Tuesday, Mar 12, 2019

صفحه نخست » پاسخی کوتاه به جناب دوشوکی در باره ی موردِ مهدی خلجی و بانو؛ ف. م. سخن

Doshouki2.jpgجناب عبدالستار دوشوکی، طی مطلبی با عنوان «قضاوت عجولانه ف. م. سخن و فرج سرکوهی بر علیه مهدی خلجی» این نتیجه گیری را کرده اند که من و جناب سرکوهی در مورد آقا و خانم خلجی «قصاص قبل از محاکمه» کرده ایم.

ایشان در ابتدای نوشته شان هم دادگاه های جمهوری اسلامی را به درستی بی دادگاه خوانده اند.

اولین نکته همین است که چگونه می توان به محاکمه ی این بیدادگاه استناد کرد که قصاص فرضی خلجی ها، نه قبل از محاکمه بلکه بعد از محاکمه صورت پذیرد!

از این تناقض که بگذریم، می رسیم به وظیفه ای که من در قبال جامعه دارم و به آن سال هاست عمل می کنم.

نخست، من مطلقا از آن چه بیدادگاه های جمهوری اسلامی و لاریجانی و رییسی در باره ی این مورد گفته اند خبر ندارم و اصلا استنادی به آن نکرده ام و نمی کنم.

موردی بوده مربوط به اختلاس در پتروشیمی که در «شبکه های اجتماعی» همراه با عکس و تفصیلات منتشر شده. اعتراضی از جانب کسانی که گفته شده در اختلاس شرکت داشته اند صورت نگرفته. عکس خانه ی میلیون دلاری یکی از کسانی که گفته شده در این اختلاس دست داشته همراه با مشخصات مالک که از بد حادثه همسر آقای مهدی خلجی ست منتشر شده.

من در گام اول به خبر و عکس اعتماد نکردم بلکه با دوست گرامی ام جناب سرکوهی که در این باره مطلب کوتاهی نوشته بودند تماس گرفتم و از ایشان در باره ی صحت و سقم این عکس و خبر سوال کردم. ایشان فرمودند که این خبر موثق است و من هم به ایشان عرض کردم که بر اساس اطمینانی که به کلام ایشان دارم در این باره مطلبی می نویسم.

بنابراین نه به کار دادگاه یا بیدادگاه ج.ا. کاری داشته ام و نه عجولانه در باره ی کسی قضاوت کرده ام.

موضوع اصلی این جاست که نه تنها در باره ی این موضوع عجولانه قضاوت نکرده ام بلکه اصولا قضاوت نکرده ام!

من طی دو مطلب، یکی «با ظن» درستی خبر و دیگری «با اطمینان» از درستی خبر -که جوابیه خلجی موید آن است- از مشکلاتی که این گونه مسائل می تواند برای افراد مشهور به وابستگی به اپوزیسیون ایجاد کند سخن گفتم و در مطلب دوم، مثل همیشه با زبان صاف و صریح و احتمالا تند و گزنده، از آقای خلجی خواستم نسبت به این مطالب واکنش درست نشان دهد و اگر حرفی هست بدون کشیدن داستان به تاریخ باستان کوتاه و مختصر بزند و رفع اتهام کند.

نوشتن دو جمله مثل این ها گمان نمی کنم کار دشواری باشد:
-همسر من اختلاس نکرده و کل این ماجرا دروغ است.
-من خبر ندارم که همسرم اختلاس کرده یا نکرده و مثل شما بی خبرم.
-من در خانه ی میلیون دلاری همسرم زندگی می کرده ام ولی خبر نداشته ام که پول خرید این خانه از کجا آمده است.
-کار همسرم به من مربوط نیست.
-برای همسرم پاپوش دوخته اند...

و امثال این ها. البته با بیان هر یک از این جملات، طبیعتا سوالات دیگری پیش می آید که ما آن ها را مطرح خواهیم کرد.

اگر هم خلجی در جریان مسائل بوده که بیان این که من می دانستم و به کسی هم مربوط نیست که می دانسته ام یا نمی دانسته ام یا این که بابت این کار عذر می خواهم می توانست کل بساط سوال و جواب را بر چیند.

لابد آقای دوشوکی تایید خواهند کرد که معنی این پرسش ها و اظهار نظرها قضاوت و حکم صادر کردن نیست.

ما اهل رسانه ایم و کار رسانه همین است. سوال کردن و جواب خواستن. اگر قرار باشد با امثال خلجی ها و موردِ آن ها کاری نداشته باشیم و تا نتیجه ی حکم «دادگاه» منتظر بمانیم، تقریبا سه چهارم نشریات داخل و خارج از مطلب تهی خواهد شد.

برای حل این موارد نیازی به قصه تعریف کردن نیست. نیازی به داستانسرایی در باره ی اوایل انقلاب نیست. در ۵ خط می توان کل موضوع را پاسخ داد. این نه به قول جناب دوشوکی «موج سواری احساساتی» ست، نه «انتقامجویی سیاسی» نه «تخلیه عقده و خشم». این اسم اش کار رسانه ای به منظور روشن کردن حقیقت است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy