Sunday, Feb 24, 2019

صفحه نخست » آموزش اصول کوهنوردی و دستیابی به قلل مرتفع توسط مدرس کوهنوردی جناب ف. م. سخن

9245E7B0-E969-432A-B55E-4A88340AD4E8.jpegبا سلام خدمت خوانندگان عزیز، این جانب ف. م. سخن تصمیم گرفته ام که مدتی خود را از عالم سیاست دور نموده و برای تغییر آب و هوا و باد دادن سر، به تدریس کوهنوردی بپردازم.

در درس اول، به نقش سرپرست گروه کوهنوردی در رساندن گروه به قلل مرتفع و خطرناک می پردازیم.

پیش از ورود به درس، لازم به توضیح است که قلل متعدد بسیاری در جهان برای فتح وجود دارد و بهتر است که کوهنوردان هر کشوری، به قله ی موجود در کشور خودشان بپردازند و پیش از اقدام به فتح قله های کشورهای دیگر، قله های کشور خودشان را فتح نمایند.

قلل موجودی که تا کنون در جهان فتح نشده اند و این روزها کوهنوردانِ بسیاری در باره ی فتح آن ها سخن می گویند عبارتند از قله ی «کاراکاس» که در کشور ونزوئلا واقع است، و قله ی «پاستور» که در سلسله جبال تهران واقع در جمهوری اسلامی قرار دارد.

صاحب نظران به قله های دیگری مثل قلل «غزه» و «لبنان» و این ها هم اشاره می کنند که ما فکر می کنیم تا وقتی قله ی پاستور در کشور خودمان وجود دارد مگر مرض داریم با کلی خرج و خورج برویم این قلل را فتح کنیم و قله ی خودمان را با ارتفاع ۱۳۵۷۰متر فتح نکنیم؟

اما در درس اول برای فتح قله ی «پاستور» باید بیاموزیم که هر گروه کوهنوردی، خاصه برای فتح قلل دشوار باید سرپرست بسیار خوب و آزموده ای داشته باشد و سرپرست مزبور مشاوران خوبی داشته باشد و این سرپرست در واقع عامل موفقیت و شکست گروه در دستیابی به هدف مشخص شده است.

اصلا چرا راه دور می رویم و به پیروزی و شکست می اندیشیم؛ این سرپرست است که اصولا می تواند گروه را دور هم جمع کند، تعیین هدف کند، امکانات صعود را فراهم بیاورد، نیروی مادی و معنوی لازم را آماده کند، و استارت کار را بزند.

تا زمانی که سرپرستی در کار نباشد، ماها فقط می توانیم تنهایی یا دسته جمعی تا درکه و دارآباد برویم و قدمکی بزنیم و در رستوران «جویبار» دل و جیگری چیزی به رگ بزنیم.

دسته جمعی تا درکه رفتن که اسم اش کوه نوردی نیست. کوه نوردی کاری ست جدی و تخصصی که مهارت می خواهد، مداومت می خواهد، کار بلدی می خواهد، نترس بودن می خواهد، ممکن است آدم موقع کوهنوردی جان اش را از دست بدهد، و خیلی چیزهای دیگر.

کوهنوردی راس راستی هم با بازی های کوهنوردی رایانه ای فرق دارد که در آن آدم با شلوار پیژامه روی صندلی لم داده بعد با جویستیک بالای کوه می رود. در این نوع کوهنوردی آدم خیلی کیف می کند و لذت می برد و در باره ی دیواره ها و ستیغ های کوه حرف مفت یا همان «زِر» مشهور را می زند ولی کوهنوردی رایانه ای کجا، کوهنوردی راس راستی کجا!

خب. حالا ما یک سرپرست خوب و بهتر از سرپرست های دیگر پیدا کرده ایم، و می خواهیم بگوییم بسم الله و بعد از ۴۰ سال تن پروری و «ور» زدن، چیز مبارک مان را از زمین بلند کنیم و بر اساس رهنمودها و برنامه ریزی های سرپرست گرامی و نامدار مان حرکت به سمت قله ی پاستور را آغاز کنیم.

اخیرا این کار را کردیم و من به عنوان یک کوهنورد استخوان خرد کرده و استخوان خرد شده ی کهنه کار، که معمولا تا ایستگاه اول دوم کوه ها می رفتم و چون سیگار می کشیدم به هن هن می افتادم، با افتخار بسیار دیدم که کوه نوردان داوطلب همه یک بسم الله ی کشیدند و بر پا خاستند تا کوله ها را بیندازند پشت شان و به سمت ایستگاه یک «پاستور» حرکت شان را آغاز کنند، ولی ناگهان سرپرست عزیز و گرامی، به جای به پا کردن گتر و سفت کردن بند کفش ها و مالیدن روغن شتر روی پوتین ها، یک تخته سیاه در آورد و در همان کوهپایه، به یک تخته سنگ تکیه داد و از اساتید کوهنوردی و گردشگری و گیاه شناسی و فسیل شناسی و زمین شناسی و دیرینه شناسی دعوت نمود که به ما درس های مختلف بدهند و ما را که دیگر پای مان لب گور است از فواید «توانا بود هر که دانا بود» آگاه سازند.

هیچی دیگه. ما دوباره گرفتیم نشستیم سر جای مان و گفتیم ببینیم به جای ما، «ققنوس»ی چیزی پر می گیرد و بر بلندای قله ی پاستور می نشیند یا نه.

همین دیگه. این بود درس اول ما در باره ی نقش سرپرست در موفقیت گروه های کوهنوردی...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy