بهرام روشنضمیر - دیدگاه نو
آقای عبدالکریم سروش! کورش، ۲۵۰۰ سال پیش استوانهای نوشته که افکار موجود در آن در بدبینانهترین حالت ممکن ۲۰۰۰ سال از زمان خود جلوترست و حول و حوش مثلاً اروپای رنسانس. افکار داریوش نیز در بیستون و نقش رستم و افکار پادشاهان ساسانی در پندنامهها و شاهنامه، به پهلوی و عربی و فارسی موجود است که تا قرنها بعد الگوی مسلمانان بود (در این باره اینقدر کتاب و مقاله نوشته شده که نمیدانم به کدام اشاره کنم). مشخصاً میتوان به خسرو انوشیروان اشاره کرد که رسالاتی که مستقیم و غیرمستقیم به مباحثات شخصی او با فیلسوفان یونانی اشاره دارند، موجود است.
شاید گاهی برخی از سلاطین ایران در دورۀ اسلامی بیسواد و مکتبندیده بودند ولی تقریباً در تمام موارد، وزیر و صدراعظم آنها (نفر دوم مملکت) یکی از دانشمندترین افراد قلمرو بوده. امثال خواجه نظامالملک و خواجه نصیرطوسی و امثالهم را خوب میشناسیم. حتی در دورۀ قاجار که درست یا غلط، به اوج انحطاط تمدن ایرانی تعبیر شده، رجالِ حکومتی اکثراً فرهیخته بودند. اشاره به یک مورد مثل اعتمادالسلطنه (صنیعالدوله) که در آن دوره تحصیلکرده فرنگ بود و به زبانهای مختلف آشنایی داشت و دهها جلد کتاب در زمینههای گوناگون علمی نوشته کفایت میکند. رضاشاه اگر مکتبدیده نبود، ولی همو دوسه زبان میدانست و وقتی به روشِ حکومتش و به کتابهایی که مستقیم یا غیرمستقیم به افکار او برمیگردد مینگریم، چیزی جز هوش و درایت و مدرنیسم در آن نمییابیم. انسان وقتی به لیست وزرا و معاونین وزرای کابینهها در دورۀ پهلوی (رضاشاه و محمدرضاشاه) نگاه میکند، گاه گمان میکند که دارد فهرست اندیشمندان، نخبگان و ادیبان ایران را میخواند!
محمدرضاشاه چنان تسلطی به فرانسوی داشت که مترجم کتاب «پاسخ به تاریخ» اعتراف کرده که گاه در امر ترجمه درمیماند چون شاه به ریزترین نکات فرهنگی و ادبی فرانسوی اشاره کرده که فقط یک فرانسوی آن را متوجه میشود. تسلط شاه به امور دیپلماتیک و نفتی چنان بود که برخی از انقلابیون میگفتند باید شاه را دستگیر کرده به کشور بازگرداند، ولی اعدام نکرد چون جایگزینی برای «عقاب اوپک» نداریم.
حضرت آیتالله خمینی قدس سره الشریف، دقیقا چه علمی داشتند؟ بله، ایشان فقیه و مجتهد و عالم به علوم دینی بودند. مرجع تقلید بودند. ولی مقام ایشان حتی در میان خود علمای شیعی هم چندان ممتاز نبود. بعد از فوت آیتالله بروجردی، آقای خمینی یکی از چندین چهره مطرح در میان مراجع شیعه بودند، نه بیشتر. آنچه ایشان را برکشید، به وضوح حرکت سیاسی او در سالهای ۴۱-۴۳ بود که به تبعیدش انجامید. کدام اثر او حتی در همان استاندارد حوزوی و علوم مذهبی شیعی سروصدا کرده بود؟ کدام مرجع تقلید دیگری به برتری او اعتراف کرده بود؟ ایشان چنانکه پیداست نه فقط یک زبان (زبان مادری) بیشتر نمیدانستند بلکه همان را هم به طرزی نامعمول به کار میبردند. وقتی شما میگویی ایشان از شاه و از همه فرمانروایان تاریخ ایران و شاهان انگلیس و فرانسه باسوادتر بوده، آیا با خود نمیاندیشید که ما و آیندگان تا ابد همواره فرصت داریم کتابهای «تحریرالوسیله»، «کشف اسرار»، «سرالصلوه» و ... را بخوانیم و افکار ایشان را با مقتضیات روز مقایسه کنیم؟ مگر اینکه شما نه فقط شاهان کل تاریخ ایران بلکه مردم ایران را هم بیسواد تصور کنید که صرفاً گوشی دارند معطوف به روضههای شما.
اینجا خواننده به سوادِ خود شما هم شک میکند. همچنانکه اگر من بگویم لبوفروشهای محلۀ ما از برتراند راسل باسوادترند، مخاطب به سطح فهم و شعور من پی میبرد. وگرنه نه چیزی از راسل کم میشود، نه به لبوفروشان محترم ما اعتباری افزوده میگردد.
در مقایسه شاه خائن با حضرت امام همین بس که مشاور فرهنگی آن خائن، انسان فرهیختهای چون شجاعالدین شفا بود که دنبال ایجاد بزرگترین کتابخانه جهان با عنوان کتابخانه پهلوی بود، ولی چهره فرهنگیِ آن امام، شما بودید که مهمترین کارتان انقلاب فرهنگی یعنی تعطیلی دانشگاهها و تصفیه استادان و دانشجویان و خمیرکردنِ کتابها بود. مهمتر از سوادِ شخصِ فرمانروا، در واقع سوادِ هیأت حاکمه است. چنانکه گفتم اتفاقاً در تمام تاریخِ ایران از آغاز تا قاجار و پهلوی، چه بالا بودیم و چه پایین، بههرحال دانشمندان و فضلای جامعه (با استاندارد زمانه) در حلقۀ وزیران و مشاوران بودند و دقیقاً از انقلاب شمایان بود که فضلهها در رأس امور قرار گرفتند و فاضلان در بهترین حالت خانهنشین و در بدترین حالت تبعید یا گاه زندانی و اعدام شدند!
قضاوت تاریخ در مورد کورش و دیگر فرمانروایان تاریخ ایران، اکنون روشن است. قضاوت تاریخ در مورد حکومت شما نیز در آستانۀ روشنایی قرار دارد. علتِ تلاش مذبوحانۀ شما نیز همین است.