Monday, Jan 14, 2019

صفحه نخست » تاج‌زاده: نقد ‏هاشمی رفسنجانی بعد از دوم خرداد به‌ مصلحت نبود

tajzadeh.jpgفرارو - مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات اخیرا در اظهاراتی در خصوص آیت الله هاشمی و ارتباط او با جریان‌های سیاسی در طول دوره‌های مختلف صحبت کرده است.

تاج زاده در بخشی از اظهاراتش با اشاره به برخی تندروی‌ها علیه هاشمی در دهه ۷۰ از سوی جناح چپ گفت: دوستانی از جناح چپ که نقد آقای هاشمی می‌کردند و اصلا کار آن‌ها به‌مصلحت نبود. ‏او همچنین تصریح کرد: اشتباه ما که چرا در آن فضا سکوت کردیم. درحالی که باید به صحنه می‌آمدیم و اعلام می‌کردیم اصلاحات فقط این افراد و جریاناتی ‏نیستند که آقای هاشمی را نقد می‌کنند. ما باید این موضع‌گیری را می‌کردیم تا معلوم شود در این قضیه، اصلاح‌طلبان (جناح جپ) دو دیدگاه ‏دارند. ‏

مهمترین بخش‌های اظهارات تاج زاده که در میزگردی با حضور او و غلامحسین کرباسچی بیان و در «مهرنامه» منتشر شده به شرح زیر است:

آقای هاشمی رابطه عاطفی با امام داشت که هیچ‌کس دیگر (حتی آقای منتظری) نداشت؛ بنابراین وقتی دیگران می‌خواستند مطالبی را با امام ‏مطرح کنند که خودشان رویشان نمی‌شد، می‌گفتند آقای هاشمی مطرح کند. نمونه آن را زمان برکناری آقای منتظری می‌بینیم که آقای ‏هاشمی پیش امام گریه می‌کند. تصور نمی‌کنم اگر آقای بهشتی در آن موقعیت قرار می‌گرفت، نزد امام گریه می‌کرد. ‏

آقای هاشمی در موارد متعدد از چهره‌های موثر دو جناح دفاع می‌کرد. مثلا آن زمان هم آقای ناطق‌نوری و هم آقای بهزاد نبوی عضو کابینه ‏مهندس موسوی بودند و آقای هاشمی دو نطق غرا در دفاع از رای‌اعتماد به هر دو نفر ایراد کرد. هر دو جناح هم این رویکرد را پذیرفته بودند و ‏می‌گفتند آقای هاشمی همین است. ‏

آقای هاشمی از روز اولی که به صحنه سیاست آمد تا روز آخر (فارغ از مواضع و دیدگاه‌هایی که داشت) تسلیم رای مردم بود. ‏

معتقدم آقای هاشمی در زمینه توسعه از ما جلوتر بود یعنی در این مورد که محور حکومت جامعه باید توسعه باشد و در این جهت باید کار ‏کرد. ما با تاخیر و پس از او به این اولویت رسیدیم و از این جهت، فضل تقدم با آقای هاشمی است. منتها آقای هاشمی بعد دیگر فروپاشی ‏چپ را ندید و آن، اینکه دموکراسی‌خواهی، حقوق‌بشر، تکثر و چندصدایی در حال تبدیل شدن به گفتمان غالب جهانی است. ‏

سال گذشته بعد از ردصلاحیت سیدحسن آقا خمینی، همین آقای هاشمی نطقی تاریخی ایراد کرد که من هم مشابه آن را در زمان مسئولیت ‏ایراد نکرده بودم. این نطق و مجموعه مواضع دهه آخر عمر آقای هاشمی، دلیل اصلی نزدیک شدن دوباره ایشان به جناح چپ و به تعبیر ‏دقیق‌تر، اصلاح‌طلبان بود. در واقع، ما تا سال ۱۳۶۸ خیلی به آقای هاشمی نزدیک بودیم. بعد از آن تا سال ۷۸ و حتی ۸۴ با فرازونشیب‌هایی ‏مجموعا از هم فاصله گرفتیم و از سال ۸۴ به بعد، نسبت نزدیک‌تری حتی در مقایسه با سال‌های ۵۷ تا ۶۸ پیدا کردیم. ‏

انصافا باید گفت: آقای هاشمی از جنبه فردی و شخصی هیچ‌گاه دنبال انسداد مطلق و تک‌صدایی در جامعه نبودند. اما اینکه توسعه سیاسی ‏برایش اولویت باشد و مثلا بگوید انتخابات شورا‌ها باید برگزار شود؛ اینطور نبود. این رویکرد البته در دهه آخر عمر ایشان تغییر کرد. مثلا ‏می‌توان بررسی کرد که ایشان در این ۱۰ سال آخر چندبار درباره ضرورت تحزب و نهاد‌های مدنی صحبت کرد و با سران احزاب دیدار داشت ‏و مثلا در کل سال‌های ۶۸ تا ۸۴ چقدر؟ من تصور می‌کنم آمار این ۱۰ سال، چندین‌برابر آن ۱۶ سال خواهد بود. ‏

من هم معتقدم که در مجموع، تلقی غالب عمومی از رای آقای خاتمی، نفی آقای هاشمی نبود. پیام رای دوم‌خرداد «تغییر» بود؛ اما این تغییر ‏به‌معنای ضدیت با آقای هاشمی نبود. شعار آقای خاتمی هم «فردای بهتر» بود؛ معنای این شعار هم، نفی امروز نبود. گفتمان آقای خاتمی هم ‏این بود که در تمام صحبت‌های خود از خدمات تمام دولت‌ها از زمان مهندس بازرگان تا آقای هاشمی قدردانی کرد. ‏

اگر بخواهیم روابط اصلاح‌طلبان را با آقای هاشمی بعد از دوم‌خرداد بررسی کنیم؛ سه اشتباه اصلی دیده می‌شود: ‏

اول، دوستانی از جناح چپ که نقد آقای هاشمی می‌کردند و اصلا کار آن‌ها به‌مصلحت نبود. ‏
دوم، اشتباه یاران و نزدیکان آقای هاشمی که این نقد‌ها را به کل اصلاحات تعمیم دادند و آقای هاشمی را در تقابل با اصلاحات تعریف کردند. ‏

سوم، اشتباه ما که چرا در آن فضا سکوت کردیم. درحالی که باید به صحنه می‌آمدیم و اعلام می‌کردیم اصلاحات فقط این افراد و جریاناتی ‏نیستند که آقای هاشمی را نقد می‌کنند. ما باید این موضع‌گیری را می‌کردیم تا معلوم شود در این قضیه، اصلاح‌طلبان (جناح جپ) دو دیدگاه ‏دارند. ‏

قبول ندارم که برخورد با آقای هاشمی را جناح چپ در مجلس‌ششم باب کرد. سال‌ها قبل‌تر، جناح راست در مجلس‌چهارم چنان علیه آقای ‏هاشمی سم‌پاشی کرده بود که نقریبا آقای هاشمی در مجلس گریه کرد و از وضعیت زندگی، خانواده، سابقه و شرایط خود گفت. یعنی، چنان ‏گزارشی داد که دل آدم را کباب می‌کرد و این سوال را به ذهن می‌آورد که چرا با آقای هاشمی باید چنان برخوردی بکنند که ایشان مجبور به ‏طرح چنین مطالبی شود؟ ‏

از دور دوم انتخابات ۸۴. ما پیچ بزرگی را پشت سر گذاشتیم. یعنی، همه آن نیرو‌هایی که زمانی منتقد آقای هاشمی بودند؛ در دور دوم از ‏آقای هاشمی حمایت کردند. بعد از آن، من یاد ندارم که هیچ‌جا آقای هاشمی از ما نقد کرده باشد؛ بنابراین، همراهی ما فقط از ۸۸ نبود. ۸۸ ‏اوج گرفت؛ چون جنبش اجتماعی ایجاد شده بود. ۸۸ در مردمی شدن آقای هاشمی موثر بود. ۸۴ در پختگی و سیاست‌ورزی ما کمک کرد؛ به ‏این معنا که دیدیم ما باید مسیر واحدی را پیدا کنیم. چون خطر کل جامعه را تهدید می‌کند. نه‌تن‌ها اصلاح‌طلبان جناح چپ، بلکه مهندس ‏سحابی و نهضت آزادی هم از آقای هاشمی حمایت کردند. نهضت آزادی که سال ۷۶ با وجود حضور آقای خاتمی، رای سفید داده بود؛ سال ‏۸۴ به آقای هاشمی رای داد. ‏

آقای هاشمی به دلیل رفتار مثبت و مردمی و اینکه متوجه شد چه اتفاقی در ایران افتاده و چه جنبشی به راه افتاده و مطالبات مردم چیست؛ ‏به جایی رسید که من به جرات می‌توانم بگویم اگر در سال ۱۳۹۲ تایید می‌شد، در رای‌آوری رکورد می‌زد. یعنی از موقعیت سال ۸۴ که همه ‏خود را برابر هاشمی برنده فرض می‌کردند؛ ظرف هشت سال در ۹۲ به درجه‌ای از پایگاه اجتماعی رسید که برای مقابله با او، چاره‌ای جز ‏ردصلاحیت نماند. ‏



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy