هیچکس نوبخت را دوست ندارد
سیل ویرانگر نوروز امسال خیلی چیزها را با خود برد؛ از جمله خبری که در شرایط عادی جنجالهایی بیش از این به پا میکرد. خبر که نه، داستانی در قواره یک رسوایی تمام عیار که میتواند یک دولت محکم و پایدار را هم در بحران فرو برد، چه برسد به دولت از هم پاشیده «حسن روحانی» که چه در ساختار قدرت و چه در عرصه عمومی، اعتبار خود را از دست داده است.
«محمدباقر نوبخت حقیقی» ظاهرا تا این جا از کتنون توجهها جان سالم به در برده است اما تضمینی نیست آبها که از آسیا افتادند و تب خبرهای مهمتر مانند سیل و قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در لیست سیاه سازمانهای تروریستی امریکا و... که فروکش کرد، سرنوشتی بهتر از «علی کُردان» پیدا کند.
کردان وزیر مستعجل و مهره خاص «محمود احمدینژاد» در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود که افتضاح «مدرک جعلی» خیلی زود او را تبدیل به مهرهای سوخته کرد. رسوایی مدرک جعلی او را حتی آب تطهیر کننده مرگ هم پاک نکرد.
بر خلاف بسیاری از سیاستمدارانِ درگذشتۀ جمهوری اسلامی، مرگ هرگز نتوانست از بدنامی او بکاهد؛ چنان که امروز نام کردان نماد و نشانه تقلب فراگیر در میان مدیران جمهوری اسلامی ایران است.
حالا «داود سوری»، اقتصاددان خوشنام ایرانی اعتبار علمی رییس سازمان برنامه و بودجه کشور را زیر سوال برده و از رسانهها و افکار عمومی خواسته است: «همانطور که موضوع مدرک آقای کردان را پیگیری کردید، باید مدرک آقای نوبخت را هم پیگیری کنید.»
شباهتها و تفاوتهای نوبخت و کردان
نوبخت دستکم از دو جهت شباهت بیشباهت به کردان نیست؛ یکی معلق بودن در سیاست و اقتصاد است و دوم این که به جز رییس دولت، کسی او را دوست ندارد.
اما او با کردان تفاوتهای اساسی هم دارد؛ نوبخت بر خلاف خلف خود، تازه از راه نرسیده است و ناگهان برای ماموریتی ویژه (انتخابات ۱۳۸۸)، او را از آستین بیرون نیاوردهاند. نوبخت در شش سال گذشته یکی از موثرترین و بانفوذترین اعضای دولت بوده است. پیش از آن، در سال ۱۳۹۲، در ستاد انتخاباتی روحانی برای چند ماه سخنگوی او بود. قبلتر هم در ستاد «اکبر هاشمی رفسنجانی»، برای بازگشت از اسبافتادگان سیاست در جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکرد. در چهار دوره مجلس شورای اسلامی (سوم تا ششم) نیز نماینده و عضو فعال و موثر و سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه بود.
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
قاعدتا چنین تجربهای برای او ارتباطاتی گسترده و حاشیه امنیتی بزرگ ساخته است؛ آنقدر که بتواند از بحرانی در حد داشتن مدرک جعلی، با سر سلامت بگذرد.
اما در این میان، نباید موقعیت حسن روحانی را دست کم گرفت. اگرچه در ایران سیاستمداران رسما محبوبیتسنجی نمیشوند ولی به نظر میرسد حال و روز دولت او، چه در عرصه عمومی و میان مردم و چه در هسته قدرت و در میان افراد و نهادهای بانفوذ اصلا خوب نیست. بنابراین، بهانهای در حد و اندازه رسوایی مدرک جعلی یکی از مهمترین مردانش، ابزار مناسبی برای فشار به دولت و شخص حسن روحانی است؛ مگر آن که اخبار مهمتری مانند سیل و حواشی آن، از تحریم جمعیت هلالاحمر گرفته تا حضور شبهنظامیان در مناطق سیلزده، همه چیز را در ایران تحتالشعاع قرار دهد و پشتبند آن، توفان خبری دیگری مثل قرار گرفتن سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی، باقیمانده توجه رسانهها و افکار عمومی را به خود معطوف کند. اما این امواج سهمگین خبری دیر یا زود فرو خواهند نشست.
تعلیق و فرصتطلبی در سیاست و اقتصاد
تکلیف محمدباقر نوبخت در عالم سیاست مشخص نیست. صرف نظر از چرخشهای سیاسی او در دوران نمایندگی (تا انتهای مجلس ششم) و پس از آن، نوبخت نماد تناقض در اقتصاد سیاسی بوده است و جمع محال دو نقیضه اقتصادی؛ یعنی هاشمی رفسنجانی و اقتصاد نهادگرایی.
نوبخت پیش از روحانی، در حلقه نزدیکان هاشمی رفسنجانی قرار داشت؛ آن هم نه هاشمی ۱۳۸۸ بلکه پیش از آن، در سال ۱۳۸۴، نماینده اقتصادی او در مناظره با «محمد خوشچهره»، نماینده احمدینژاد بود. آن مناظره را خوشچهره برد و نماینده هاشمیرفسنجانی باخت اما رابطه این دو ادامه داشت. یکی که تا آخرین روزهای حیات، پدرخوانده سیاسی طرفداران اقتصاد آزاد در جمهوری اسلامی ایران بود و دیگری که مصرانه خود را در حلقه هواخواهان اقتصاد نهادگرا میدانست؛ کسانی که هنوز هم از نقد اقتصاد هاشمی غافل نشدهاند و او را آغازگر انحراف اقتصادی در ایران پس از انقلاب اسلامی میدانند.
با این همه، نوبخت خود را شیفته نهادگرایی در اقتصاد میداند: «نهادگرایی یک مکتب اقتصادی است که اگر بخواهیم وجه تمایز آن را نسبت به دیگر مکاتب مطرح کنیم، این مکتب در برابر مکتب کاپیتالیستی و تفکر سرمایهداری که به مالکیت خصوصی توجه دارد و مکاتب سوسیالیستی که بر مالکیت دولتی تمرکز دارند، عمدتاً به مالکیت عمومی توجه دارد؛ یعنی نهادگرایی سعی میکند یک حالت بینابین میان دو مکتب یادشده ایجاد کند. در این مکتب، دولت نقشی موثر خواهد داشت تا بتواند حقوق ذینفعان را مدیریت کند. مطالعات ما نشان دادهاند که شاید نوع مکتب نهادگرای جدید که به مساله اهداف اجتماعی و اهداف عدالتخواهانه خیلی نزدیکتر است، برای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مناسب باشد. در این مکتب و در بحث مالکیت خصوصی و عدالت، چگونگی توزیع درآمد خیلی از وظایف مشخصه دولت نیست.»
این سخنان او البته عمق چندانی ندارند و نمیتوان از آنها به گرایش یک اقتصاددانان-اگر اقتصاددان باشد- پی برد. اما اگر نهادگرایی را در ایران نقطه مقابل اقتصاد آزاد بدانیم، نوبخت به عنوان فردی تاثیرگذار در حذف افراد موثر اقتصاد آزاد، خدمت زیادی به نهادگرایی کرده است. با این همه، او را هیچ کسی از نهادگرایان آدم «خودی» به حساب نمیآورد. تا به حال دیده نشده است کسی از حلقه نهادگرایان از او تمجید کند. در عوض، گهگاه چهرههای موثر این جریان به صراحت یا در لفافه از او انتقاد میکنند.
همین بلاتکلیفی است که از نوبخت چهرهای معلق و فرصتطلب ساخته است که نه چپها او را به حساب میآورند و نه راستها دل خوشی از او دارند.
محمدباقر نوبخت در میان اقتصاددانان هرگز چهره خوشنامی نبوده است. در یک نظرسنجی که پیش از تشکیل دولت دوازدهم، در بیستم تیرماه ۱۳۹۶ روزنامه «دنیای اقتصاد» منتشر کرد، در میان ۱۰۰ اقتصاددان کشور، حدود ۷۵ نفر خروج او از دولت و تغییر ریاست سازمان برنامه و بودجه را یکی از اولویتهای اقتصادی کابینه دوازدهم عنوان کرده بودند. با این همه، نوبخت در دولت ماند و با حذف منتقدان، جایگاهش در کابینه دوم حسن روحانی بیش از گذشته تثبیت شد.
زد و بند با رفیق و رقیب
«ایرج ندیمی» در حال حاضر مشاور نوبخت در سازمان برنامه و بودجه است. حکم مشاوری او را رییس سازمان در ۱۲ تیر ۱۳۹۵ امضا کرده است. سابقه آشنایی آنها باما ه پیش از این برمیگردد. ۲۰ سال پیش هر دو نمایندگان گیلان در مجلس ششم بودند. سخت بتوان به ندیمی و نوبخت اصلاحطلب یا اصولگرا گفت اما در مجلس ششم، ندیمی متمایل به چپ و نوبخت متمایل به جناح راست بود. ۱۴ سال بعد، در گیر و دار انتخابات ۱۳۹۲، جای این دو عوض شده بود. نوبخت در اردوگاه بزرگ اصلاحطلبان قرار داشت و ندیمی برای خود یک پا اصولگرا شده بود؛ آن چنان که دست به افشاگری علیه رقیب یا رفیق خود میزد.
او دی ماه ۱۳۹۲، در دورانی که نماینده مجلس نهم بود، در مطلبی که در وبسایت شخصی خود منتشر کرد، هم مواضع سیاسی و هم اعتبار دانشگاهی نوبخت را زیر سوال برد: «اینکه مثلاً آقاى نوبخت در دوران نمایندگی چه مباحثی را از نظر فکرى (راست یا اصلاحطلب) تعقیب مىکرد و یا اینکه با چه تحصیلاتی وارد مجلس شد و دوران تحصیل، هماهنگ با نمایندگى ایشان در اسکاتلند آیا حضورى بوده یا مکاتبهاى، ربطی به ما ندارد و یا اینکه ایشان از کى چپ و... شده است، باز به ما ربطی ندارد اما... .»
این افشاگری آن زمان چندان مورد توجه قرار نگرفت. البته این تنها و مهمترین افشاگری سال ۱۳۹۲ نبود اما حتی آن زمان، ابهام در مدرک تحصیلی رییسجمهوری هم خریدار چندانی نداشت.
علاوه بر این، ندیمی منبع معتبری نبود و به نظر میرسید انگیزههای سیاسی و شخصی خود را از طریق اتهامزنی دنبال میکند. زمان ثابت کرد بیاعتمادی و بیاعتنایی به ندیمی بیراه نبود، چنانکه دو سال و نیم بعد با امضای حکم مشاوره ندیمی، دو یار قدیمی دوباره به هم رسیده و بیاعتنا به خاستگاه سیاسی، دست در دست هم به کار رتق و فتق سازمان برنامه و بودجه مشغول شدند.
عاقبت رسوایی
این بار اما اوضاع فرق میکند. خوشنامترین و معتبرترین اقتصاددانان ایران، افرادی در قواره داود سوری، «محمد طبیبیان»، «علی دادپی» و... ماجرای مدرک جعلی نوبخت را پیگیری میکنند؛ افرادی موجه که وصله سیاسیکاری، باجخواهی یا بدهوبستانهای رایج در میان سیاستبازان با هیچ چسبی به آنها نمیچسبد.
محمدباقر نوبخت حقیقی، آن طور که سایت «همشهری» نوشته است، یک مدرک دکترای تخصصی (PhD) مدیریت از «دانشگاه آزاد»، یک دوره تخصصی (PhD) اقتصاد از «دانشگاه پیزلی» و یک دوره بعد از دکتری (Postdoctoral Research) دارد.
در این سایت، اشارهای به سالهای تحصیلات او نشده اما آن طور که سازمان برنامه و بودجه در جوابیهای که روز ۱۴ فروردین امسال منتشر کرده، مدعی شده است نوبخت در سال ۲۰۰۵ و با ارایه و تایید پایاننامهای با عنوان «نقش قانون کار در روابط کارگر و بازار کار در ایران»، از دانشگاه پیزلی مدرک خود را گرفته است.
اگرچه وزارت علوم روز هفدهم فروردین ماه اطلاعیه داده که مدرک دکترای اقتصاد نوبخت و محل تحصیل او (بدون اشاره به دانشگاه پیزلی یا «دانشگاه غرب اسکاتلند») معتبر است اما تحقیقات نشان میدهند اصلا در دانشگاه پیزلی که بعدا بخشی از دانشگاه غرب اسکاتلند شده است، مقطع دکترای اقتصاد وجود ندارد.
علی دادپی، اقتصاددان در وبلاگ خود با ذکر جزییات و منابع توضیح داده است که در این دانشگاه چه رشتههای تدریس و چه مدرکهای داده میشود.
اما فراتر از این، کار به جاهای باریک هم رسیده است؛ تا آن جا که اقتصاددان دیگری به نام «پویا ناظران»، روز هجدهم فروردین خبر از دستکاری صفحه «ویکیپدیا فارسی» دانشگاه غرب اسکاتلند و اضافه کردن نام نوبخت داد. سه ساعت بعد از آن، نام نوبخت دوباره از این صفحه حذف شد!
ناظران همچنین آدرس یادداشت دیگری به قلم «احمد جانجان» را داد. جانجان از کارشناسان جوان اصولگرا است که رسانههای محافظهکار مثل روزنامه «رسالت» و خبرگزاری «تسنیم» با او با عنوان «کارشناس امنیت اقتصادی» در نقد «افایتیاف»(FATF) گفتوگو میکنند.
جانجان در یادداشت خود به ابهامهای زیادی اشاره کرده است. از همه مهمتر، او پایاننامه دکترای نوبخت را بدون چکیده و اسپانسر و اشارهای به استاد راهنما، در یک سایت پیدا کرده است که از نظر فرم و محتوا، واجد شرایط یک پایاننامه در یک دانشگاه نهچندان معتبر در ایران هم نیست. در این یادداشت، نویسنده ته و توی ادعای همدانشگاهی بودن نوبخت با اقتصاددانان شناختهشدهای مانند «شمشاد اختر» و «آدام همیلتون» را در آورده و نشان داده که اسم و تصویر نوبخت کنار این افراد، در یک سایت غیر رسمی منتشر شده که تازه پارسال به ثبت رسیده است.
پایان؟
با این اوصاف، تردیدی نیست که دست متهم خالی و دست افشاکنندگان حسابی پر است. از همین رو است که مصرانه از او و دولت میخواهند تصویر مدرک تحصیلی رییس سازمان برنامه و بودجه را منتشر کنند تا همه ببینند اعتبار علمی و اخلاقی موثرترین فرد اقتصادی کابینه روحانی چهقدر است؛ فردی که نقش زیادی در تصمیمگیریهای اقتصادی در دو سال گذشته داشته است؛ چهرهای معلق و بلاتکلیف که معلوم نیست خاستگاه یا گرایش سیاسی و اقتصادی او چیست. آیا اصلا خاستگاه یا گرایشی دارد یا همه تناقضها و رفتوبرگشتهای قابل تامل او نشانه فرصتطلبی است؟
باید منتظر ماند و دید کی تب اخبار مهمتر فرو مینشیند و نوبت به محمدباقر نوبخت حقیقی میرسد.