Saturday, May 4, 2019

صفحه نخست » رونمایی علی دایی از عضو باند ترور قاسملو در وین؛ فاش می‌گویم و دلشادم

terror_050319.jpgپیام یونسی‌پور - ایران وایر

این آخرین فریادهای علی دایی است: «آقایی که ادعا می‌کنی، شما کجا به تعهداتتان به مردم عمل کردید؟ طرف رنو ثبت نام کرده ولی می‌خواهید ماشین‌های دیگر در یک تاریخ نامشخص بدهید. مردم جلوی کارخانه شما تحصن کرده بودند نه جلوی خانه و محل کار من. مثل این که فراموش کردید.»

البته سرمربی معزول سایپا کمی فراتر رفته و در قبال مدیریتی که پای حکم اخراجش را امضا کرده است هم فاش‌گویی کرده است: «آقای مصطفی مدبر برای من وجود خارجی ندارد و آدم حقیقی‌ای به این اسم نمی‌شناسم. تا جایی که ذهن ناقصم یاری می‌کند و او را از زمانی که ریاست حراست صداوسیما را داشت، بعنوان سردار غفور می‌شناسم. برای من جالب بود که در یک برنامه نود خودش را مدبر معرفی کرد. بعد که صحبت کرد تن صدایش برای من آشنا بود و دیدم همین سردار غفور خودمان است و اردبیلی است. چطور او مصطفی مدبر شده است؟ کاش یک نفر از ثبت احوال این جا بود و سوال کنم که یک نفر می‌تواند کل اسم و فامیلش را عوض کند؟»

سردار «غفور درجزی» که علی دایی از او رونمایی می‌کند، یکی از عواملی است که در ترور «عبدالرحمن قاسملو» نقش داشته است. آن‌چه شاید علی دایی نمی‌داند این است که سردار غفور هم یک نام مستعار بیش نیست. نام اصلی آن‌که او را اخراج کرده و در ترور مشهور قاسملو در وین نقش داشته، «امیر منصور بزرگیان اصل» است.

روز ۲۲ تیرماه سال ۶۸ قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، بدون محافظ و بدون هیچ اقدام امنیتی به محل مذاکره در «لینکه بانگاسه» می‌رود. آن‌چه از ملاقات مشهور ثبت شده این است که محمد جعفری صحرارودی، مصطفی مصطفوی (آجودی)، غفور درجزی (امیر منصور بزرگیان اصل)، فاضل رسول، عبدالله قادری و عبدالرحمان قاسملو دور یک میز می‌نشینند. صحرارودی و مصطفوی اعضای مذاکره کننده اند و بزرگیان اصل (سردار غفور) مسئول حفظ امنیت مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی است.

پس از دو ساعت، مذاکرات به نتیجه نمی رسد و در پی آن قاسملو پیشنهاد می‌دهد که گفتگوها یک روز بعد ادامه پیدا کند. اندکی پس از این پیشنهاد تیراندازی با دوکُلت شروع می شود. گلوله ها به پیشانی، گیجگاه و گلوی قاسملو اصابت می‌کند. پس از آن گروه مذاکره کننده جمهوری اسلامی بازداشت شدند و کمی بعد به ایران انتقال پیدا کردند.

پس از بازگشت به ایران اما بارها نام آنها تغییر کرد. سردار غفور درجزی هم حالا شده است آقای مصطفی مدبر و با همین نام، مدیرعامل باشگاه سایپا می‌شود. علی دایی طی ماه‌های اخیر همکاری‌اش با سردار غفور درجزی، مشکلی با او نداشت، از رمز و راز او حرفی نزد. هرگز نگفت که او را چگونه و از کجا شناخته بود. چند باری هم با سردار غفور (مدبر) در مورد احتمال مربیگری‌اش در تیم ملی ایران حرف زد و به او پیشنهاد داد در صورت حضورش در تیم ملی، چه کسی جانشینش شود. اما به محض اخراج ماهیت او را فاش می‌کند. یک سناریو قدیمی از مردی که او را هم خوب می‌شناسیم و هم اصلا نمی‌شناسیم.

مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

تناقضات در باور

مهرماه سال ۱۳۸۴؛ فرانتس بکن باور سفیر فدراسیون آلمان برای خوش‌آمدگویی به تیم‌های راه‌یافته به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان: «من به اینجا آمده‌ام تا به محمد دادکان (رییس فدراسیون)، برانکو ایوانکوویچ (سرمربی تیم ملی) و مردم ایران برای حضور در کشورم پیشاپیش خوش‌آمدگویی کنم. به سفیر آلمان در ایران هم تبریک می‌گویم که ایران یکی از ۳۱ کشوری خواهد بود که میهمان ما می‌شود. اما اجازه بدهید ویژه‌ترین تبریک را به یکی از برترین بازیکنان صدسال اخیر باشگاه بایرن‌مونیخ بگویم؛ علی دایی. ما افتخار داشتیم که در مدتی علی دایی را کنار خودمان در بایرن ببینیم.»

مردادماه سال ۱۳۸۳؛ علی پروین: «آقای دایی، تو فقط مشهور هستی نه محبوب. تو دو تا روپایی بلد نیستی بزنی. اخوی‌ات (محمد دایی) روز بازی با ما روی سکوها با لیدرهای پرسپولیس درگیر شد چیزی نگفتیم. بعد می‌گویی هوادار پرسپولیس اراذل است. مگر همین ها که الان به آنها می گویی اراذل تو را علی دایی نکردند؟ الان همه ایران شده اند اراذل غیر از شما؟ برو از مردم بپرس ببین اراذل تو هستی یا ما.»

اسفندماه سال ۱۳۸۴؛ بورامیلوتینوویچ: «می‌خواهم برای اولین بار اعترافی کنم که تن شما بلرزد. من سال ۲۰۰۱ سرمربی تیم ملی چین بودم و ما باید برای صعود به جام جهانی در آسیا مبارزه می‌کردیم. من به رییس فدراسیون فوتبال چین گفتم ما دو راه داریم. یا با تیمی که علی دایی در آن بازی می‌کند در یک گروه قرار بگیریم و صعود نکنیم یا در گروهی باشیم که علی دایی آن‌جا نیست. ما راه دوم را انتخاب کردیم و به جام جهانی رسیدیم.»

مهرماه سال ۱۳۹۲؛ محمد مایلی‌کهن: «این آقا کارچاق‌کن دارد. همه جا هم دارد. شما بروید و بینید مالیات آقایان در سال‌های گذشته چقدر بوده. اما همین کارچاق‌کن‌ها چطور مالیاتش را کم کردند. این آقا هکتارهکتار زمین می‌گیرد، بعد طلبکار است و ادعای پاکی می‌کند.»

این فقط مشتی است از جمعیت کثیر و خروار خروار تناقض و تضاد در مورد علی دایی. مردی که همچنان آقای گل ملی تاریخ فوتبال جهان است، اما مربی کامیاب و موفقی روی نیمکت‌های ملی به حساب نمی‌آید.

زندگی با اعداد و ارقام؛ از مالدیو تا جام جهانی

اگر قرار باشد در مورد «پله» ستاره سابق فوتبال برزیل و تنها بازیکنی که در تاریخ جهان از سوی فیفا موفق به کسب عنوان «بهترین بازیکن تاریخ» شده بدانیم، می‌توان به افتخارات وصف نشدنی‌اش در دوران بازیگری، مدت کوتاهی حضور در سیاست و گرفتن پست وزیر ورزش برزیل و همین‌طور رفتارهای بشردوستانه‌اش اشاره کرد.

اما در مورد علی دایی داستان متفاوت است؛ او فروردین‌ماه سال ۱۳۴۸ متولد شد. ۱۰۹ گل ملی به ثمر رساند و عنوان بهترین گل‌زن تاریخ را ربود. تولیدی پوشاک «دایی» را راه‌اندازی کرد. آرام‌آرام به یک بیزینس‌من و تاجر که راه‌های صادرات و واردات بخصوص در روزهای تحریم را خوب آموخته بدل شد، هم‌زمان روی نیمکت مربیگری تمام تیم‌های تهرانی (بجز استقلال) نشست و البته از خودش یک سلبریتی خیرخواه در فضای مجازی و حقیقی ساخت.

علی دایی سال ۱۳۶۸ در دانشگاه صنعتی شریف و در رشته متالوژی قبول شد. هم‌زمان، فرصت حضور در تهران را غنیمت دانست و سر تمرینات بانک تجارت حاضر شد. «ناصر حجازی» کاشف او بود. مرحوم حجازی، سال ۱۳۶۹ پسر ترکه‌ای با قد ۱۹۲ سانتی که برای تست به تمرینات آمده بود، انتخاب کرد. گفته بود مهم‌ترین دلیلش تیزهوشی این پسر جوان بوده و البته آگاهی از این‌که دانشجوی صنعتی شریف است.

دو سال بعد به تیم ملی دعوت شد. تیمی که هدایتش را «علی پروین» برعهده داشت. علی دایی سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگو با روزنامه «جهان فوتبال» چنین ادعایی داشت: «روزی آقایان به من زنگ زدند و گفتند اگر می‌خواهی به تیم ملی دعوت شوی، باید با پرسپولیس قرارداد ببندی. من هم چون می‌خواستم هرچه زودتر به تیم ملی برسم قرارداد با پرسپولیس را امضا کردم.»

منظورش از «آقایان» به صورت روشن، علی پروین بود. اما در همان مصاحبه تاکید کرد که «برادرانم و کل خانواده ما استقلالی بودند. من علاقه‌ای به هیچ تیم خاص و رنگی نداشتم. اما به هرحال هرکسی به سمت خانواده‌اش گرایش پیدا می‌کند.»

ایی نخستین بار در سال ۱۳۷۲ به عنوان بازیکن جانشین در مقابل پاکستان در جام اکو برای تیم ملی به میدان رفت. اما اولین گلش را در ششمین بازی ملی خود مقابل تایوان در تهران به ثمر رساند. از بازی‌های انتخابی جام جهانی ۹۴ و با سه گلی که برابر ژاپن، عراق و کره‌شمالی به ثمر رساند، در ایران شهره شد.

آرام آرام تبدیل شد به بهترین گل‌زن فوتبال ملی ایران. ترسی که به جان تمام آسیا می‌انداخت گویی قابل وصف نبود. از مهم‌ترین تیم‌های آسیایی که مقابلش زخم خوردند می‌توان به کره‌جنوبی، عراق و ژاپن اشاره کرد که هر یک چهار بار دروازه‌شان با پا و سر او باز شده است. هرچند که هر چهارگلش به کره‌جنوبی در یک بازی (جام ملت‌های ۹۶ امارات) ثبت شد.

خودش مایل بود تعداد گل‌های ملی‌اش را به رقم ۱۱۰ برساند. سال ۱۳۸۳ در گفت‌وگو با مجله «دنیای ورزش» گفته بود: «به خاطر ارادتی که به حضرت علی دارم، سعی می‌کنم تعداد گل‌هایم هم به عدد ۱۱۰ برسد.» این عدد، نشانه‌ای از حروف نام امام اول شیعیان است.

آن‌چه فدراسیون جهانی فوتبال از آمار بازی‌ها و گل‌های ملی دایی ثبت کرده ۱۰۹ گل ملی در ۱۴۵ بازی رسمی است. خودش اما ادعا می‌کرد دو گلی که مقابل تیم ملی افغانستان در بازی‌های آسیایی بوسان به ثمر رسانده هم باید به این آمار اضافه می‌شد. اما فدراسیون جهانی فوتبال، بازی‌های بوسان را به عنوان رقابت‌های زیر ۲۳ سال ثبت کرد، نه بازی‌های ملی.

بیشترین گل‌های ملی علی دایی مقابل مالدیو و لائوس (هر کدام ۸ گل)، لبنان (۶) و سریٰلانکا و نپال (۵ گل) ثبت شده است. گل‌های او مقابل بوسنی، اکوادور، اوکراین، مکزیک، کاستاریکا، پاراگوئه و لیبی در بازی‌ها و تورنمنت‌های دوستانه و همین‌طور تیم ملی مصر در جام بین‌قاره‌ای شده است.

اما شاید تنها حسرت و نقطه تاریک پرونده قطور گل‌های علی دایی به ناکامی‌هایش در جام جهانی برگردد. او هرگز موفق نشد در هیچ‌ یک از بازی‌های خود در ادوار جام جهانی دروازه‌ای را باز کند. از او فقط یک پاس گل مقابل آمریکا (به مهدی مهدوی‌کیا) به جا ماند.

پرتاب موشک به فضا یا قهرمانی جام جهانی؟

«من دیدگاه خاص خودم را دارم. این‌که شما چقدر در یک تیم ماندید و چقدر به یک پیراهن وفادار بودید دیگر ملاک نیست؛ به نظر من در فوتبال حرفه‌ای، هر بازیکنی اول باید به فکر پیشرفت و بعد زندگی شخصی و پیشرفت مالی‌اش باشد.»

این پاسخی بود که سال ۱۳۸۴ به سوالی که از او در مورد چرایی «تغییرات پیاپی در انتخاب تیم‌هایش» پرسیده بودم داد. علی دایی سابقه بازی در تاکسیرانی، بانک تجارت، پرسپولیس، السد قطر، آرمینیا بیله‌فلد، بایرن‌مونیخ، هرتابرلین، الشباب امارات، دوباره پرسپولیس، صباباتری و سایپا را دارد. در تمام این باشگاه‌ها حدود ۱۱۳ بار هم گل‌زنی کرد.

جالب است که آمارش در رده باشگاهی چندان درخشان نیست. مثلا برای هرتابرلین ۵۹ بار به زمین رفت و فقط شش گل زد. جالب است که از این شش گل سه گل در لیگ قهرمانان اروپا مقابل چلسی و میلان ایتالیا بود. یعنی جایی که تمام دنیا داشت هنرنمایی او را می‌دید.

بازگشتش به فوتبال ایران توام با حواشی هم بود. از متوقف کردن اتوبوس پرسپولیس در عوارضی تهران - کرج برای پاس شدن یکی از چک‌هایش تا درگیری با علی پروین، محمد مایلی‌کهن، امیر قلعه‌نویی و سایرین.

سال ۸۳ وقتی برای سخنرانی به دانشگاه صنعتی شریف دعوت شد، در پاسخ به سوال دانشجویی که از او پرسید: «تیم ملی ایران چه زمانی قهرمان جام جهانی می‌شود؟» خندید و گفت: «هروقت ایران موشک به فضا فرستاد، تیم ملی هم قهرمان جام جهانی می‌شود.» سال ۹۰ روزنامه ایران ورزشی در یادداشتی خطاب به علی دایی نوشت: «ایران موشک را فرستاد، شما چه زمانی قهرمان جهان می‌شوید؟»

او دوران مربیگری‌اش را با یک شکوه آغاز کرد. سال ۱۳۸۵ درحالی که یک جام جهانی تاسف‌برانگیز را با تیم ملی ایران تجربه کرده بود، به سایپا پیوست. هفته هفتم لیگ برتر، «ورنر لورانت» سرمربی آلمانی وقت این تیم ناگهان سایپا را رها کرد و به کشورش بازگشت. مدیران سایپا حکم به سرمربیگری موقت دایی دادند. اما نتایجی که دایی با سایپا گرفت، آنها را به قهرمانی لیگ برتر رساند. این نخستین تجربه، اولین قهرمانی و البته آخرین قهرمانی‌اش در لیگ برتر فوتبال ایران بود.

دایی پس از آن سرمربیگری تیم ملی را با دستور مستقیم «محمد علی‌آبادی» رییس وقت سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور (محمود احمدی‌نژاد) به دست آورد. هرچند که وقتی در تهران مقابل عربستان شکست خورد و برکنار شد ادعا کرد دستور عزل او را احمدی‌نژاد داده است. به پرسپولیس آمد و البتدا با «حبیب کاشانی» و در مرحله دوم با «محمد رویانیان» مدیران عامل پرسپولیس درگیر شد.

برنامه ۹۰ ویدئویی را منتشر کرده بود که تماشاگران پرسپولیس به دلیل فشار لیدرها برای تشویق کردن او با آنها درگیر شده بودند. سیاهه فهرست تیم‌هایی که علی دایی به عنوان سرمربی با آنها زندگی کرده است همگی به تیم‌های تهرانی خلاصه می‌شود. تیم ملی، سایپا، پرسپولیس، نفت تهران، سایپا و حتی صبا که در قم بود هم با دستور دایی در تهران تمرین می‌کرد.

سلبریتی پرنفوذ

علی دایی همواره هرگونه اتصال به نهادهای بالا را منکر شده است. گاه و بیگاه از رانت‌ها و فساد اقتصادی انتقاد می‌کند. در حادثه زلزله کرمانشاه با اعلام شماره حساب به یاری مردم شتافت. هرچند که حدود یک سال بعد، حساب بانکی‌اش از سوی مراجع قضایی مسدود شد و البته انتقاداتی را هم در جامعه نسبت به ضدرفتارها علیه سلبریتی‌هایی که قصد حمایت از مردم را دارند را برانگیخت.

اما دایی تنها ستاره فوتبال ایران نبود که برای امور خیر آستین بالا زد. گاهی او را به دلیل فریاد زدن کارهای خیریه‌اش هم نقد کرده‌اند. علی دایی نوروز سال ۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه ایران گفته بود: «آرزوی شب عید من این است که نامه‌‌هایی که مردم برای من می‌نویسند کمتر شود. این‌گونه می‌فهمم که مردم کشورم در آرامش زندگی می‌کنند.» او اشاره مستقیمی داشت به کمک‌های نقدی و غیرنقدی‌اش به نیازمندانی که از او طلب کمک کرده‌اند.

آن‌چه اما در مورد دایی مبهم است، به روابط خاص و نامشخص‌ او با نهادهای بالادست برمی‌گردد. دایی بارها از نهادهای قضایی درخواست کرده تا وارد جریان‌های مالی فوتبال شوند و در عین حال خودش را مبرا از هرگونه اتهام و ابهام دانسته است.

اما به صورت نمونه وقتی علی دایی سال ۸۵ با ضربه سر در زمین فوتبال به صورت «شیث رضایی» کوبید و از سوی کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ۴ جلسه محروم شد، نمایندگان مجلس در حوزه‌های اردبیل، ارومیه و تبریز با غیر کارشناسی خواندن تصمیمات کمیته داوران، فدراسیون را وادار به تغییر حکم کردند.

حکم کمیته انضباطی یک روز بعد به دستور کمیته استیناف شکست. علی دایی فردای روز بخشش به مجلس رفت، با نمایندگان دیدار کرد و مدعی شد که «عبدالرحمن شاه‌حسینی» رییس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال باید به دلیل عدم تخصص، از سمت خود برکنار شود. شاه‌حسینی و اعضای کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال ۲۴ ساعت بعد همگی استعفا دادند.

دایی نخستین مربی نبود که در مورد «دست‌های پشت پرده» و «سوت‌های تعمدی» اظهارنظر کرد، اما تنها مربی بود که موفق شد یک داور فوتبال را با ادعای درخواست واریز پول از طریق «کارت به کارت» خانه‌نشین کند.

ابهامات در چرایی قرارداد فدراسیون فوتبال با البسه دایی، پرداخت غیرمتعارف وجه به این تولیدی (درحالی که تولیدی‌های پوشاک برای تامین البسه تیم‌های ملی باید هزینه پرداخت کنند)، شبهات در مورد واردات و و ارتباط با گمرک، یا حضور دائمی‌اش طی ۱۴ سال مربیگری در پایتخت از جمله سوالات زندگی پر راز علی دایی است.

دایی یک بار در برنامه ۹۰ و در مواجهه با علی پروین هم گفته بود: «اگر اراده کنم فردا ده تا مینی‌بوس آدم از اردبیل می‌آورم دم خانه‌ات پیاده می‌کنم که ببینیم زور کی بیشتر است.»

علی دایی آقای گلی است که وقتی مربی شد، با تمامی مدیران بالادستی‌اش به مشکل خورد. تک تک مدیرانی که با او در باشگاه‌ها یا تیم‌های ملی قطع همکاری کردند باید منتظر فاشگویی‌های او از روزهایی که کنارش زندگی کرده‌ بودند می‌ماندند. امروز نوبت به سایپا رسیده است. مصطفی مدبر تبدیل می‌شود به سردار غفور درجزی. نمونه همین اتفاق به اشکال دیگر برای علی کفاشیان، حبیب کاشانی و محمد رویانیان افتاده بود.

علی دایی تا روزی که با فدراسیون فوتبال یا باشگاه پرسپولیس همکاری داشت، نسبت به دخالت‌های دولت محمود احمدی‌نژاد در امور فوتبال هیچ‌گونه اعتراضی نکرد. به محض اخراج شدن اما، دولت یا رییس جمهور را مسبب و دخیل عزل خود دانست. امروز در سایپا هم ادعایی پیرامون جعلی بودن نام مدیران این باشگاه و سپاهی بودن آنها دارد. آیا طی دو سال اخیر نمی‌دانست با چه مدیرانی همکاری می‌کند؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy