از دیدگاه سقراط فلسفه وقتی آغاز میشود که ما شک کنیم، بویژه شک در باورهای گرامی داشته شده.
موضوع شکل نظام و بویژه نقش وراثت در نظامهای سیاسی پادشاهی چه پادشاهی مطلقه و چه پارلمانی، دست کم یک سده است که ذهن جامعه در حال گذار ایران را به خود مشغول کرده، جدای از این دلمشغولی یک سدهای، در طی چهل سال گذشته حل نشدن موضوع وراثت در ساختار اینگونه نظامهای پیشنهادی، یکی از عمده دلایل عدم شکل گیری یک سازوکار سیاسی منسجم در جهت مدیریت دوران گذار، در میان اپوزیسیون برون مرز بوده است.
در طی یک سده گذشته به این پرسش چالش برانگیز پاسخی قانع کننده داده نشده و شوربختانه هنوز هم برخی کنشگران و پیشکسوتان سیاسی همچنان بحث پیرامون آنرا به فردای دوران گذار و رفراندوم موکول میکنند.
درحالیکه شاید از این نکته مهم غافل میمانند که توانایی انتخاب سالم، ریشه در آگاهی دارد، در جامعهای که دست کم سه نسل اخیر آن موضوعاتی چون آزادی رسانه و احزاب را تجربه نکرده، چگونه در مدت زمان کوتاه شش ماهه و یک ساله دوران گذار میتوان تضمین کرد که، نتیجه آن رفراندوم حاصل آگاهی دقیق همه طبقات ایرانی از نظامهای سیاسی پیشنهادی باشد. از اینرو به نظر میرسد لازم است کنشگران سیاسی برون مرز، با هدف سبک کردن بار دوران گذار، به این گفتگو با جدیت بیشتری ورود کنند.
از این مقدمه بگذریم باید گفت، امروزه برخی از هموطنان کنشگر سیاسی، نظام پادشاهی پارلمانی و موروثی را بعنوان نماد تاریخ و فرهنگ ایران به جامعه پیشنهاد میدهند جدای از درستی یا نادرستی این ادعا اما به نظر میرسد، دست کم به صورت کلی عنصر وراثت در این سیستم سیاسی در تناقض با دو موضوع است.
نخست تضاد فلسفی با بن مایه فرمان فرهنگ ایران که بر حق گزیدن و برگزیده شدن شهروند ایرانی تاکید دارد (فرمان فرهنگ ایران سفارش میکند هر شهروند ایرانی باید توانایی برگزیدن و توانایی گزیده شدن یعنی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را در همه صحنههای اجتماعی از جمله صحنه سیاست داشته باشد، بر خلاف باور رایج در مورد شیوه حکومتداری ایرانی، بررسی متون و اسناد و اشارات کهن ایرانی حکایت از آن دارد که بنیان نظام سیاسی اولیه در ایران اساسا با تکیه بر عنصر وراثت و مالکیت خاندانی صورت نگرفته، اینکه چرا بیش از دو هزار و پانسد سال نظام پادشاهی موروثی در ایران حاکم بود موضوع بحث دیگری است. در مجموعه نوشتههای آینده، به موضوع حق برگزیدن و گزیده شدن در متون کهن ایرانی میپردازم).
مهمتر از این مباحث تاریخی در گام دوم، باید گفت به نظر میرسد عنصر وراثت در نظام پادشاهی پارلمانی ناقض برخی معیارهای مدرن دموکراسی امروزی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
عنصر وراثت در نظامهای وراثتی، فرصت برابر برگزیده شدن را به همه طبقات و گروههای اجتماعی برای کسب همه مناسب و عنوانهای تاریخی سیاسی توزیع نمیکند یا به تعبیر دیگر با انحصاری کردن مقام شاهی این حق را از دیگر شهروندانش دریغ میکند.
این نظام سیاسی در عین آنکه ظاهرا در گفتار قائل به نقش هم تراز شهروندی است حق شاه گزینی را بر اساس معیارهای دوران پیشامدرن، یعنی امتیاز تولد در خاندان شاهی و در برخی موراد نرینگی، قابل توزیع و تعریف میداند و درعین آنکه این سیستم مدعی نماد، وحدت و ملت است اما نشینمنگاه شاهی برای همان مردم که این ساختار بر دوششان بنا شده و از نامشان هزینه شده، میوه ممنوعه است.
(این نکته را باید افزود که در واقع نظام پادشاهی پارلمانی در غرب یک نظام طراحی شده نیست بلکه یک نظام توافق شده پس از دورههای طولانی جنگ و نبرد خونریز میان طبقه حاکم و قشر برابری خواه است. از اینرو نباید انتظار بار فرهنگی چندانی از این معامله خونریز داشت برخلاف ساختار بومی شهریاری ایرانی که سازهاش بر اساس طراحی و جانمایهاش فرهنگی است)
در این سیستم یعنی پادشاهی پارلمانی موروثی، تمام خرد سیاسی و فرهنگی یک ملت در چهره یک شاهزاده تعبیر میشود، که مشخص نیست چه اندازه این تصویر برآیند واقعیت آن ملت است. درحالیکه به گفته ﻳکی از اندﻳشمندان سیاسی (گارنر) استعداد و نجابت سیاسی صفاتی نیستند که از پدر به پسر برسند، چراکه در خاندان شاهی هم انسانهای ضعیف، خطا کار، و یا کارنابلد میتواند متولد شود.
در همین راستا پافشاری بر عنصر وراثت، عملا اصل شایسته سالاری را نقض میکند این یعنی تصور اینکه که روزی روزگاری در ایران یک شهروند بلوچ یک سیستانی یک کرد، یک لر، آذری یک عرب ایرانی یا حتی یک هموطن ارمنی آشوری و غیره بتواند فرصت قرار گرفتن در جایگاه سمبل وحدت ملی تکیه بزند کاملا منتفی است!.
کوتاه سخن باید گفت نظام پادشاهی پارلمانی موروثی کالای سیاسی وارداتی از غرب به جامعه رنگین کمانی ایران است که انطباق فرهنگی و تاریخی با جامعه ایران ندارد و از آنجا که این سیستم بومی نیست بلکه وارداتی است نمیتواند نماد و سمبل یک کشور تلقی شود.
با وجود همه این موضوعات این پرسش پیش میآید که اگر بنابر توصیه هواداران نظام پادشاهی در فردای ایران قرار باشد یک نظام پادشاهی برقرار شود چرا این نمودار منطبق با اصل تاریخی آن یعنی پادشاهی انتخاباتی یا همان شیوه شاه گزینی -شهریاری ایرانی نباشد؟
جهان را چُنین است ساز و نهاد
ز یک دست بِستَد به دیگر دست داد
همین یک بند از سروده فردوسی گرامی در روایت پادشاهی کیقباد به روشنی به شیوه پادشاهی انتخابی یاشاه گزینی (انتخاب - رهبر - رئیس- مسئول) در ایران باستان و آن دموکراسی بومی که پیشتر از آن نام بردم اشاره دارد.
با این توضیحات میل دارم به پرسش آغازین پاسخ دهم که یقینا پادشاهی ایرانی انتخابی است نه موروثی اما این ادعا لازم است با اسناد و مدارک تاریخی خود سنجیده شود از اینرو، در سلسله مقالات پیش رو بیشتر به موضوع وراثت در سیستم پادشاهی پارلمانی و میزان انطباق آن باجامعه در حال گذار ایران وهمچنین بازخوانی ریشههای دموکراسی بومی ایرانی، با کنکاش در حوزههای زیر خواهم پرداخت.
یکجا نشینی، شهر سازی و شکل گیری نظام سیاسی در فلات ایران
بررسی سامانه پادشاهی از دیدگاه زبان شناسی
بررسی اسطورههای ایرانی
بررسی متون پهلوی و بندهای اوستا، اسناد تاریخی ایلامی و مادی.
بررسی شیوه کدخدایی و ساختار ایلی
نقش جایگاه انجمن مهیستان ایران
ریشههای جمهوری خواهی در ایران - جمهوری ایرانی
باید دید در پایان این سلسله مقالات و گفتارها، هموطن باورمند به پادشاهی موروثی، آمادگی آن را دارد که با ترک عادت از سیستم وراثتی به یک نمودار ایرانی منطبق بر اصول دموکراسی و حقوق بشری یعنی پادشاهی انتخاباتی روی بیاورد.؟
این گام مهم را به نظر میتواند شاهزاده رضا پهلوی پیش از هر کس دیگری بردارد و در این زمینه تاریخ ساز باشد من پیش از این یک بار دیگر این موضوع را در دوران شکل گیری شورای ملی ایران با اسناد آن مطرح کردم اما شوربختانه برخی رسانهها و هواداران پادشاهی موروثی، بدون کنکاش در این اسناد تاریخی با کین و بغض به موضوع نگریستند که امیدوارم این بار چنین نباشد.
با این حال اگر این اتفاق بیفتد آنگاه ما میتوانیم پا را فراتر بگذاریم و با همکاری و دعوت از طیف جمهوری خواهان ملی گرا برای نخستین بار شاهد پی ریزی یک نظام نوین دموکراتیزه و در عین حال ایرانیزه باشیم راهی که نخستین گامهای آن پیشتر در انجمن مهیستان ایران در سال ۱۳۸۳ برداشته شد.
به نظر میرسد پس از پایان یافتن این مباحث تئوریک تاریخی آسان تر بتوانیم در مورد شاخصههای نظام سیاسی آینده ایران و مدیریت دوران گذار گفتگو کنیم. از اینرو بر خلاف نگرانی برخی از صاحب نظران ارجمند، این سلسله مقالات اتفاقا امید دارد بتواند بخش بزرگی از اختلافات سیاسی بر سر نوع نظام را به شیوه علمی ونقادی بهبود بخشد و مهمتر از آن دریچهای نو به روی نسل جوان ایران بگشاید و جامعه مخاطب را با پیش آگاهیهای برگرفته از فرهنگ و تاریخ ملی، برای آن روز سرنوشت ساز یعنی رفراندوم تعیین نوع نظام آماده کند.
مهیستان بختیاری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت: این سلسله مقالات برگرفته از کتاب منتشر نشدهای از نگارنده است که برای نخستین بار به بررسی جایگاه و ساختار مجلس مهستان در ایران براساس متون کهن ایرانی پرداخته است.