سلالهی سردار سازندگی برای قدرت نقشه میکشند
تحلیل سایت نقطه
او بدنبال وارد شدن بر سر این میز قمار منافع و شانس ملت ایران برای رهایی از خامنهای و بازماندگان و پاچهخوران خامنهای است. امید دارد که با دگرگونی بزرگتری در شرایط سیاسی کشور و افزایش فشار دولت دونالد ترامپ به بیت رهبری، بتواند از طریق «آبروی سیاسی پدرش» و آنهم پس از سال ۸۸، جایگاهی برای نفوذ به میدان مردم بیابد. زندان هم که رفته است. زن هم که هست.
دختر سردار سازندگی در روزهای اول بهار از این شکایه کرده است که اصلاحطلبان بجای اینکه بفکر منافع ملی و حقوق مردم ایران باشند، به فکر قوم و جناح و دستهی خود هستند. فائزه هاشمی از این نوشته است که مردم برای چه رای میدهند. و تایید کرده است که در ایران نیز مردم با همان باور و انتظار به عمل از سوی نمایندگان به آنها رای میدهند!
او اضافه کرده است که سال ۱۳۹۲ اصلاحطلبان بخوبی در مجلس کرسی بدست آوردند، رییس جمهور منتخب آنها نیز پیروز انتخابات شد و بخش زیادی از کرسیهای شوراهای شهر نیز از آن اصلاح طلبان شد. هاشمی تشریح میکند که اما با وجود برخورداری از رای مردم این منتخبان نتوانستند برای مردم خادم باشند. از معضلات دائم مینویسد که روسای سه قوه در کار هم دخالت میکنند و بویژه اختیارات رییس جمهور را محدود و مختل میسازند. هاشمی اینگونه میگوید که تعریف اصلاحطلبی چیزی در این حد شده است که کافی است آنها در قدرت باشند. سپس از سیاستهای خارجی انتقاد میکند که به انزوای کشور منجر شده است و توسعه و رفاهی را برای مردم به همراه نداشته است. او در پایان نه اصلاحطلبان و نه اصولگرایان را مرد این میدان نمیداند و تحول اساسی در سیاستها و افراد را لازم میبیند.
در مجموع، کسی این نکات انتقادی هاشمی را بخواند حرف تازهای در آن نیست:
- سیاستهای داخلی رژیم و کشورداری در ایران به شکست منجر شده است.
- سیاستهای خارجی هم بیشتر به نوعی جنون از جنس جنون کره شمالی میماند. تمام ساز و کارها رجزخوانی برای ورود به «جنگی» است که پایاناش هم از آلان معلوم است و میدانیم پیروزهای این جنگها چه کسانی هستند.
- چهل سال بهرهبرداری از ثروتهای فراوان ایران، باجدهی به آشوبگران کشورهای همسایه و باجدهی همزمان به دولتهای همسایه برای جبران شکست استراتژیهای پوسیدهی رژیم، بزرگترین حامی و ترفند جمهوری اسلامی برای ادامهی بقای خود بوده است.
فائزه هاشمی در این انتقاد بسیار سطحی خود ابدا سر قلم را متوجه بیت رهبری نیز نمیگرداند. سخن از «پوستاندازی» میزند. که طبعا در عالم سیاست معنای بسیار مبهم و بی بنیانی دارد. یا اینکه فهمیده این واژه را بکار میبرد که مثل قدیانی راهی زندان نشود.
اما راستی هدف فائزه هاشمی از این اداها چیست؟ زیرا اگر لحظهای شک کنیم که امثال او میدانند، می فهمند و میتوانند چارهای برای مشکلات پیچیده و عمیق کشورمان حتی روی کاغذ پیاده کنند، باید گفت به همان خوشخیالی رای دهندگان «آری» به جمهوری اسلامی در چهار دهه پیش هستیم. شاید امثال فائزه هاشمی سوپاپهای اطمینان رژیم که آزادیهای کوتاه مدت در رابطه حجاب و آزادیهای خصوصی - نه اجتماعی - بازتر میگذارد بهتر کار کنند و توسط امثال اینها قدری علنیتر و ملموستر شوند، اما گشادهدستی در فضای سیاسی کشور همانا مرگ امثال هاشمیهاست.
او بدنبال وارد شدن بر سر این میز قمار منافع و شانس ملت ایران برای رهایی از خامنهای و بازماندگان و پاچهخوران خامنهای است. امید دارد که با دگرگونی بزرگتری در شرایط سیاسی کشور و افزایش فشار دولت دونالد ترامپ به بیت رهبری، بتواند از طریق «آبروی سیاسی پدرش» و آنهم پس از سال ۸۸، جایگاهی برای نفوذ به میدان مردم بیابد. زندان هم که رفته است. زن هم که هست. پس از دید خودش شرایط و قرائن توان سیاسی او در میدان انتخابات آینده کم نیست. احتمالا با تعدادی از سران سپاه هم بخاطر ارادت آنها به پدرش تماسهایی دارد. اما اینها خیالات باطل است. دستکم برای هر کس که ذرهای امید به اینگونهها ببندد، باز دورهی چهار سالهی دیگری را ملت به یک مشت قدرتطلب منافعپرست که درگیر افکار مذهبی و سنتی و مدرن ستیز هستند خواهد باخت.
۶ آپریل ۲۰۱۹
چه نوروز تلخی! کوروش گلنام