ایران سرزمین عجایب است و بیش از هر چیز، عجایب سیاسی. نمونهها بسیار است و اشارۀ هر از گاهی بدانها مایۀ مختصری تفریح. یکی از نمونههای جالب، پیدا شدن گروهی است که در حقیقت میباید یتیمان سلطنت طلب خواندشان. مقصود کسانی هستند، پیر و جوان و ریز و درشت که از رضا پهلوی بریدهاند و گاه حتی با تندترین الفاظ از وی یاد میکنند، ولی در عین حال خود را سلطنت طلب هم میدانند! به این ترتیب، ایران صاحب گروهی سلطنت طلب شده که در حقیقت شاهی ندارند! داستان به نظر از مقولۀ طنز پردازی میاید، ولی حقیقی است.
چندی پیش، برخی از این سلطنت طلبان بی پادشاه، برای حل مشکل، سخن از این به میان آوردند که به جای وارث رسمی تاج و تخت، اصلاً شاه جدیدی برای خودشان انتخاب بکنند و دور او جمع شوند. ولی انگار نبود نامزد و شباهت بیش از اندازۀ کار به جمهوری خواهی، بالاخره از صرافت انداختشان...
مسئله از بابت سیاسی چندان عمقی ندارد و دنبالۀ چشمگیری هم نخواهد داشت، ولی از بابت پژوهشی جالب است. بد نیست ببینیم که هویتشان چیست.
اینها طرفداران راه و روش اتوریتر حکومت پهلوی هستند که به نادرست آنرا با سلطنت عجین میدانند و به غلط خود را مشروطه خواه معرفی میکنند. دلیل پیدایششان این است که در رضا پهلوی، توانی مانند پدربزرگ یا پدرش سراغ نکردهاند و از برخی موضع گیریهای او مانند نظر مثبتش به فدرالیسم رنجیدهاند. از او بریدهاند، ولی از چیزی که نتوانستهاند، ببرند، طرفداری از حکومت اتوریتر است و چون به دلیل ضعف اطلاعات تاریخی، این نوع حکومت را با سلطنت یکی میشمارند، سرگردانند.
اینها، آگاه یا ناآگاه، منتظر ظهور چهرهای هستند که نقش منجی تاریخی را برایشان بازی کند، همان نقشی که رضا شاه نزدیک به صد سال پیش و در ابتدا به اسم جمهوری، بازی کرد. فقط از بی اطلاعی تصور میکنند هویتشان به سلطنت بسته است ـ همین. اگر چهرهای مقتدر در صحنۀ سیاست ایران طلوع کرد، گردش جمع خواهند شد.
در حقیقت، این یتیمان، پس انداز استبداد هستند که در بانک تاریخ به ودیعه نهاده شده تا در موقع مناسب به حساب نامزد حکومت اتوریتر، واریز شود ـ بهرهای اگر از این اندوخته حاصل گردد، به مردم ایران نخواهد رسید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در سایت [ایران لیبرال] منتشر شده است.
اپوزیسیون چیست و آیا ایرانیان دارند؟