کیهان لندن - روزنامه پرتیراژ «بیلد» چاپ آلمان به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، گزارش مفصلی درباره مبارزه پایدار زنان ایران در چهل سال حیات جمهوری اسلامی منتشر کرده است. این گزارش با عکسهای خاطرهانگیزی از نخستین تظاهرات اعتراضی پس از انقلاب زنان علیه خمینی همراه است.
در این تظاهرات ۶ روزه، دهها هزار زن ایرانی علیه فتوای خمینی درباره اجباری شدن روسری در تهران و چند شهر دیگر به خیابانها ریختند. در این مورد روزنامه آلمانی مینویسد: یک مبارزه تلخ برای آزادی که تا امروز ادامه یافته است. اسلامگرایان، با وجود همه فشارها و سرکوبها نتوانستند مقاومت پایدار زنان را در هم بشکنند، تا جایی که امروز زنان جوان ایران نیروی محرکه اپوزیسیون را در این کشور تشکیل میدهند.
این گزارش که در آن از جمله با هایده درآگاهی، مینا احدی و پرویز دستمالچی و چند تن دیگر گفتگو شده، با این جملهها آغاز میشود: «آزادی میخواستند، اما در رژیم اسلامی تحقیر، خشونت و حجاب اجباری به آنان تحمیل شد. چهل سال پیش، زنان ایران در کنار مردان برای سقوط شاه مبارزه کردند، اما بهایی که آنها پرداختند، از همه سنگینتر بود. در رژیم شاه آنها میتوانستند کار کنند، آرایش دلخواهشان را داشته باشند، لباس دلخواهشان را بپوشند و با بیکینی شنا کنند، مثل زنان پاریس و مادرید و برلین. اما به زودی این روند پایان یافت. روز هفتم مارس سال ۱۹۷۹ آیتالله خمینی اعلام کرد که زنان باید از امروز روسری به سر کنند و «لخت» به سر کار نروند. او با این کار توفانی از خشم در میان زنان ایرانی برانگیخت. دهها هزار تن از همه جبهههای سیاسی یک روز بعد به خیابان ریختند. مادران و دختران، مذهبی و سکولار. این نخستین حرکت اعتراضی علیه حکومت اسلامگرای خمینی بود».
«بیلد» سپسهایده درآگاهی استاد ۶۹ ساله دانشگاه مریلند آمریکا را به عنوان یکی از زنانی معرفی میکند که روز ۸ مارس ۱۹۷۹ در نخستین تظاهرات اعتراضی علیه خمینی شرکت داشتند. او میگوید: «قصد ما این بود که روز زن را در خیابان جشن بگیریم. اما با اعلام نظر خمینی این جشن به یک اعتراض تلخ تبدیل شد.»
هایده درآگاهی آنطور که خودش میگوید، در آن روز قصد داشت از دانشگاه تهران به سایر زنان در تظاهرات ملحق شود، اما اسلامگرایان دانشگاه را محاصره کرده بودند: «ما از نرده دروازهها بالا رفتیم و بر سر آنها فریاد کشیدیم: این آزادیای است که وعدهاش را میدادید؟ ما برای این مبارزه کردیم؟ بعد آنها دروازهها را گشودند و ما به خیابان هجوم بردیم.» هواداران اسلامگرایان به زنان حمله بردند، آنها را روی سنگفرشها میانداختند و در مواردی آلتهای تناسلی خود را به آنها نشان میدادند.
درآگاهی میافزاید: «با این همه ما نمیترسیدیم. انقلاب به ما امید بزرگی داده بود. اما احساس میکردیم که این آغاز دوران بسیار نفرتانگیزی است که حالا میبایست در برابر آن از خود دفاع میکردیم وگرنه حقوق ما همواره بیشتر سلب میشد.»
«بیلد» ادامه میدهد: تظاهرات زنان تهران ۶ روز ادامه یافت. آنها فریاد «مرگ یا آزادی» سر میدادند و اعتراض در اوج خود به شعار «مرگ بر خمینی» هم انجامید. حتی زنان نسبتا مذهبی که داوطلبانه روسری به سر کرده بودند، همبستگی نشان میدادند و تهدید میکردند که اگر خمینی به این روند ادامه دهد، از انقلاب رویگردان خواهند شد.
درآگاهی به «بیلد» میگوید: «روسری وسیله کنترل جنیسیت زنانه است. تحمیل روسری نماد سیاسی مرکزی رژیم اسلامگرایان بود، مثل یک اونیفورم. مسئله آنها ایمان و بیایمانی نبود، بلکه میخواستند نشان بدهند که دیگر مخالفی وجود ندارد.»
مقاومت زنان در تبریز
در ادامه گزارش به مقاومت زنان در شهرستانها اشاره میشود: تبریز در شمال غربی ایران یکی از مراکز انقلاب علیه شاه بود. خبرنگار «بیلد» به سراغ مینا احدی ۶۲ ساله و ساکن کلن آلمان میرود که میگوید در آن زمان دانشجوی رشته پزشکی در دانشگاه تبریز بود. او می گوید که در زمان شاه تظاهرات دانشجویان را سازماندهی و دانشگاه را اشغال میکرده است. اما با اینکه سازمان امنیت شاه او را تعقیب و تهدید میکرد، از نظر او خمینی بدیل شاه نبود. احدی میگوید: «ما نمیخواستیم با اسلامگرایان همکاری کنیم. اینکه هنگام ورود خمینی به تهران میلیونها تن برای او هورا کشیدند، ضربه سنگینی برای من بود.»
به گفته احدی، هنگامی که خمینی فرمان حجاب اجباری را صادر کرد، او و چند تن از دوستانش در اعلامیههای دستنویسی که در سطح شهر تبریز پخش کردند، زنان را به تظاهرات فرا خواندند. دو هزار تن در تظاهرات شرکت کردند. اما تظاهرات مورد حمله اسلامگرایان قرار گرفت. احدی میگوید که روی سقف یک اتومبیل رفته و فریاد میزند: «شما شانسی ندارید. ما هم انسان هستیم و جنبش ما ادامه خواهد یافت.»
سرخوردگی یک انقلابی دو آتشه
فتحیه نقیبزاده یکی دیگر از زنانی است که «بیلد» پای صحبت وی نشسته است. او که در زمان پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ شانزده ساله بود میگوید که در آن زمان یک «انقلابی دوآتشه» بود: «من جوان بودم و پر از احساس آزادی در آن روزها.» نقیبزاده که اکنون ۵۶ سال دارد، میافزاید: «خانواده من به خمینی اعتماد نداشت و هشدار میداد که اگر او به قدرت برسد من باید روسری به سر کنم و اجازه کار نخواهم داشت. من این حرفها را باور نمیکردم. خمینی در تبعید تضمین کرده بود که همه میتوانند به کار سیاسی خودشان ادامه بدهند، حتی مارکسیستها و روسری اجباری نخواهد بود. من به شدت اعتقاد داشتم که او حقیقت را میگوید.»
از دیسکو تا تظاهرات خیابانی
فریده آرمان، ۶۲ ساله، در دوران انقلاب در یکی از روستاهای نزدیک تهران معلم بود. او میگوید: «من به مد روز علاقمند بودم و هرگز روسری به سر نمیکردم. به دیسکو میرفتم و موسیقی باب دیلان و بیتلها را گوش میکردم. اما وقتی انقلاب آغاز شد به تظاهرات در تهران پیوستم و از گروههای چپ پشتیبانی کردم. من هرگز فکر نمیکردم که زنان به این سرعت مورد حمله قرار بگیرند. زنان نخستین هدف حملههای اسلامگرایان بودند. خمینی و طرفداران او میخواستند به این طریق نشان بدهند که اکنون انقلاب پایان یافته و آنها پیروز شدهاند.»
سکوت احزاب در برابر حجاب اجباری
پرویز دستمالچی پژوهشگر و نویسنده سرشناس ایرانی مقیم آلمان یکی دیگر از چهرههایی است که خبرنگار «بیلد» پای صحبت او نشسته است. دستمالچی یکی از مردان معدودی بود که در تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری شرکت کرد. او میگوید: «تظاهرات از دانشگاه تهران به سمت ساختمان نخست وزیری به راه افتاد. در آنجا ما از سوی هواداران خمینی و سایر اسلامگرایان مورد حمله قرار گرفتیم و کتک خوردیم.»
تنها تعداد معدودی از مردان با حضور مستقیم در تظاهرات زنان ایرانی علیه حجاب اجباری، از آنان پشتیبانی کردند. بیشتر این مردان افرادی بودند که پیشتر مثل دستمالچی در خارج از کشور زندگی کرده بودند. دستمالچی به خبرنگار «بیلد» میگوید: «مردان چپ و هواداران سایر حزبها تظاهرات زنان را بایکوت کردند زیرا در آن نوعی ضدانقلابیگری میدیدند. در نهایت این نخستین تظاهرات علنی علیه رژیم انقلابی جدید بود.»
دستمالچی نتیجه میگیرد: «در آن زمان هیچکس ابعاد مسئله را درک نمیکرد. ملاها در برابر مدرنیته، روشنگری و انسانگرایی ایستاده بودند. این نخستین انقلاب ارتجاعی در تاریخ بود.»
قولهای توخالی و پایان تظاهرات
«بیلد» در ادامه گزارش خود در اشاره به پایان تظاهرات ۶ روزه زنان ایران مینویسد: رژیم زیر فشار اعتراضات زنان پس از چند روز بطور موقت عقبنشینی کرد. یک سخنگوی خمینی توضیح داد که روسری در محل کار اجباری نخواهد بود. در نتیجه تظاهرات در تهران پایان یافت. اما مینا احدی به خبرنگار «بیلد» میگوید که تظاهرات در تبریز دو هفته دیگر ادامه یافت و حملههای گروههای فشار وابسته به خمینی همواره خشونتآمیزتر شدند. او میافزاید: «آنها با چاقو و زنجیرهای فلزی ما را میزدند. در پایان تنها ۲۰ تا ۳۰ زن به تظاهرات ادامه میدادند، زیرا خطر همواره بزرگتر میشد.»
گزارش در بخشهای پایانی خود بدتر شدن وضع زنان در سالهای نخست انقلاب را یادآوری میکند: رژیم جدایی جنسیتی را در اتوبوسها، مدارس، و پارکها اعمال و زنان را با خشونت به رعایت پوشش اسلامی وادار کرد. در سال ۱۹۸۳ سرانجام قانون حجاب اسلامی از تصویب گذشت. گشت ارشاد در خیابانها به راه افتاد، با خرده شیشه رژ لب را از لب زنان میخراشید و روسریها را اگر کمیشل شده بودند، بر پیشانی آنان منگنه میکرد. سپس برای سالها جامعه مدنی زمینگیر شد و هزاران مخالف رژیم زندانی، کشته یا مجبور به ترک کشور شدند.
در پایان گزارش میخوانیم: اما اسلامگرایان نتوانستند شجاعت و مطالبه آزادی زنان ایرانی را در هم بشکنند. ۴۰ سال پس از قیام ۸ مارس ۱۹۷۹، زنان جوان ایران همچنان نیروی محرکه اپوزیسیون هستند. مینا احدی در پایان به «بیلد» میگوید: «روزی که ایران آزاد شود، ما زنان اروپا را به ایران دعوت میکنیم. شما میتوانید هنوز از این فمینیستها بیاموزید.»
*منبع: روزنامه آلمانی «بیلد»
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی