یکی از نیازهای اساسی جامعه ما رازگشایی از دین است. تربیت رایج در جامعه متکی بر دین و تقدس است و جنبه عقلانیت و خردپروری فاقد جایگاه ممتاز در ذهن بسیاری از انسانهاست. دین و قرآن و امام، عوامل نابود کننده عقلانیت در جامعه بشمار میایند. از خود بیگانگی در تقدس دینی قرار دارد. بنابراین نقد قرآن و اسلام و جادوگری مذهبی و وهم گرایی، یک شرط لازم برای رشد فکر و روان آزاد است.
روش تحقیق
قرآن یک کتاب تاریخی و عربی متعلق به سرزمین حجاز است. برای بررسی قرآن بمثابه یک کتاب تاریخی باید از بینش دینی خوانش قرآن خارج شد و با روش هرمنوتیک و علمی به آزمایش و بررسی آن پرداخت. خوانش دینی قرآن فقط در توجیه قرآن بوده و یک تفسیر سطحی باقی میماند. حال آنکه بررسی علمی و آکادمیک تلاشی متین برای وارد شدن به متن تاریخی است. به این لحاظ ما نباید از اسلامگرایان انتظار یک تفسیر یا برداشت علمی از قرآن را داشته باشیم. آنها قرآن را به کتاب مقدس و الهی تبدیل میکنند و با تابو ساختن و رازپروری، مانع فهم ما از قران هستند. در فرهنگ ما باید بررسی قرآن را به یک موضوع آزمایشگاهی تبدیل نمود و بدور از هرگونه تقدس گرایی به بررسی آن پرداخت. تاکنون نوشتههای گوناگونی در بررسی و نقد قرآن منتشر نمودهام. در اینجا در تحلیل از سوره الفاتحه بشیوه هرمنوتیک عمل کرده و به راززدایی قرآن میپردازیم و در ضمن شیوه اسلامگرایان را نیز مورد توجه قرار میدهیم. اسلامگرایان همیشه خود را تنها وارث تفسیر قرآن معرفی میکنند حال آنکه آنها تحلیل گر قرآن نیستند بلکه آنها فقط مبلغ قرآن هستند.
انجام تفسیر و تعیین قضاوت در اسلام بر دو پایه صورت میگیرد: رجوع به قرآن از یکسو و از سوی دیگر سنت پیامبر و احادیث و روایات پیامبر و یاران او. در سنت اسلامی، در صورتی که قصد در پی حق و باطل باشد، زمانی که منظور تشخیص امر خوب و بد است، زمانی که منظور تشخیص مجاز و غیرمجاز است، باید بر قرآن یا کتاب از یک سو و از سوی دیگر سنت پیامبر یعنی گفتار و روایات پیامبر اتکا نمود. هر قضاوت محکم متکی بر دو اصل فوق است. حال اگر در موردی این دو اصل فراهم نباشد، میتوان به روایات محکم که مستقیم یا غیر مستقیم به پیامبر متصل میشود و توسط مفسران بزرگ اسلامی بیان شده، متکی گشت. این اصول پایه تفسیر در اسلام است. البته در شیعه گری گفتار امامان «معصوم» و یا روایات منصوب به آنان نیز پایه قضاوت قرار میگیرد. البته از نظر آکادمیک و علمی این منابع کافی نیست و بلکه با بررسی تطبیقی و تحلیل هرمنوتیکی به قرآن برخورد شود. پژوهشگر علمی از منابع اسلامی استفاده میکند ولی معیارهای علمی خود را بکار میگیرد.
با این مقدمه کوتاه بپردازیم به بررسی سوره الفاتحه در قرآن و محتوا و معنای تاریخی آن را نشان دهیم.
الفاتحه سوره آغازین قران
قرآن دربرگیرنده ۱۱۴ سوره میباشد و اولین سوره قرآن «الفاتحه» میباشد. چرا این سوره اولین است؟ این جایگاه بر خلاف ترتیب سورههای قرآنی است. قاعده در ترتیب سورههای قرآنی بدین قرار است که از سوره بزرگ آغاز شده و با سورههای کوچک پایان میپذیرد. کاتبان این سوره کوتاه را در اول قرآن قرار دادهاند زیرا هدف معینی تعقیب میکنند. سوره البقره که بلندترین است و دارای ۲۸۶ آیه است پس از الفاتحه آمده که دارای ۷ آیه است. البته همین ترتیب از بزرگ به کوچک از هر قاعده تاریخی نیز خارج است. این ترتیب سورهها حتا منطبق ترتیب سورههای مکی و مدنی نیز نمیباشد. بعلاوه باید افزود ترتیب سورهها از سوره بزرگ به سوره کوچک متکی بر تنظیم زمانی نیز نیست و دستخوش ابهام و بی نظمی نگارشی است. سوره الفاتحه که الحمد نیز گفته میشود بطور منطق رایج باید سوره مکی باشد ولی فاقد شناسنامه روشن است زیرا عدهای برآنند که این سوره مکی و بخشی دیگر میگویند مدنی و گروه سوم میگوید این سوره دو بار «نازل» شده، یکبار در مکه و باردیگر در مدینه منتشر شده است.
بهرحال این ترتیب و سازماندهی سوره ناشی از «اراده الهی» نیست زیرا الهی بمعنای قدرت آسمانی بی معناست. ساماندهی قرآن باعتبار تصمیم کاتبان قرآن صورت گرفته است. بنا بر پژوهش تاریخی قرآن محصول دویست سال دستکاری و تنظیم است. به نظر برخی مورخان قرآن به احتمال قوی توسط کاتب کوفی «آسیم» که در ۷۴۴ درگذشته، تنظیم شده و در نسخه چاپی قرآن در ۱۹۲۴ در مصر بعنوان قرآن رسمی معرفی میگردد. با توجه به آنچه گفته شد موقعیت الفاتحه از ترتیب زمانی و یا گروهبندی جغرافیایی پیروی نمیکند. هدف قرار دادن این سوره اعلام فرهنگ خشونت علیه دیگران و تابع ساختن قطعی مومنان به پیامبر اسلام است. این سوره خط عمومی را تعیین میکند و آن عبارت از ضدیت با دیگران برای حفظ خود میباشد.
در منطق اسلامی گفته میشود که قرآن کتاب الهی است و آیات از جانب الله به محمد ارسال شده است و محمد کلام الله را پخش میکند. تحلیل ما اینستکه الفاتحه از این منطق خارج است. سوره الفاتحه آیه الهی نیست بلکه نیایشی است که به الله خطاب میکند. آیههای سوره چه میگویند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است. خدایی که بخشنده و مهربان است. پادشاه روز جزاست. پروردگارا تنها تورا میپرستیم و از تو یاری میجوئیم و بس. تو ما را به راه راست هدایت فرما. راه آنانی که به ایشان انعام فرمودی، نه را کسانی که بر آنها خشم فرمودی و نه گمراهان عالم.»
یکم، این سوره یک نیایش در برابر الله است و کلام خود الله نیست. سخنگو الله نیست بلکه یک سخنگو نیایش گر به الله خطاب میکند. افزون بر آن خدا چگونه معرفی میگردد؟ سوره میگوید الله مهربان است. تمام متن قرآن خلاف آنرا نشان میدهد. خداوند قرآن بخشنده و مهربان نیست. الله فقط به تسلیم شدگان و مومنان بنده عنایت دارد و در سراسر قرآن خدا خشمگین و پرکینه است و خواهان مرگ دیگران و فرستادن انها به جهنم میباشد.
دوم، خدای قرآن که همان الله است خود پیش از اسلام بت بوده است و واژهای رایج در فرهنگهای زمان خود میباشد. محمد و قرآن، الله را میسازند. بعلاوه الله نمیتواند خدای همه جهانیان باشد زیرا حجاز یک نقطه جغرافیایی کوچک در دنیاست. بالاخره سوره اعلام «ستایش» از الله میکند. به گوینده و کسی که در این آیه مورد خطاب قرار گرفته توجه شود: آیه کلام الله نیست بلکه دعای کسی است که از او ستایش میکند.
سوم، پادشاه یا صاحب روز جزا یا قیامت یک افسانه تخیلی است. روز جزا و قیامتی وجود ندارد و اعلام پادشاهی برای این لحظه تخیلی، غیر عقلانی است. تمام شناخت و تئوریهای علمی در تضاد با این باور خرافی قرار دارند. سیر تحول تاریخی و طبیعت و تمدن انسانی با تحول و دگرگونیهای کهکشانها پیوند خورده و صحبت از قیامت نشانه نادانی و خرافات است و در اینجا قرآن در پی تولید ترس در ذهن مومن میباشد.
چهارم، سوره خطاب به الله میگوید تو را میپرستیم و فقط از تو یاری میخواهیم. آیه زبان الله نیست بلکه از الله طلبیده میشود تا کمک کند. از خدا خواسته میشود تا ما را به راه راست هدایت کند. راه راست چیست؟ این راه همان راه انقیاد و نفی آزادی و خودمختاری انسان است. این راه همان راه انقیاد بندگان است. این راه همان راه پیروان محمد رئیس جنگی و مرد قوی قبیله قریش است. تمام تلاش قرآن مهار کردن مومن در حصار اسلام است.
پنجم، در آخرین آیه، قرآن دو گروه را نشانه میگیرد و خط دشمنی با آنها را اعلام میکند: گروه مورد خشم الله و گروه گمراه شده. گروه مومنان با این دو گروه اخیر نباید مسالمت داشته باشند. در روز و شب این سوره و این آیه در نماز مسلمان چندین بار تکرار میشود تا ذهنیت مسلمان به «گناه» آلوده نشود. هر گونه نزدیکی و دوستی با دو گروه مورد خشم یعنی یهودیان و گروه گمراه یعنی مسیحیان، جز «گناه و خطر» نتیجه دیگری دارد. الفاتحه بعنوان سوره آغازین خواهان جدا سازی و خفظ خشونت علیه دیگران است.
الفاتحه، کلام الله علیه یهود و نصارا
از آنجا که قرآن در دوران خلفا و در یک دوره طولانی آرایش یافته و دارای پیام سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و دینی است، دارای هدف برای خدمت به خلفای عرب است. الفاتحه نه تنها تاکید بر پیروی الله است بلکه جهت دهنده امت است. انتخاب این سوره در آغاز قرآن، چه بسا برای بسیج سیاسی و همدلی پیروان بوده و به این خاطر پیام تعبد به الله و ضدیت با ادیان دیگر را بطرز خلاصه بازگو میکند. چند نکته مهم در تفسیر الفاتحه:
یکم، در اینجا مطلب اصلی برای ما تشخیص گوینده سوره است. خطاب کننده کیست؟ این سوره چنین آغاز میشود: «ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان است». خطاب این آیه از موضع الهی و جایگاه الله ناشی نمیشود بلکه خطاب بسوی الله است نیایش و ستایش بسمت الله است. این خدا نیست که کلام خود را جاری میسازد بلکه کلام یک نیایش در باره خداست. میتوان گفت سیر حرکت پیام عمودی از بالا به پائین نیست بلکه از پائین بسمت آسمان است. پیام از آسمان نازل نشده بلکه نیازمندان بسوی الله روی آوردهاند. دوم، این سوره سپس میگوید: «پروردگارا تنها تو را میپرستیم و از تو یاری میجوئیم و بس. تو ما را به راه راست هدایت فرما». این طرز گفتار لحن و فرمان خدایی نیست که قادر است بلکه ستایش خدا و تقاضای کسی از اوست. طرز بیان سوره کمک از خداست تا الله بندگان خود را هدایت کند و آنها را از دو راه خطرناک، راه مردم مورد خشم و مردم گمراه، نجات دهد.
سوم، دو راه خطرناک کدامند؟ راه نخست «راه کسانیکه برآنها خشم فرمودی». به عبارت دیگر منظور از این راه، راه یهودیان است که به موسی پشت کردند و خشم موسی و یهوه همیشه متوجه آنهاست. در بسیار از سورههای قرآن ضدیت با یهود موج میزند. قرآن خواهان حفظ این روحیه دشمنانه علیه یهودیان میباشد. حال راه بعدی کدامست؟ این راه انحرافی، راه «گمراهان عالم» یعنی نصارا یا مسیحیان است که به راه گمراهی کشیده شدهاند. چهارم، قصد قرآن از همان ابتدا ایجاد یک خط خصومت علیه یهودیت و مسیحیت است. هر روز هر مسلمانی این پیام را بارها تکرار میکند. البته غیر از تعداد کوچکی از عرب زبانان، بسیاری از مسلمانان فاقد فهم این سوره هستند. ولی ایدئولوگهای اسلامی این مطلب را میدانند و تداوم ضدیت با دو دین دیگر برای آنها لذت بخش است. اسلام دین کینه جو و انتقام گیر است و هرگز به بردباری اعتقاد ندارد. بنابراین خطاب کننده در این سوره همه را به کرنش در برابر الله میطلبد و این تسلیم پیوسته با دشمنی علیه یهود و مسیحی توام است.
با توجه به آنچه گفته شد، سوره الفاتحه حامل یک خشونت ساختاری است. همانگونه که گفته شد در این سوره سه گروه مورد بحث میباشند: گروه اول مومنان و پیروان الله میباشند. این افراد در راه مستقیم قرار گرفته و تسلیم و بنده الله میباشند. گروه دوم مغضوب عَلَیْهِمْ هستند که همانا «الیهود» است که مورد غضب الهی قرار گرفتهاند. گروه سوم «ضالین» هستند که همانا نصارا یا مسیحیون هستند که گمراه و منحرف شدهاند. حال آیا واقعن منظور قرآن همان یهودیان و مسیحیان میباشد؟ برای پاسخ به این پرسش در ابتدا به قرآن رجوع کنیم و سابقه ضدیت با یهودیان و نصارا را دریابیم و سپس به نظر مفسران توجه نمائیم.
سیاست خشونت ضد یهود و مسیحی
در قرآن دشمنی با یهودیان پررنگ است. این دشمنی بیان یک استراژی سیاسی از جانب محمد است. بخشی از غزوات محمد علیه قبایل یهودی است. در شبه جزیره عربستان جمعیت یهودی انبوه است و محمد شرط پیشروی خود را در تسلیم و شکست آنان میبیند. او خود را ادامه دهنده ابراهیم و موسی وانمود ساخته و شناسنامه جعلی برای خویش تنظیم میکند و یهودیان را دشمن موسی و خود نشان میدهد. محمد در پی تسلط بر آنهاست و میکوشد تا آنان را بی وفا و خیانتکار نسبت به موسی نشان دهد و سرکوب آنها را توجبه نماید. مخمد در سوره مائده در آیههای ۷۷ تا آیه ۸۲ در باره یهودیان و نافرمانی آنان، کار زشت آنان، غضب خدا در باره آنان، دوستی آنان با کافران، فاسق بودن آنان و بدکرداری آنان مفصل سخن میگوید. این سوره بر بدجنسی یهودیان و تزلزل نصارا تاکید میکند. در آخر قرآن بروشنی میگوید یهودیان دشمن ترین هستند. «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا»، «مائده، آیه ۸۱ و ۸۲». «به طور مسلّم (ای پیامبر) دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت». در همین سوره مائده قرآن اعلام میکند: بنی اسرائیل را به خاطر پیمان شکنی، از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم: «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیةً؛ مائده/۱۳». در سوره البقره قرآن اعلام میکند بطور قطع از یهود و نصارا ناامید است و آنها قابل اعتماد نیستند و به راه الله نمیآیند. از نظر قرآن یهود و نصارا از الله خشنود نخواهند شد و قصد فساد دارند و آئین خود را در پیش خواهند داشت. یهود و نصارا مخالف الله خواهند بود: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدی؛ بقره/۱۲۰».
بنابراین فضای شبه جزیره حجاز بیش از پیش از کینه نسبت به یهودیان آکنده میشود. کاتبان قرآن میدانند که محمد در این جدال دینی باید دارای «رسالت» باشد، رسالت دیگر پیامبران باید حذف شود و مدعیان باید طرد شوند تا اسلام جابیافتد. ایجاد تاریخ جعلی، تولید آیات تبعیض آمیز و دشمنانه علیه مخالفان و دیگر قبایل، تولید تعبد و تسلیم در رفتار و روان مومنان، زمینه ساز اسلام انحصاری باید باشد.
متن قرآن به روشنی فضای زمانه و کینه جوئی نسبت به یهودیان را نشان میدهد و سوره الفاتحه در این فضا معنا مییابد. حال برای تفسیر سوره الفاتحه افزون بر متن قرآنی، نظر مفسران مورد اعتبار اسلام جایگاه اساسی دارد. در واقع این مفسران اغلب در دوران پیامبر زندگی نمیکردند ولی آنها از منابع مستقیم و غیر مستقیم پیامها و تفاسیر را انتقال دادهاند و یا خود بعنوان یک اتوریته برداشت و تفسیر خود را ارائه نمودهاند. در اینجا برخی از این مفسران را یادآوری میکنم که معتقدند در سوره الفاتحه «المغضوب علیهم» منظور الیهود میباشد و برای «لاالضالین» همان النصارا مورد نظر است.
زید بن علی که در سال ۷۴۰ درگذشته، در رساله خود «غریب القرآن» این نکته را تائید میکند. مقاتل بن سلیمان که ۷۶۷ درگذشته در کتاب خود «تفسیر»، همام الصنعاتی که در ۸۲۵ درگذشته در «تفسیر عبدالرزاق الصنعاتی»، فرات الکوفی که در ۹۲۱ درگذشته در «تفسیر فرات الکوفی»، الطبرانی که در سال ۹۱۸ درگذشته در «التفسیر»، الطبری که در ۹۲۳ درگذشته در جامع البیان، همه این مفسران تاکید بر این امر داشته که سوره الفاتحه دو گروه مخالف یعنی یهود و نصارا را مورد نظر دارد. بعنوان نمونه الطبری ۱۲ صفحه به آیه ۷ سوره الفاتحه اختصاص داده است. طبری در تفسیر خود چند نقل قول از پیامبر مطرح کرده و میگوید الله علیه یهودیان در خشم و غضب است و الله میداند که نصارا در گمراهی بسر میبرد. از طبری به این سو، مفسران دیگری مانند السجستانی، الماتریدی، السمرقندی، عبدالکریم القشیری، الواحدی النیسابوری، الزمخشری، البطرسی، الطوسی، احمد بن عمر نجم الدین کبری، ابن عربی، ابن کثیر، الفیروز آبادی، السیوطی، صدرالمتالهین الشیرازی، الفیض الکاشانی، الشوکانی، ابن عاشور، و دهها مفسر دیگر که از مکتبهای مختلف سنی و شیعه و عرفانی و سلفی و زیدیه و صوفی بودهاند در نوشتههای خود همین مطلب را بازگو نموده و همگی تاکید بر الیهود و نصارا کردهاند.
جمعى از مفسران ایرانی عقیده دارند که مراد از ضالین منحرفان مسیحی و منظور از مغضوب علیهم منحرفان یهودی هستند. در تفسیر آیه سوره الفاتحه علامه طبرسی میگوید: «یهودیان مردمى هستند که از راه معصیت خداوند و تکذیب پیامبران و مخالفت دستورهاى دینى و کوشش در راه محو کردن نام پیامبر، از کتابهایشان، در روى زمین فساد مىکنند خداوند مردمى را که در روى زمین فساد و معصیت مىکنند، دوست نمىدارد. (علامه طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۱۱).
شیخ طوسی نیز همین برداشت را از آیه داشته است: «﴿الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ هُمُ الیَهُودُ عِندَ جَمِیعِ المُفَسِّرَانِ الخَاصِّ وَ العَامِّ، لِأَنَّهُ تَعَالَی قَد أَخبَرَ أَنَّهُ غَضَبَ عَلَیهِم... ﴿وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ هُمُ النَّصَارَی لِأَنَّهُ قَالَ: «وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ»... یَعنِی النَّصَارَی. وَ رُوَی ذَلِکَ عَنِ النَّبِیّ. (طوسی، بیتا، ج۱: ۴۴ و طبرسی، ۱۳۷۲، ج۱: ۱۰۸).
آیت الله خمینی این تمایز را با عبارت «سه راه هست» تأکید میکند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ. صراط مستقیم همین صراط اسلام است که صراط انسانیّت است؛ که صراط کمال است، که راه به خداست. سه راه هست: یک راه مستقیم و یک راه شرقی (مغضوب عَلَیْهِمْ) و یک راه غربی (ضالین).» (موسوی خمینی). در واقع خمینی آن آیه را بسط داده و به استراتژی «نه غربی و نه شرقی» خود منطبق میداند.
آیتالله جوادی آملی و آیتالله مکارم شیرازی این تفسیر را که منظور از «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»، «یهود» باشد و منظور از «وَ لاَ الضَّالِّین»، «نصاری» تأیید کردهاند، ولی گفتهاند: «باید توجّه داشت که این تعبیر در حقیقت، از قبیل تطبیق کلّی بر فرد است، نه انحصار مفهوم اینها بر دستة خاصّی. (جوادی آملی، ۱۳۸۸، ج۱: ۵۴۸ و مکارم شیرازی و دیگران جلد یکم برگ ۵۵، ۱۳۷۴). مکارم شیرازی مینویسد: از موارد استعمال این دو کلمه در قرآن مجید چنین استفاده مىشود که "مغضوب علیهم" مرحلهاى سختتر و بدتر از "ضالین" است، و به تعبیر دیگر "ضالین" گمراهان عادى هستند، ولی مغضوب علیهم، گمراهان لجوج و یا منافق اند؛ و به همین دلیل در بسیارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذکر شده است. (تفسیر نمونه).
جمعى از مفسران مانند حجت الاسلام حسن حسینی یار مفسر حوزه عقیده دارند که مراد از ضالین، منحرفین نصارى و منظور از مغضوب علیهم، منحرفان یهودند. او میگوید: «این برداشت به خاطر موضعگیریهاى خاص این دو گروه در برابر دعوت اسلام مىباشد، زیرا همانگونه که قرآن هم صریحاً در آیات مختلف بازگو مىکند، منحرفان یهود، کینه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مىدادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چیزى نگذشت که به جهاتى که اینجا جاى شرح آن نیست از جمله به خطر افتادن منافع مادیشان سرسختترین دشمن شدند و از هر گونه کارشکنى در پیشرفت اسلام و مسلمین فروگذار نکردند، همانگونه که امروز نیز موضع گروه صهیونیست در برابر اسلام و مسلمانان همین است. و با این حال تعبیر از آنها به مغضوب علیهم بسیار صحیح به نظر مىرسد، ولى باید توجه داشت که این تعبیر در حقیقت از قبیل تطبیق کلى بر فرد است، نه انحصار مفهوم مغضوب علیهم در این دسته از یهود. اما منحرفان از نصارى که موضعشان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آیین حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبیر به ضالین شده که آن هم از قبیل تطبیق کلى بر فرد است. در احادیث اسلامى نیز کراراً مغضوب علیهم به یهود و ضالین به منحرفان نصارى تفسیر شده است و نکتهاش همان است که در بالا اشاره شد.». (رجوع به سایت).
«دانشنامه اسلامی» آیه ۷ سوره فاتحه را چنین تفسیر میکند: این آیه راه مستقیم را، راه کسانى معرّفى مىکند که مورد نعمت الهى واقع شدهاند وعبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا وصالحین. بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد که او را در مسیر غضبشدگان و گمراهان قرار ندهد. زیرا بنىاسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند. (رجوع شود به سایت).
بنابراین تمام موارد بالا نشان میدهد که آیه هفتم الفاتحه یهودیان و مسیحیان را نشانه گرفته و به مسلمانان سفارش میکند تا خشم الله نسبت به این دو گروه را از یاد نبرند.
تضاد اسلام با صلح میان انسانها
در مقابل تفسیر و تأویل اسلامی که برای حفظ و دفاع از اسلام و دور نمودن هوش انسان از درک واقعیت قرآن است. تفسیر یا تحلیل هرمنوتیک شیوهای برای رازگشایی از قرآن است. تحلیل از سوره الفاتحه نشان میدهد:
یکم، برخلاف تبلیغات اسلامی سورههای قرآن همراه با تشتت و نابسامانی است. این تشتت ناشی از نگارشهای گوناگون در طول تاریخ است و بنابراین، این واقعیت ناقض گزافه گوئی و دروغپردازی در باره طبیعت الهی و آسمانی قرآن است.
دوم، الفاتحه نشاندهنده اراده اسلام در گسترش روحیه خشونت و زورگوئی است. این دین خواستار بردباری نیست بلکه تمامی قرآن و سوره اول قرآن، آشکارا تمایل به جداکردن افراد و اعمال زور در جامعه را نشان میدهد.
سوم، فرهنگ قرآنی در تناقض با همزیستی مسالمت آمیز انسانهاست و ادعای صلح از جانب اسلام یک عوامفریبی عریان است. هنگامیکه قرآن و اسلامگرایان از صلح و همزیستی صحبت میکنند در واقع شکست و خواری دیگران را مدنظر دارند.
چهارم، فرهنگ قرآن و اسلام فرهنگ خشونت است. محتوای بسیاری از آیات قرآنی، جنگها و غزوات پیامبر اسلام، تجاوز اسلام و خلفا به سرزمینهای دیگر و وجود خشونت و تروریسم در تاریخ معاصر در جهان امروز، جلوههای گوناگون این ماهیت خشونت بار است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس