چرا با احتیاط و احترام با سپاه برخورد میکنیم؟
سایت نقطه - ایران ما در میان دستان دو گروه بزرگ قرار دارد. دستان یک گروه خونین، چشمانشان سرخ، دلهایشان پر از کینه و نفرت و آرزوهایشان در میان دود و آتش و خون و ناله است. گروه دیگر دستانشان نحیف اما فراوان، دلهایشان مستمند مهر و دوستی، آرزوهایشان آکنده از اشک و خنده و آواز است ...
شالودههای فکری و نگرش شخصیتهای سیاسی داخل و خارج کشور در رابطه سپاه پاسداران در سالهای اخیر همیشه شبهه برانگیز و ناشفاف بوده است. بعضی تا سرحد ستایش سپاه و گروهی تا دفاع از رفتار تهاجمی و مداخلهگرایانهی سپاه با توسل به توجیههایی مثل حفظ تمامیت راضی ایران پیش رفتهاند. دلیل این رفتار عجیب از سوی آنهاییکه خود را باورمند به فروپاشی جمهوری اسلامی ایران میدانند چیست؟
این نوشتار قصد دارد با تفکیک و تشریح عوامل حاکم بر شرایط سیاسی ایران، این نتیجهگیری را بنماید که ایران در انتظار بحرانهای اجتماعی بسیار بزرگ است. و آنگونه تاکنون سابقه نداشته است. این بحران میتواند در طول دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ روی دهد، و اگر آنزمان روی ندهد، شاید نه در این نزدیکی زمانی، اما غیر قابل اجتناب است. چهرهی ترسناک این بحران و آشوب، در رویایی «ملت» ایران با «امت» ایران است.
مخالفان و پوزخندزنان به این گونه نظرها، کم هم نیستند. آنها شرایط ایران را امن، با ثبات و دارای یک روند پیشرفت در راستای دستیابی به ایرانی بزرگتر در جهان امروز میدانند. آنها باور دارند که جمهوری اسلامی بیدی نیست که از این بادها بلرزد، ایندسته از ایرانیان، اینگونه میاندیشند که در مجموع، این شرایط فعلی را با هیچ گزینهی دیگری عوض نخواهند کرد و نباید کرد تا نظم جهانی امروز نیز ناچار از پذیرش و قبول دکترینهای سیاسی جاری و حاکم در ایران گردد - شاید هم هست. اما ایران با این شرایط دو راه در پیش دارد: طغیان در برابر و یا سازش با این رژیم. سازش به نابودی ایران میانجامد.
سپاه پاسداران انقلاب برای چیست!
سپاه از زمان تولدش تا امروز همچون وصلهای ناجور بر هویت و شکل کشور ما بوده است و خواهد بود. سپاه هیچ ضروررتی بر تشکیل و موجودیت آن در کشور ما نداشت، جز اینکه، انقلابیون اسلامیست از تمام همسایههای ایران و نیروهای غربی در وحشتی از نااَمنی بسر میبردند و هنوز هم در آرامش نیستند. این اصلیترین ضرورت تولد و پرور گرداندن سپاه بود.
روحیه و باورهای خونریز و مرگگستر ملایان شیعه حاکم بر ایران و آنچه بر اساس تئوریهای سیاسی روحالله خمینی برای جهان اسلام خواب دیده بود، هرگز بدست نیروی مترقی و مدرنی بنام ارتش ملی ایران نمیتوانست تحقق یابد. در ضمیر دفاعی و انگیزههای ارتش ایران شعارهای مشتی عاصی هرگز نمیگنجید. هنوز هم سران ارتش، بجز چند مورد خودفروخته که این اواخر برای رضای خاطر خامنهای به سَبُکگویی روی آوردهاند، و دیگر نیروهای ارتش نمیتوانند با این فرضیههای سیاسی و آرزوها و رویاهای خطرناک سپاهیان و ملایان، ایران را به خطر بیاندازند.
این رویا و آرزویی بزککرده اگر نباشد اما حقیقتی را هم نمایندهگی نمیکند که مدام میشنویم ردههای پایین سپاه با مردم و ایران همدلند. نه اینطور نیست!
- این یک توهم است که در بین ۴۰۰ هزار نیروی سپاه آنقدر سپاهی بتوان یافت که به فکر ایران و ایرانی و خاک ایران بیش از آرمانهای انقلاب و «هلال شیعی» باشد. امکان ندارد! بخش زیادی از این افراد آنچنان شتسشوی مغزی شدهاند که تا سالها نمیتوانند از این تناقضهای بزرگی که در اندیشه و احساسات و روان آنها در برابر دیگر ارزشهای این جهان «کاشته» شده است، رهایی یابند. ما هنوز افکار نازیستها و نژادپرستهای افراطی را در اروپا نیز داریم. اینها معلولان شتتشویهای مغزی هستند. و درمان نخواهند شد.
- جهان ما هنوز با پسماندههای استالینیسم، مائوئیسم در روسیه و چین و کره روبرو است. چرا باید در مغز افراطیهای شیعه و مرفه ایران، شاید برای عشق به ایران، که سالهاست نایاب است و امثال جواد طباطبایی را به کار کشیده است، دگرگونی آرمانی و ارزشی رخ دهد؟ تودهایهای ما خیلی فرق کردهاند؟ چپهای افراطی و باورمند ما به «انترناسیونالیسم» دارای نقاط مشترکی با لیبرالها و سکولارهای ما شدهاند؟ تجزیهطلبان کشور ما زبانفهمتر شدهاند؟ که حالا انتظار «تخم دو زرده» از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را داریم!
- این جماعت چند صد هزار نفری سپاهیان که با نزدیکان و همسفرههایشان به میلیون میرسند از منافع بسیار بالای مادی و امکانات غیر قابل تصور من و شما برخوردارند. اینان از این منافع و رانتها و مزایا برای ایران و وطن نمیگذرند.
- هر موضع دفاعی که سپاه در مقابل دشمن خارجی و تهاجم بگیرد نخست برای حفظ آرمانهای خود و انقلاب و امت مسلمان وفادار ولی فقیه است.
امید به سپاه سرابی بیش نیست!
یادمان میماند یا نه، اما اینها را باید نوشت. اگر عدهای که چشم به قدرت دارند، یا اینکه در جایگاه آلترناتیو قدرت پس از فروپاشی جمهوری اسلامی هستند و گمان میکنند از سپاه روی خوش خواهند دید، در اشتباه به سر میبرند. اگر اینگونه محاسبه کردهاند که سپاه با ورق خوردن شرایط و تنگتر شدن عرصه، روی از آیتاللهها روی برمیگرداند و با طیفهایی از اپوزیسیون خارج از کشور و یا نیروهای مردمی درون ایران «همداستان» میشود، زهی خیال باطل! این چند تا «تحلیلگر مسائل سیاسی» که یکسالی است راه افتادهاند و قند سپاه را برای خارج از کشوریها میسابند نیز یا «سنگ مفت - گنجشک مفت»شان خوب کوک شده است یا اینکه از درون سپاه «ماموریت» دارند! ماموریتی که هیچ وفا و پایبندی از سوی سپاه را به همراه ندارد و سپاه تنها از دیگران استفادهی ابزاری موقت میکند.
اگر عدهای مدتی پیش لشکرکشی سپاه پاسداران به درون مرزهای عراق، کردستان عراق، را ستودند که گرد و خاک و چشم زهره گرفتنی از کردهای عراق بود، اشتباه کردند. زیرا سپاه هر کاری در عراق بکند فقط برای هژمونی بیشتر «هلال شیعی» است. و ما نباید ایران را، با اتکا به هیبت سوداگران این رویای سیاه و خطرناک و دنیاستیز، رویینتن ببینیم.
اگر عدهای باور دارند که چون میدان تنگ افتد و کار سخت شود آنگاه سپاه پاسداران به سازش و تمکین در برابر آمریکاییها و اسراییل تن میدهد، آنها نیز در اشتباه هستند. سطح جنایات و اقدامات غیر انسانی این رژیم و سپاهاش آنچنان وسیع و از اندازه خارج است، که هرگز نمیتوانند با آمریکاییها به تفوافق برسند زیرا بزودی گند کردههایشان در میآید و آنموقع «ترامپ» خوشخیال هم نمی تواند جلوی رسانهها و افشاگریهای سیستم عظیم امریکا را بگیرد.
سپاه آنچنان سیاهکاری کرده است که بسیاری از طرفداران رژیم در بین اپوزیسیون برونمرز، هنوز از ترس برملا شدن نقش و یا موضعشان در این جنایات، ناچار به مجیزگویی رژیم هستند. وای به حال آنهاییکه درگیر مستقیم با این جنایات و طراحی و تامین آنها بودهاند.
به قدرت میتوان گفت که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ابدا چیزی بنام عشق به ایران و ایرانی و انگیزه برای دفاع از هویت ایرانی وجود ندارد. این ادعا که خشم و پوزخند بسیاری از خوانندگان را برمیانگیزد نه در دراز مدت، بلکه آیندهی نزدیک جانمایهی خودش را آشکار خواهد ساخت.
ایران ما در میان دستان دو گروه بزرگ قرار دارد. زیرمجموعههای این دو گروه بزرگ زیادند و به ذکر نام شان نمیپردازیم. اما، دستان یک گروه خونین، چشمانشان سرخ، دلهایشان پر از کینه و نفرت و آرزوهایشان در میان دود و آتش و خون و ناله است. گروه دیگر دستانشان نحیف اما فراوان، دلهایشان مستمند مهر و دوستی، آرزوهایشان آکنده از اشک و خنده و آواز است ...