ایلنا - سیدمصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات بیان کرد: مدافع وضع موجود نیستم اما معتقدم اگر اوضاع بهم بریزد وضعیت بدتر میشود. به اعتقاد وی، نباید اصولگراها بهدنبال فساد اصلاحطلبان باشند و اصلاحطلبان هم در پی فساد آنان و هر دو قبیلهای عمل کنند. همه باید برای مبارزه با فساد بسیج شوند. سیاست کلان نیز عوض شود و مقابله با فساد مقدم بر مقابله با مخالف قرار گیرد. بخشهای از این گفتوگو را در زیر بخوانید:
* آیا بهتر از «میزان رأی است» سخن دیگری آمده است؟ تا وقتی سیستم دولت-ملت برقرار است، شعاری برتر از اینها نخواهیم داشت
*همه بالاشهرنشین شدهایم، در صورتی که آن اکثریتی که انقلاب کردند و حتی رهبران انقلاب اکثرا در مرکز و پائین شهر سکونت داشتند، اما در حال حاضر عده کثیری از مسئولان در بالای شهر زندگی میکنند.
*تروریسم از نفس افتاد اما ماشینهای ضدگلوله باقی ماند و در حال حاضر بیشتر از آنکه نقش حفاظتی داشته باشد، نقش تشریفاتی دارد. البته چند مسئول خاص که باید حفظ شوند نیاز به ماشین ضدگلوله دارند.
*در واقع باید هرچه سریعتر اصلاح ساختار صورت گیرد تا بتوانیم اوضاع را بهبود بخشیم. اگر امروز این کار را انجام ندهیم فردا با مشکلات بسیار جدیتری روبهرو خواهیم شد.
*این برازنده ایران نیست که در قرن بیستویکم درگیر این موضوع باشیم که زنان ما به استادیوم بروند یا نروند. بهجای این مباحث توجه حاکمیت باید بر مسائل اقتصادی و اجتماعی متمرکز شود تا جامعهای امیدوار داشته باشیم.
*مسئولیت دولت موسوی و خاتمی را میپذیریم و از آنها دفاع میکنیم
* مهمترین عامل بسته شدن فضا در جامعه، جنگ بود
*بیم داشتیم قضیه 28 مرداد 32 تکرار شود و شاه دوباره برگردد. اشغال سفارت آمریکا تجسم این نگرانی بود. فکر میکردیم شاه میرود آمریکا و با یک کودتا بازمیگردد. باید گفت نهتنها ما چنین احساسی داشتیم بلکه مخالفان ما هم چنین حسی را داشتند.
*باید از آزادی پاسداری میکردیم که در آن شرایط نتوانستیم و تلاش نکردیم. البته بعضی مخالفان ما هم چنین کاری نکردند و مسئله اصلی آنها کسب تمام قدرت بود. از مجاهدین خلق که مدل حکومتش بسیار بستهتر از ما بود تا مارکسیتها که عمومشان استالینیست بودند یا سلطنتطلبها که مدل مطلوبشان دیکتاتوری بود. کمتر کسی مانند بازرگان پیدا میشد که آزاداندیش باشد.
*بخشی از رفتارهای {امروز} تقصیر کسانی است که بعدا خود به نوعی حذف شدند. آنها باید محکم در مقابل حذف و تمامیتخواهی ایستادگی میکردند. بخشی هم به ما بازمیگردد که یا کم ایستادیم و یا اصلا ایستادگی نکردیم. توجه داشته باشید هنگامیکه قطار حذف راه میافتد اگر در مقابلش نایستیم همه را یکی پس از دیگری حذف میکند.
*نباید از افراد یک جناح برای نهادهای انتصابی همچون قوه قضائیه و شورای نگهبان منصوب شوند بلکه از همه جناحها باشند.
*اجازه دهیم مردم آزادانه انتخاب کنند. اگر این اتفاقات بیفتد بسیاری از ایرانیانی که صاحب اندیشه و نظر هستند و توانایی دارند حتی اگر به خارج رفتهاند، بازمیگردند و در بخشهای مختلف اقتصادی و علمی و فنی و مدیریتی به جامعه کمک میکنند.
*یک سلطنت 2500 ساله را کنار زدیم آیا سنت چهل ساله را نمیتوانیم اصلاح کنیم؟ بهویژه آنکه امروز دنیا با آن روزی که ما انقلاب کردیم، تفاوتهای بسیاری دارد. این دنیا، دنیای چهل سال پیش نیست. اگر درست عمل کنیم در عرض 10 الی 20 سال یک اقتصاد پویا خواهیم داشت.
*انتخابات آزاد خون تازه در رگهای مردم جاری میکند. از سوی دیگر باید کاری کنیم همه در انتخابات شرکت کنند و در پارلمان نماینده داشته باشند. تاریخ ثابت کرده است ما هر جا و هر زمان با غیرمسلمانان رقابت کردیم، قویتر شدیم.
*تازمانیکه مبارزه با مخالف برایمان مهمتر از مبارزه با فساد باشد، فساد برطرف نخواهد شد. افزون بر آن در بحث مبارزه با فساد چند موضوع را باید در نظر گرفت؛ نخست اینکه اقتصاد ما نفتی است. پس احتمال فساد زیاد خواهد بود.
*نمیتوانیم یکشبه اقتصاد دولتی و وابسته به نفت را اصلاح کنیم و به بخش خصوصی بدهیم اما میتوانیم نهادهای مدنی را شکل دهیم و رسانهها را آزاد کنیم تا در اینباره برنامه مفید و موثر بسازند.
*نباید اصولگراها بهدنبال فساد اصلاحطلبان باشند و اصلاحطلبان هم در پی فساد آنان و هر دو قبیلهای عمل کنند. همه باید برای مبارزه با فساد بسیج شوند. سیاست کلان نیز عوض شود و مقابله با فساد مقدم بر مقابله با مخالف قرار گیرد.
* شکاف در جامعه ما به جای اینکه عمودی باشد، افقی است. هستند کسانی مانند داعش فکر میکنند و در مقابلشان افرادی داریم که اسلام را مانع اصلی پیشرفت کشور میدانند. چنانچه گرایشهای مختلف بخواهند همدیگر را حذف کنند، این یعنی جنگ داخلی و شاید هم تجزیه ایران. باید همه به گفتوگو بنشینند و به تفاهم برسند.
*انتخابات صددرصد آزاد نداشتهایم. اگر میداشتیم مردم قطعا بهترینها را انتخاب میکردند. هنگامی که انتخابات آزاد باشد، ما مجبوریم در رقابت با رقبا خودمان را منسجم، مردمی و سالم نگه داریم.
* امروز بخش زیادی از انقلابیون از مردم فاصله گرفتهاند، زیرا سبک زندگی آنها عوض شده است.
*آرمانهای انقلاب همچنان مورد قبول مردم است. مهمتر آنکه ما بهلحاظ گفتمانی از رقبا برتریم. رهبر فقید انقلاب گفت، هر نسلی باید حاکم بر سرنوشت خود باشد؛ نه پیشینیان ما حق دارند بگویند ما چه باید بکنیم و نه ما حق داریم برای آیندگان تعیین کنیم آنها باید چه سیستمی را بپذیرید. این حق هر نسلی است که سرنوشت خودش را تعیین کند.
*مردم جمهوری میخواستند، هنوز هم میخواهند. نمیخواهند سرنوشتشان را دست یکنفر بدهند و بگویند این فرد و فرزنداناش بهترین آدمهایی هستند که میتوانند کشور را اداره کنند. مردم نمیپسندند کسی مادامالعمر بر آنها حکومت کند و حکومت او موروثی ادامه پیدا کند. برایشان حائز اهمیت است در تعیین سرنوشت کشور مشارکت داشته باشند. به همین دلیل وقتی به ادبیات سلطنتطلبها نگاه میکنید امروز آن را دموکراتیک و جمهوریخواهانه مییابید چون پس ذهنشان این است که ایرانیان امروز دموکراسی میخواهند. مردم همچنین اسلام میخواستند و میخواهند زیرا اکثریت ایرانیان مسلمان هستند. نماز را اکثریت این جامعه هم قبول دارد و هم به احتمال زیاد رعایت میکند و میخوانند اما با اجباری کردن آن مخالفند. در مورد روزه و دیگر احکام هم چنین نظری دارند. مردم مسلمانند اما آزاده هم هستند و میگویند باید بگذاریم مردم هرگونه دوست دارند، زندگی کنند.
* بحث مهم امروز مردم آزادی است آنان همچنان میخواهند آزادی داشته باشند، البته مانند همه کشورهای دنیا خود حداقلهایی را رعایت میکنند.
آگهی دولت سریلانکا برای استخدام جلاد