، تظاهرات کلاه قرمزها، و جنبش جلیقه زردها بودهایم. جنبش جلیقه زردها در اساس یک جنبش ضدمالیاتی است و واکنش بخشی از لایههای پائین متوسط شهری و لایههای بازنشستگان و کارمندی است تا از پرتاب قطعی به بخش تهیدست نجات یابد. آنها احساس خطر میکنند. جنبش جلیقه زردها در فرانسه با اعتراض علیه گرانی قیمت گازوئیل و بنزین بوجود آمد. این اعتراض، مخالفت بخشی از لایههای اجتماعی است که زیر فشار اقتصادی قرار دارد و قدرت خریداش کاهش یافته است. آنها اصلاحات رئیس جمهور جدید را مطابق منافع ثروتمندان ارزیابی کرده و خود را تحقیر شده بحساب آوردند. سختیها و حسرتهای اجتماعی، عدم تحمل گرانی و بار مالیاتی، احساس بی سرپرست بودن در جامعه، عدم اعتماد به سیاسیون، درماندگی لایههای میان شهری، همه و همه، معترضان را به واکنش کشانده و موتور جنبش در سراسر فرانسه به حرکت میافتد.
از همان ابتدا جنبش جلیقه زردها که از لایههای اجتماعی متفاوت مانند کارمندان، بازنشستگان، کارفرمایان خرده پا، بیکاران و تکنیسینها و کارگران، تشکیل شده، فاقد بینش یگانه است. آنها خود را مخالف احزاب و سندیکاهای موجود دانسته و مسئولان سیاسی را «فاسد» میدانند. آنها از همان ابتدا خود را تجلی اراده خلق میدانند. آنها مخالف سازماندهی خود و تعیین نماینده برای مذاکره با دولت هستند. همه آنها گرانی مالیات سوخت را رد میکنند و خواهان پرداخت مالیات توسط ثروتمندان بزرگ هستند و درضمن فکر میکنند چاره کار در دست «خلق» و آنهم استعفای رئیس جمهور و واژگونی نظام است. البته این تقاضاها یکپارچه نیست و گروههای مختلف شعارهای گوناگون مطرح میسازند.
در جهان و فرانسه ما با ویژگی سالیت پدیدهها روبرو هستیم. طبقهها و لایههای اجتماعی دیگر بشکل جامد و مکانیکی عمل نمیکنند بلکه در سده بیست و یکم، روانشناسی و رفتار انسانها تغییر کرده و دارای سیالیت بیشتری گشته است. تمایل سیاسی یا مطالباتی نیز سیالیت داشته و در موقعیتهای گوناگون بشکل «مایع» عوض میشود و حالت آن تکان میخورد. در جامعه مدرن امروزی ما بیش از بیش با تغییر سریع حالت جامعه و روحیات و شعارها مواجه هستیم. در فرانسه نیز جنبش جلیقه زردها شکل مایعی دارد، امری که درک آنرا دشوارتر میکند. این تغییر حالت و «مایعی» بودن جلیقه زردها پررنگ است. این جنبش با اعتراض علیه افزایش مالیات بر سوخت آغاز شد و بمرور خواستهای جدید مطرح کرد. همزمان با خواست اقتصادی، رگههای پوپولیستی پررنگ است. این جنبش خود را مدافع «خلق» معرفی میکند، خواهان حذف مالیات بطور عمومی است و خواهان مجلس موسسان در مقابله با مجلس کنونی است. برخی نمایندگان آنها میگویند دستمزدها برای یک ماه کافی نیست و قبل از پایان ماه، تمام شده است بنابراین بحران اکولوژی پایان قرن مسئله آنها نیست. آنها میافزایند ما بعنوان «خلق» رئیس جمهور را قبول نداشته و او باید استعفا بدهد. آنها بطور شدید علیه رئیس جمهوری کینه تند تبلیغ نموده و معتقدند او پس از یکسال و نیم ریاست جمهوری باید کنار برود. بهرحال این جنبش تا به امروز فاقد رهبری باقی مانده واین امر بیان حرکت پنهان اقتدارگرایانه و ضد دمکراتیک است زیرا این جنبش علیه تمام احزاب و سندیکاها بوده و نظام دولتی متکی بر نهادهای دمکراتیک را رد میکند. عناصری از آنها که خواهان ورود به مذاکره بودهاند بارها توسط محافل درونی جلیقه زردها تهدید به مرگ شدهاند. به این ترتیب جلیقه زردهای خشمناک احساس میکنند که در جامعه در حال فروافتادن هستند ولی در عمل قادر نیستند خود را متناسب با ابزارهای دمکراتیک سازماندهی نمایند.
خشونت برای عدالت اجتماعی؟
از همان ابتدا این جنبش دارای گرایشهای گوناگون است و بخشی مهمی از آن متمایل به خشونت و خرابکاری است زیرا نظام دمکراتیک را قبول ندارد. در زمان تظاهرات شنبهها، میدان جدال و جنگ علیه قوای انتظامی، تجلی اراده آنهاست. جریانهایی که در خشونت جلیقه زردها شرکت کردند عبارتند از: راست افراطی نزدیک به مارین لوپن، چپ افراطی فاشیسم گرا، بخشی از جلیقه زردهای غیر متشکل خودسر و نیز باندهای مخرب و چپاولگر حرفهای. جلیقه زردها هرگز به موضعگیری علیه خشونتگران نپرداختند. برخی از جلیقه زردها میگفتند جاه طلبی امانوئل مکرون منشا خشونت است و با این بهانه از محکوم نمودن تخریب اموال مردم اجتناب میکردند و به افشای خشونتگران و ابزارهای خشن آنها مانند چاقو و پنجه بوکس و میلههای فلزی نمیپرداختند. هر شنبه برای برگزاران کننده تظاهرات، یک ملاقات شبه جنگی و زمان چپاول بود. اغلب اوقات دولت در موضع تدافعی قرار داشت و نگران قربانی انسانی احتمالی بود و به این خاطر تصمیم به دستگیری پیشگیرانه گرفت. برای اجتناب از تلفات انسانی و درگیری حاد، دستگیری پیشگیرانه تظاهر کنندگان توسط پلیس بسیار بالا بود. تعداد دستگیری افراد با وسایل فلزی و چاقو در جیبها و کوله پشتیها، گاه به دوهزار نفر در یک روز رسید. دولت دستگیریها را برای منفرد نمودن افراد خشونتگر و حفظ نظم عمومی موجه میدانست. البته دادگاهها بسرعت تشکیل شده و متهمین با وکیل خود حاضر شده و بخشی از تظاهرکنندگان خشونتگر به جریمه یا زندان محکوم شدند. برای دولت در کشوری که با اجازه از پلیس تظاهرات آرام با هر موضوعی آزاد است شرکت در خیابانها با وسایل فلزی برای ایجاد خشونت و تخریب، معنای دیگری جز ایجاد هرج و مرج و آشوب و غارت، ندارد.
گفتیم در شنبههای تظاهرات صدها نفر دستگیر شدند و تعداد زیادی به دادگاه رفته، بخشی آزاد شدند، بخشی به غرامت پولی و یا زندان محکوم شدند. در میان محکوم شدگان همگی دارای فعالیت شغلی مانند راننده کامیون و تکنیسین شرکت واحد و کارگر شرکت فولاد و کارمند اداری و تکنیسین کارخانه و پرستار و بازنشسته پلیس و غیره بوده و دارای دستمزدی میان ۱۲۰۰ تا ۳۵۰۰ یورو، حقوق ماهیانه داشتند. گزارشهای منتشر شده نشان میدهد که گرایش برجسته دستگیر شدگان، ایجاد خشونت و تخریب و آنارشی است. آنها به نهادها اعتمادی ندارند و خواهان نمایش قدرت هستند و این نمایش را با خشونت فیزیکی و ایجاد آتش سوزی عملی میسازند. خشونت این افراد علیه موزه هنری و داروخانه، مدرسه، ساختمانهای دولتی و فعالیت اقتصادی و بازار و ماموران انتظامی بود و خشونت آنها کور و سوداگرانه و تخریبی و چپاولی بود. اغلب شرکت کنندگان توده گرسنگان نبودند بلکه افراد متوسط و کارمندی و حقوق بگیر بودند. ولی باید افزود رفتار آنان به رفتار گرسنگان انقلابها و آشوبها نزدیک بود. آنها در این هجومها در پی نان نبودند بلکه غارت تلفن دستی در فروشگاهها و دزدی بطری الکل و تخریب مغازه و خودروها بیشتر از یک خشونت هیجانی و یک تمایل غارتگر مایه میگرفت. برخلاف برخی که موارد تخریب را سمبول سرمایه داری اعلام نمودند، اغلب این موارد خواست مصرف افراطی و دزدی خودخواهانه را بیان میکرد.
امروز جنبش جلیقه زردها در فرانسه فروکش کامل نکرده ولی قدرت خود را از دست داده است. تعداد آنها در یکماه پیش به ۳۰۰، ۰۰۰ نفر میرسید و هم اکنون به ۳۰، ۰۰۰ نفر رسیده است. این فروکش ناشی از چند عامل است: بدنبال مقاومت دولت و رئیس جمهور، دولت عقب نشینی نمود و ۱۰ میلیارد یورو به کم درآمدها و بازنشستگان اختصاص داده شد، دوران جشنهای سال نو فرارسیده است و بالاخره بسیاری افراد دستخوش خستگی شدهاند. بدنبال این شرایط، بخش مهمی از جلیقه زردها صحنه را ترک کردند. ولی هنوز روح جلیقه زرد قوی است.
در همه پرسیها استقبال مردم از جلیقه زردها بالا بود ولی علیرغم این محبوبیت، اکثر پرشس شوندگان خشونت را محکوم میکردند. این محبوبیت نشانه زمینه اجتماعی مشترک میان تظاهرکنندگان و بخشی از جامعه فرانسه است. در جامعه فرانسه، میان کشورهای اروپایی، میزان مالیاتی که توسط دولت بر پایه دستمزدها برداشته میشود بالاترین سطح مالیات اجباری میباشد. این مالیات منبع هزینههای «دولت رفاه» در فرانسه است. به بیان دیگر همه خدمات دولتی مانند بودجه بیمارستان و مدرسه و حقوق بیکاران و غیره از محل این درآمد مالیاتی جبران میشود. این مالیات برای فرانسه ۴۵ درصد تولید داخلی ناخالص است، حال انکه برای سوئد ۴۴ درصد، برای ایتالیا ۴۳ درصد، برای المان ۳۸ درصد، برای انگلستان ۳۳ درصد و برای امریکا ۲۶ درصد ارزیابی میگردد. حجم سنگین مالیات در بخشی از جامعه این احساس را تولید میکرد که میتوان با کاهش قدرت خرید از موقعیت اجتماعی کنونی بیشتر سقوط کرد. واکنش جلیقه زردها تلاشی برای بقای موقعیت اجتماعی خود است و این تلاش با خشونت شهری و تعرض علیه نیروی انتظامی و اشغال میدانهای میان شهری و اعلام بی اعتباری قدرت سیاسی و حقانیت خود بعنوان «خلق»، معنا مییابد. جلیقه زردها با منشاهای گوناگون بوده ولی در حرکت انها، موقعیت مالی نقش اول را بازی نموده است. در یک نگاه عمومی جلیقه زردها از سرمایه فرهنگی بسیار پائین برخوردار هستند و فاقد مدارک تحصیلی بالا هستند. آنها نارسیسم خود را در مطالبات اقتصادی خود و اتوپیای خودخواهانه و برتری طلبانه «خلقی» خود نشان میدهند. این جنبش به اکولوژی کاملن بی اعتنا است و نوعی «ترامپیسم» پوپولیستی را در خود نشان میدهد.
حق طلبی و ارتجاع گرایی جلیقه زردها
جنبش جلیقه زردها از جمله جنبش هایی است که بارها در طول تاریخ غرب بوجود آمده و اقتصاد بازار را متشنج نموده ولی با برخی امتیازها پایان یافته است. جنبشهای اجتماعی اغلب دارای قدرت تصحیحی در درون نظام بوده است و گاه دارای تاثیرات مهم بودهاند. البته همیشه تاثیر بر سیاست و اجتماع بلافاصله ظاهر نمیشود و به همین خاطر ما باید در انتظار تاثیر جنبش جلیقه زردها بر قدرت سیاسی و اجتماع باشیم. با این وجود همه جنبشها برابر و همانند نیستند و دامنه تاثیرها گوناگون است. در جنبش کنونی چند محور فکری را باید مورد توجه قرار داد:
یکم، جلیقه زردها اعتراض لایههای پائینی جامعه به ناتوانی قدرت خرید و ترس از فروریزی بیشتر است. با اصلاح نظام مالیاتی میتوان تقسیم ثروت را با اعتدال بیشتر اجرا نمود و از شکافهای اجتماعی کاست. بعنوان نمونه شرکتهای بزرگ بورسی فرانسه ۱۴ درصد مالیات بر سود میدهند حال آنکه بقیه شرکتهای فرانسوی برای همین مالیات ۳۰ درصد میپردازند. بعلاوه شرکتهای بزرگ جهانی حاضر در بازار فرانسه، مانند گوگل، آمازون، فیس بوک، آپل، مالیات به دولت فرانسه نمیدهند. این کمبود در درآمد دولتی در عمل، فشار مالیاتی روی مردم را افزایش میدهد. در بازار باز جهانی برخی رشتههای تولیدی و لایههای اجتماعی و خانوادهها، امتیازهای جدید بدست میاورند ولی بخش دیگری از جامعه ناتوان تر میگردد، بدین ترتیب سیاست اجتماعی تصحیحی برای تعادل عمومی جامعه امر کلیدی است. همیشه پیشرفت جامعه در گرو رونق اقتصادی، رفاه و فرهنگ لایههای اجتماعی و حفظ منابع زیست محیطی است. فقدان درایت عمیق نزد نخبگان سیاسی در قدرت و ناکارایی بوروکراتیک و جاه طلبی تکنوکراتیک، مدیریت جامعه را با دشواری تازه روبرو ساخته است، بنابراین برای قدرت سیاسی در شرایط دمکراسی، درک خواستها و مداخله دادن شهروندان در سیاست یک امر اساسی است.
دوم، این جنبش هرگز قادر نشد خشونت کور را محکوم کند و بخش بزرگی از جلیقه زردها خود خشونتگرا بوده و پیوسته ضد هرگونه سازماندهی دمکراتیک بوده است. این امر ناشی از خصلت پوپولیستی و ایدئولوژیکی و افراطی این جنبش است. جریانات راست افراطی و چپ افراطی مخالف دمکراسی پارلمانی در میان جلیقه زردها دارای نفوذ بسیارهستند و شعارهای آنان برای استعفای امانوئل مکرون و نفی پارلمان، بیانگر پوپولیسم عوامفریبانه و غیرمسئولانه آنان است. تمایل به خشونت با توتالیتاریسم فکری و روحی پیوند عمیق دارد. تمایل به خشونت در تمام جوامع بشری وجود دارد ولی بروز آن در دمکراسی پارلمانی بیانگر آنست که نیروهای حامل خشونت مخالف دمکراسی هستند و دارای الگوهای استبدادی میباشند. در تظاهرات آخر در پاریس ما شاهد شعارهای آنتی سمیتیسم و ضد یهود بودیم و برخی از تظاهرکنندگان جلیقه زرد، یهودیان را غیر فرانسوی قلمداد میکردند. وجود راسیسم و نژادپرستی و خشونت طلبی در روحیه جامعه زمینه خطرهای بزرگ است.
سوم، این جنبش تمایل به نیروهای سیاسی موجود ندارد و معتقد است سیاسیون «همه فاسد هستند». اینگونه شعارها همان گفتمان افراطیون پوپولیست میباشد. علیرغم طرد سیاسیون توسط جلیقه زردها، برخی نیروهای افراطی با آنها پل ارتباطی دارند. نیروهای چپ سنتی با فرصت طلبی در پی سربازگیری هستند تا از «چهره جلیقه زرد» برای انتخابات اروپا استفاده کند. جریان پوپولیستی ملانشون، حزب کمونیست و حزب مارین لوپن در حال استخدام در این بازار سیاسی هستند. یادآوری کنیم که یکی از نمایندگان مجلس که جزو جریان ملانشون است و برای همبستگی جلیقه زرد میپوشد و پیوسته بیمارگونه علیه رئیس جمهور خط و نشان میکشد، به حمایت از ایدئولوگهای راست افراطی دست زده است و بدین ترتیب خطر پوپولیسم را پررنگتر ساخته است. بلاخره باید یادآور شد که عدهای از جلیقه زردها در یک نمایش خیابانی، مترسک رئیس جمهور را ساخته و در یک نمایش آنرا با شمشیر گردن میزنند. این رویدادها اتفاقی نیست بلکه نشانه وجود جریانهای فاشیستی و تروریستی در میان جمعیت جلیقه زردها میباشد. بطور مسلم این عناصر تحریک کننده و فعال یک اقلیت را تشکیل میدهند ولی بهر حال در دل این جنبش، این عناصر نفوذ دارند. از نظر ما روشن است که تمامی قدرتهای سیاسی باید مورد انتقاد قرار گیرند، ولی پوپولیسم یک انحراف بزرگ است تا جامعه را از دمکراسی خارج سازد.
چهارم، امروز روشن است که این جنبش جلیقه زردها نقش پوپولیستی دارد و میتوان بیان کرد که خواهان تصحیح دمکراسی پارلمانی نیست بلکه خواهان نابودی آنست. به همین دلیل جلیقه زردها نمیخواهند یک حزب مستقلانه و رهبری مشخص دمکراتیک داشته باشند. آنها هرکدام خود را نماینده «خلق» معرفی میکند و ما میدانیم که این ادعا دروغین و عوامفریبانه است. بقول آلبر کامو: «مواظب باشید هنگامیکه دمکراسی بیمار است، فاشیسم به بالین او برای احوالپرسی میاید ولی این کار، برای گرفتن خبر خوب نیست.». دمکراسی همیشه دارای نقص است و مرتب باید تصحیح شود ولی علیرغم این ضعف، به گفته ریموند آرون رژیم دمکراسی میان همه رژیمها بهترین نظام است. همیشه وجود توده در یک جنبش بیان ترقی خواهی نیست. پشت هیتلر توده آلمانی گردآمد و پشت آیت الله خمینی توده پابرهنه جمع شد. توده پرستی یک بیماری پوپولیستی چپ گرایانه خطرناک است. قطب نمای ما آزادی و دمکراسی و پلورالیسم و احترام به نهادهای دمکراتیک است. روشن است که روح انتقادی کلید آزادی خواهی است. جامعه نیازمند شهروندان آگاه و دمکراسی خواه است. تودههای بی شکل و مست از ایدئولوژی، مخرب و خطرناک هستند. البته ما باید همه جنبههای واقعیت اجتماعی را بررسی کنیم و نقاط قوت و ضعف یک جنبش اجتماعی را در نظر داشته باشیم. مردمان جلیقه زردها از یک بیعدالتی و یک درد بزرگ رنج میبرند ولی پوپولیسم آنها خود یک درد بزرگ است. میتوان گفت چه بسا پوپولیسم علیرغم بار منفی خود در دل جامعه دمکراتیک جابجایی بوجود آورده و پرسشهای تازه تولید میکند و دمکراسی برای تقویت خود باید این پدیده را مورد توجه قرار دهد. ولی پشتیبانی بیخردانه و توده پرستی ایدئولوژیکی و پوپولیستی زیان آور است و جامعه را مستعد پذیریش دیکتاتوری و بدی میکند.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس