دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی، چه آن ها که به دولت، تحت عنوان «وزارت» مربوط هستند چه آن ها که به سپاه به عنوان «اطلاعات» وابسته هستند بسیار قوی و کارآزموده اند. کسانی که به این امر تردید کنند قطعا ضربه خواهند خورد.
این قوی بودن معنی اش این نیست که باید دچار ترس بیش از حد و غیرمنطقی شد و در اثر این ترس به حالت فلج در آمد.
اولین راه برخورد با این قوی بودن، رعایت احتیاط، به شکل عقلانی ست. کسانی که در کار سیاست هستند و اهمیتی برای کار خود قائل هستند، این احتیاط را باید در تمام «شئون» زندگی سیاسی و شخصی خود رعایت کنند.
دومین راهِ برخورد با این قوی بودن، خود بودن، است. اگر انجام کاری در نزد ماموران امنیت یا مردم جامعه عیب به شمار می آید، یا نباید آن کار را انجام داد، یا باید به طرف مقابل فهماند که روش زندگی شخص همین است و نیازی به پنهان کاری نیست.
کسی اهل نوشیدن مشروبات الکلی ست، کسی اهل زدن و رقصیدن خوشگذرانی ست، کسی که اهل گفتن و خندیدن و سبکساری ست... اینها اگر برای خود شخص عیب نیست، نیازی به پنهان کردن آن از جامعه نیست و می توان به راحتی در این موارد سخن گفت و ترسی از این که کی چه فکر می کند یا دستگاه های امنیتی چه سوءاستفاده ای از این موارد علیه شخص می کنند نباید داشت. به عبارتی همان باشیم که هستیم و همان را بنماییم که خودِ ماییم.
این خلقیات اگر پنهان بماند، تبدیل به «اطلاعات» قابل استفاده برای دستگاه امنیت ج.ا. می شود ولی اگر آشکار باشد تبدیل به اطلاعات سوخته می شود.
سعید امامی می گفت که ما تا قلب دستگاه امنیتی فرانسه نفوذ کرده ایم و حتی به رییس این دستگاه قالیچه هدیه داده ایم. ممکن است او اغراق کرده باشد، ولی حتی با ظن به اغراق، نباید به این گونه حرف ها بی اعتنا ماند.
بزرگانی که در برنامه ی «هویت» صابون ماموران مخفی دستگاه های امنیتی به تن شان خورد خود گواه نفوذ ماموران این دستگاه ها به جمع های خود هستند. این ربطی به مشنگ بودن آن بزرگان ندارد.
ایرادی هم نمی توان از دستگاه های امنیتی گرفت که حرف ها و مستندات را تکه تکه و بر اساس سناریوی دلخواه خودشان ارائه می دهند نه بر اساس کلیتی که آن حرف ها و مستندات در داخل آن مفهوم پیدا می کنند.
واقعیت این است که نزدیک ترین افراد به شخص و صمیمی ترین رفقا و دوستان هم می توانند مستقیم و غیر مستقیم مامور عملیاتی یا منبع خبری دستگاه های امنیتی باشند.
نمونه ی عملیاتی اش را در جریان قتل دکتر شاپور بختیار دیدیم. نمونه های خبررسانی اش هم که بسیار زیاد است.
دستگاه های امنیتی حکومت، در کوران رویدادهای واقعی، کسب تجربه کرده اند.
مبارزه ی امنیتی با سازمان مجاهدین خلق ایران، در سال ۶۰، و مبارزه ی اطلاعاتی و نظامی با ارتش صدام، درس های بزرگی به دستگاه های امنیتی ج.ا. داده که از آن ها، به علاوه ی تئوری های امنیتی روز استفاده ی بسیار می برند.
ما در سال ۶۰ دیدیم که استتار و خود را به رنگ طرف مقابل در آوردن کاملا کاربرد دارد، و نیروهای امنیتیِ آن سال ها که اکنون در مقام مدیران و آموزگاران ماموران جوان قرار گرفته اند، با همشکل سازی خود با محیط چگونه می توانستند تا قلب گروه های مسلح و غیر مسلح مخالف حکومت نفوذ کنند.
زمانی که خانه های تیمی تحت نظر قرار می گرفت و کلید هجوم برق آسا به آن ها زده می شد، افراد یوزی به دستی را می شد دید که اگر هزار سال هم می گذشت در وضع عادی نمی شد به مامور عملیاتی بودن آن ها، آن هم در آن سطح امنیتی پی برد. ریش تراشیده، موی آرایش شده به سبک مد روز، کفش و لباس شیک، و حتی رفتار های بیرونی که مامور از خود بروز می داد، راه را بر روی هر گونه شک و شبهه ای می بست.
ناگفته نگذارم که مدیریت امنیت و عملیات سازمان مجاهدین هم دقیقا از همین الگو پیروی می کرد و با استتار و ظاهرسازی افرادش، توانست مهیب ترین عملیات تروریستی را با موفقیت انجام دهد.
بنابراین نباید انتظار داشت که مامور امنیت حکومت، به شکلی جلو بیاید که من و شما بتوانیم به مامور بودن او پی ببریم. اتفاقا ماموران، خود، دیگران را به عنوان مامور معرفی می کنند و نسبت به افرادی که هیچ گونه ارتباطی با حکومت ندارند ایجاد شک و بدبینی می کنند، و این یکی از خصائل آنان است.
این که چگونه می توان به طرز صحیح،،، «احتمال» مامور بودن کسی را ارزیابی کرد، تخصص لازم دارد ولی اصل آن «تیزبینی» و «شم» طبیعی انسان است.
یک نمونه ی ساده، سرک کشیدن مامور یا خبرچین به تمام سوراخ سنبه های زندگی آدمی ست. سوال بیش از حد کردن است. سر کشیدن به اتاق ها و رایانه ها و جاهای مختلفی مانند روی میز کار و کشو و کمد، در محل کار و زندگی ست. سعی در جمع آوری اطلاعات و گرفتنِ عکس و فیلم و ضبط حرف ها و کلا چیزهایی ست که نقطه ی ضعفی را می تواند نشان دهد. و همه ی این کار ها در حالت های دوستانه ای که طبیعی می نماید ولی طبیعی نیست رخ می دهد. علت طبیعی نبودن هم این است که خبرچینان دستگاه امنیت، حرفه ای نیستند و حرفه ای عمل نمی کنند. آن ها ظن را، به «حماقت» و «ساده لوحی» و «نفهمیدن» سوژه می دهند و اگر دست شان را باز ببینند، در طول زمان احتیاط از دست می دهند و هر روز علنی تر و آشکار تر به شکار اطلاعات دست می زنند.
بنابراین می توان با مقداری «ساده لوح نمایی»، دست مامور را باز گذاشت و دید که او تا کجا پیش خواهد رفت. حتی در صورتی که به شخص مامور مشکوک باشیم می توان چیزهای یونیکی گفت یا رفتارها یونیکی کرد که اگر بعدها در جایی بازگو شود، مامور بودن شخص مورد شک، مسجل خواهد شد.
ولی هرگز نباید در «کارآگاه بازی» افراط کرد و گمان برد که می توان دستگاه امنیت را «بازی داد». نباید فراموش کرد که افراد سیاسی، در زمینه های اطلاعاتی و امنیتی، مثل خبرچینان حکومت، آماتور هستند، و در نهایت کسی که بازی خواهد خورد، آن ها هستند و نه دستگاه امنیت. دستگاه امنیت، فرد نیست، بلکه تشکیلاتی ست عظیم با افراد و امکانات و بودجه های عظیم. بنابراین نباید خود را در حد آن تشکیلات دید بلکه باید از نقاط ضعف ذاتی «تشکیلات بزرگ» به حد و اندازه استفاده کرد و نه بیشتر.
کسانی که احساس «زرنگی» می کنند، ممکن است در همین حالت که خود را زرنگ می پندارند، در حال بازی خوردن باشند و خود، خبر نداشته باشند.
[ادامه دارد...]
گزارش نیویورک تایمز از تشکیلات مافیایی ترامپ
زم نیوز پادویی از پادو های دولت سایه؟