به این معنی که با شروع مذاکرات سیاسی در یمن، حلوفصل بحران سیاسی در سوریه و بازگشایی دفتر حافظ منافع ایران در عربستان میتوان این تغییرات را در ارتباط با کاهش سطح تنش در منطقه و تا حدی عبور از گفتمان امنیت محور تعبیر کرد که در آن متغیر اقتصادی نقش مهمتری را ایفا خواهد کرد؛ این مساله بهخصوص با روی کار آمدن ابراهیم العساف وزیرخارجه جدید که یک تکنوکرات اقتصادی است، میتواند قابلیت عملیاتی شدن پیدا کند. اگرچه همزمان رسانههای غربی این تغییرات را حاوی تغییری مهم برای سیاست خارجی عربستان به شمار نمیآورند. در این نوشتار با تحلیل و تبیین چارچوب کاهش سطح تنش در منطقه، پیامدهای تغییرات داخلی عربستان برای منطقه و ایران در ۴ متغیر مورد ارزیابی قرار گرفته است.
چرایی کاهش سطح بحران در منطقه
از آغاز خیزشهای جهان عرب در سال ۲۰۱۱ منطقه در یک فضای بحرانی قرار گرفت که البته ریشههای این فروپاشی نظم منطقهای را باید در اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ دانست که بر اثر آن، توازن در سطح منطقه بر هم خورد. گسترش بحران در عراق، سوریه، یمن و مصر و شمال آفریقا تنش میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را افزایش داد و شاهد یک نوع گسیختگی در آرایش قدرت میان دولتهای منطقه بودیم. با گذشت ۸ سال از آغاز بهار عربی در منطقه که به سرعت به خزان عربی تبدیل شد، زمینه برای فروکش کردن بحران پس از سرریز شدن آن فراهم شده است. در واقع با فرسایشی شدن بحران در سوریه و یمن و ناکامیهای عربستان در چارچوب گفتمان نظامی-امنیتی محور و بهخصوص پس از سرکوب داعش در عراق و سوریه، تدوین قانوناساسی سوریه و مذاکرات سیاسی در یمن، میتوان گفت که منطقه درحال ورود به یک نظم جدید است که در آن بحرانها یا درحال کمرنگ شدن هستند یا درحال حلوفصل تدریجی. بنابراین فضا برای تغییر در رویکرد بازیگران با توجه به زمینههای تحول در سطح منطقه نیز درحال فراهم شدن است. در این چارچوب عربستان نیز مهمترین بازیگری است که با توجه به ناکامیها در رویکرد تهاجمی در خاورمیانه، درحال بازسازی این رویکرد در منطقه است که بخشی از تغییرات داخلی صورت گرفته در کابینه این کشور حاکی از توجه به تحولات و روندهایی است که زمینه را برای تغییر نگاه بازیگران فراهم آورده است.
متغیر اول: مذاکرات سیاسی در یمن
اصلی ترین متغیری که در زمینه کاهش سطح بحران در منطقه و در ارتباط با روابط ایران و عربستان میتوان مطرح کرد، شروع فرآیند مذاکرات سیاسی میان گروههای یمنی است. مذاکراتی که دو هفته پیش در استکهلم سوئد برگزار و منجر به توافقات اولیه میان انصارالله و متحدان آن با نمایندگان دولت منصور هادی شد. استقبال ایران و عربستان از این گفت وگوها و تمایل به تقویت راهکار سیاسی نشان میدهد که تهران و ریاض نسبت به کاهش دادن سطح بحران در یمن تمایل دارند. این تمایل برای عربستان در یک متغیر بسیار مهم دیگر ریشه دارد و آن ناکامی راهبرد تهاجمی در یمن بوده که در طول نزدیک به ۴ سال اخیر نتوانسته به اهداف خود دست پیدا کند و هزینههای زیادی را نیز بر اقتصاد درحال ریاضت عربستان تحمیل کرده است. از آنجا که یمن یکی از حلقههای اصلی بحران در روابط ایران و عربستان بهشمار میرود، کاهش سطح تنش و هویدا شدن راهکار سیاسی و تقویت این معادله میتواند در سطح منطقهای نیز در کاهش دادن سطح بحران در روابط تهران و ریاض نقش مهمی را ایفا کند.
متغیر دوم: حلوفصل بحران سوریه
اما اصلیترین متغیر بحرانزا در روند روابط ایران و عربستان تحولات سوریه بود که زمینههای ورود دو کشور به یک فضای تقابلی را فراهم کرد. حمایت عربستان از اپوزیسیون مسلح سوریه، تقویت داعش و تاسیس گروههای سلفی همچون جیشالاسلام تا حد زیادی معطوف به نقش ایران در سوریه و جایگاه دمشق در محور مقاومت بود. افزایش بقای اسد به دلیل عدم تمایل آمریکا به ایفای نقش جدی در سوریه در کنار حمایتهای ایران و روسیه از دولت دمشق باعث شد تا راهبرد تهاجمی عربستان در سوریه نیز با ناکامی مواجه شود. اظهارات مقامات سعودی به اینکه بشار اسد باید برود، در فضایی مطرح میشد که شورشیان مسلح بخش اعظمی از سرزمین سوریه را در اختیار گرفته بودند. با تغییر این فضا و سرکوب داعش و تقویت دولت اسد برای بازپسگیری مناطق تحت اشغال، زمینه برای ورود به مکانیزم سیاسی در قالب روند آستانه فراهم شد. حضور ترکیه در این قالب اهمیت زیادی در گذار از بحران در سوریه داشت که در مقطع کنونی این تلاشها خود را در تدوین قانوناساسی برای سوریه بروز داده است. در این میان زمزمههای بازگشت سوریه به جهان عرب که با سفر عمرالبشیر رئیسجمهوری سودان کلید خورد و با بازگشایی سفارتخانههای امارات، بحرین و کویت درحال تقویت است، میتواند در تخفیف دادن وضعیت بحرانی در سوریه نقش مهمی را ایفا کند. بنابراین کاهش سطح تنش و بحران در سوریه ارتباط مستقیمی با کاهش سطح تخاصم میان ایران و عربستان در سطح منطقهای خواهد داشت و طبیعتا با بازگشت ثبات به سوریه، زمینه برای گذار از فاز نظامی-امنیتی به فاز اقتصادی بهخصوص در مساله بازسازی سوریه فراهم خواهد شد.
متغیر سوم: بازگشایی دفتر حافظ منافع ایران در عربستان
اما سومین نشانهای که در مقطع کنونی در روابط ایران و عربستان اتفاق افتاده است احتمال زیاد بازگشایی دفتر حافظ منافع ایران در عربستان و همچنین پرداخت دیه جانباختگان حادثه منا است. در حادثه سقوط جرثقیل در مسجدالحرام همزمان با حج ۹۴، ۱۴ زائر ایرانی کشته و ۶۴ ایرانی دیگر مجروح شدند. همان سال در فاجعه منا، ایران ۴۶۴ زائر دیگر را از دست داد. اگرچه برخی معتقدند عربستان موضوع حج را از روابط سیاسی جدا کرده و نباید آن را یک تحول مهم بهحساب آورد، اما باید گفت که این مساله در اوج بحران و تنش و قطع روابط سیاسی و اقتصادی روی داده و میتواند یک سیگنال مهم بهحساب آید که با تقویت آن زمینههای بازگشایی کنسولگری دو کشور نیز به مرور فراهم شود.
متغیر چهارم: انتخاب وزیرخارجه تکنوکرات
سیگنال مهمی که در تغییرات کابینه عربستان قابل توجه است و میتواند حاوی پیام مهم در ارتباط با رویکرد تعدیلشده عربستان در سطح منطقه و در ارتباط با ایران بهحساب آید، انتصاب ابراهیم العساف وزیرخارجه جدید است که یک تکنوکرات اقتصادی بدون هیچگونه سابقه دیپلماتیک و سیاسی است. عساف متخصص در امور اقتصادی است و ۶۹ سال دارد. او فارغالتحصیل لیسانس رشته اقتصاد و علوم سیاسی از دانشگاه ملکسعود عربستان و فوقلیسانس اقتصاد از دانشگاه دنور آمریکا است. او دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه کلرادوی آمریکا گرفته است. عساف بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۶ میلادی سمت وزیر دارایی عربستان را داشته است. پیشتر او از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵میلادی مدیر اجرایی گروه بانک بینالمللی عربستان، نماینده عربستان در صندوق بینالمللی پول بین سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹، رئیس شورای اداری گروه بانک بینالمللی، مشاور صندوق توسعه عربستان، معاون موسسه پولی عربستان سعودی، رئیس گروه مدیریت دانشکده جنگ ملک عبدالعزیز در سال ۱۹۸۲ و رئیس همین دانشکده بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۲ میلادی بوده است.
انتخاب چنین وزیرخارجهای با سابقه پررنگ اقتصادی که هیچگونه اظهارنظری هم در ارتباط با ایران ندارد، میتواند حاوی این نکته مهم باشد که عربستان قصد دارد سیاست خارجی خود را اقتصادمحورتر کرده و برای شرایط درحال تغییر منطقه که در آن اقتصاد جایگاه مهمتری خواهد داشت، آماده کند. بنابراین العساف به نسبت عادلالجبیر که گرایشات ضدایرانی شدیدی داشت، شخصیتی غیرسیاسی و به نوعی خنثی در ارتباط با ایران است و این میتواند یک سیگنال در روابط دو کشور تلقی شود.
جمعبندی
با تبیین و تحلیل این چهار متغیر در چارچوب کاهش بحران در سطح منطقه و ورود به فاز حلوفصل سیاسی کانونهای بحران منطقهای، میتوان گفت که ایران و عربستان سعودی از اوج بحرانی که از چند سال پیش و بهخصوص دو سال گذشته در آن قرار گرفته بودند، فاصله گرفته و حداقل در مقطع کنونی شاهد کاهش سطح تخاصم بین تهران و ریاض در سطح منطقه هستیم. اما این که آیا این نشانهها به معنای گشایش در روابط دو کشور و ورود به فاز تنشزدایی است، عملا چنین مسالهای درحالحاضر مطرح نیست و نیازمند اقدامات جدیتر بهخصوص از سوی عربستان است. همچنین مساله تنشزدایی بین ایران و عربستان همچنان متاثر از استراتژی فشار آمریکا بر ایران، نوع تعاملات عربستان و آمریکا بهخصوص پس از داستان خاشقجی و سایر موضوعات منطقهای همچون تقویت روند سیاسی در سوریه و یمن است.