اصطلاح فوبیا (هراس) به معنای ترس افراطی از یک موضوع، شرایط، یا موقعیت خاص و معین است. هراس اختصاصی عبارت است از ترسی شدید و مداوم از شیء یا موقعیتی معین. افراد مبتلا به هراس اختصاصی فکر میکنند صدمه ای به آنها وارد خواهد شد، و با قرارگرفتن در آن موقعیت دچار پانیک میشوند. طبق نظریهی روانکاوی فروید، وظیفهی فوبیا اجتناب از رویارویی با مشکلات واقعی است. مکانیسمهای دفاعی اصلی در هنگام قرار گرفتن در موقعیت عبارتند از: جابه جایی، فرافکنی، و اجتناب. در کودکان گریه، قشقرق، میخکوب شدن و چسبیدن نیز مشاهده میشود.
در کشورهای جهان سوم، کمتر توسعه یافته یا عقب نگه داشته شده، بیماری فوبیا که در حوزه روانشناسی فردی مطرح است به گونهای وخیم تر در حوزه روانشناسی اجتماعی بروز میکند. فوبیای تاریخی شاید بهترین عنوان برای توصیف این بیماری همه گیر در جوامع یاد شده باشد. پس از وقوع انقلابات صنعتی و اجتماعی در اروپا و به طبع آن توسعه کشورهای غربی ما شاهد شکاف عظیمی میان این کشورها با کشورهای پیرامونی میباشیم. درکشورهای پیرامونی به سبب حس حقارت و خودکم بینی ناشی از این شکاف و سیاستهای استعمارگرایانه کشورهای مرکز، این فاصله با ناسیونالیزم افراطی پر میشود که در این فرایند صنعت تاریخ سازی و هویت سازی و قهرمان سازی و بت سازی رونق میگیرد. (البته در جریانهای چپ گرا و اسلام گرا این فرایند با همان هدف ولی از مسیر دیگری عبور میکند که موضوع بحث ما در این نوشتار نیست). در روند تاریخی هر یک از جریانهای سیاسی برای شکوفایی این صنعت آستینها را بالا میزند تا از رقیب جا نماند. مهمترین ماده خام مورد استفاده در این صنعت قطع ارتباط با واقعیت و توهمهای جنون آمیز (آنچنان که در بیماری شیزوفرنیک دیده میشود) وخروجی یا محصولات این صنعت حس برتری، خود بزرگ پنداری، خود شیفتگی، خودآزاری و دگر آزاری، نفرت پراکنی است. این صنعت نیز مانند دیگر صنایع سودهای کلان مالی عاید صاحبانش مینماید.
بیماری که دچار فوبیای تاریخی گشته از مواجه با واقعیت هراسان میشود. او سال هاست که با بیماریاش انس گرفته است. هویتش را وام دار این بیماری مهلک است. از همین رو زندگی بیمارگونه را ترجیح میدهد.
کسانی که از ملی شدن صنعت نفت در ایران سخن میگویند، عامدانه یا ناآگاهانه به تحریف وقیحانهای از حقایق تاریخی دست مییازند که اگر نگوییم خائناند واژه کم دانی لایق آن هاست.
از یک طرف برخی از سلطنت طلبها تمامی انرژی خود را صرف میکنند تا ثابت کنند مصدق فردی نالایق و خائن به منافع ملی بوده است. از سوی دیگر ملیونی که از مصدق قدیسی فرا زمینی ساختهاند که هرگونه نقد وی گناه کبیره و مستوجب مجازات است. آنچه که در این قیل و قال، محلی از اعراب ندارد واقعیت عریان است. شاید هم این دعوای زرگری برای به حاشیه بردن اصل و جایگزینی فرعیات باشد، که در فرهنگ سیاسی ایران امری رایج است.
مصدق نفت شاهی یا درباری در ایران را دولتی کرد، اینکه تا چه میزان در این امر موفق شد بحث دیگری است. به جرات میتوان گفت در هیچیک از تئوریهای جامعه شناسی و علوم سیاسی، دولت معادل ملت در نظر گرفته نمیشود. اگر این گونه بود اصطلاح جامعه مدنی از کاربرد ساقط میشد. در پیشرفته ترین دموکراسیهای امروزی نیز مانند سوئیس که برای مسائل گوناگون رفراندومهای متعدد برگزار میشود شکاف میان دولت و ملت همچنان بر سر جای خود باقی است. اینکه برای دولتی شدن صنعت نفت، اصطلاح ملی شدن به کار گرفته شد و این غلط مصطلح همچنان به قوت خود باقی است از عجایب هشت گانه خلقت است. فرایند ملی کردن صنعت نفت در ایران پروژهای است ناتمام که مصدق آغازگرش بود و اتمام آن بر دوش نسلهای بعد از اوست. از همین رو تا زمانی که نفت و ثروتهای طبیعی در ایران ملی نشود ما شاهد بازتولید استبداد خواهیم بود.
مصدق نه آن قدر کوچک است که از طرف برخی از طرفدارانش نیاز به باد کردن داشته باشد نه قهرمان افسانهای که مسحورعصایش شویم.
به قول نیچه: از آدمها بت نسازید، این خیانت است هم به خودتان، هم به خودشان. خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند و شما در آخر سرتا پا کافر خدای خودساخته میشوید.
ملیون گرامی اگر کمی در آیینه سیاسی رفتارهایتان دقیق تر شوید خواهید دید، در این آشفته بازار سیاسی تمامی فعالیتتان شده صدوراعلامیه بادا بادا مبارک بادا در بیست و نهم اسفند ماه روز دولتی شدن صنعت نفت و فاتحه خوانی برای شادی روح آن مرحوم و نقالیهای تاریخی از رشادتهای مصدق برای نوههایتان و بازتولید نفرت.
من از نسل بعد از انقلابم. نسل ما با تمامی اشتباهات بزرگ و کوچکش و همه پستی و بلندی هایی که برخود دیده یک چیز را به تجربه آموخته است و آن اینکه در بند ایدئولوژیها گرفتار نشده و اسیر بتها نشود. آیا ندیدید عاقبت آیت الله خمینی را که چگونه از ماه در چاه شد!
و سخن آخر اینکه نسلهای بعد را در تجربیات خود سهیم کنید اما لطفا بیماریهایتان را منتقل نکنید. ملیون عزیز لطفا برای ارضای اگوی خویش راه حل بهتری جستجو کنید. مصدق را مصادره نکنید و از او موجود فضایی نسازید تا برای انکار واقعیات در پشتش سنگر بگیرید. شاید این سال نو فرصتی باشد برای خانه تکانیهای ذهنی و تاریخی بدور از تعصبات جزمی.
آرش فضیلت
چرا ققنوس؟ عطا هودشتیان