سایت نقطه - دموکراسی، سکولاریسم، برابری حقوق زن و مرد، گرایش به لیبرالیسم، حقوق بشر، اومانیسم، فدرالیسم و خلاصه هر آنچه که از سوی کتابخانهی عظیم اندیشههای سازندهی غرب برای کشور و مردم ما به منظور برونرفت از این شرایط سیاه که ملت ما با انقلاب مشروطه به درمان آن همت گمارده است، چاره دیده شد، با مقابلهی شدید طیفی از روشنفکران ما روبرو شده است.
سید محمد خاتمی گوی را بارها از بسیاری از خارجنشینانها ربوده است. چشم همهمان روشن! وقتی نقطه پافشاری میکند که با این وسواسها و تشویشهای حاکم بر افکار خارجکشوریان، روزگار کار اپوزیسیون از این که هست هم بیرونقتر خواهد شد، دلیل دارد. دلیل این کمرنگتر شدن رونق صدا و افکار خارج از کشوریها چیزی به جز «حساسیت» های بیجا و «جوسازی» های ساختگی نیست.
از دههای پیش بحث سیستم ادارهی فدرالی برای ایران مطرح شد. اگر بخواهیم به درازا بنویسیم باید نام تک تک سیستمهای ارزشی و اجرایی و مالی را که در طول سالهای پس از انقلاب از سوی بخشی از اپوزیسیون خارجکشور مطرح شد برشمریم. اما جالب آنکه سپس جدالهای با این طرح مفاهیم و سیستمها را از سوی گروه دیگر اپوزیسیون نیز باید یادآوری کرد و نظرات افراد را گرد آورد تا خوانندهی محترم بداند در چه گردابی برای مقابله با «نفی محکمات» جوامع مدرن گرفتار بودهایم.
دموکراسی، سکولاریسم، برابری حقوق زن و مرد، گرایش به لیبرالیسم، حقوق بشر، اومانیسم، فدرالیسم و خلاصه هر آنچه که از سوی کتابخانهی عظیم اندیشههای سازندهی غرب برای کشور و مردم ما به منظور برونرفت از این شرایط سیاه که ملت ما با انقلاب مشروطه به درمان آن همت گمارده است، چاره دیده شد، با مقابلهی شدید طیفی از روشنفکران ما روبرو شده است.
«فدرالیسم» یکی از این بدبختهاست. با جرات میگویم: آدم باسواد و «خوشسواد» با فدرالیسم آنگونه که بخشی از نخبگان خارجکشور برخورد کردند و آن را «تابو» و اَخ نمایاندند، برخورد نمیکند. آنچنان با این مقوله سطحی و جزمی برخورد شد، که گویی فدرالیسم را آبا و اجداد تجزیهطلبهای ایران پی ریختهاند و از بدعتهای آنهاست. در حالیکه سبک ادارهی فدرال حکومت با مدلهای متنوع و منعطف در کشورهای جهان برای ادارهی کشور بکار گرفته شده است و بسیار هم موفق است؛ فدرالیسم آلمان، هند، استرالیا، آمریکا و بلژیک هر کدام نمونههایی هستند که باید مورد مطالعه و تشریح قرار میگرفتند و ضعفها و قدرتهایشان بررسی میشد. و طبعا با نگاه به بافت اجتماعی و جغرافیایی ایران ارزیابی میگشت. در ازای این نشد، هیس و هوس! افترا و انگ و تشر فضا را پر کرد و چوب الف باغ «وطنپرستی» ما بدست آنهایی که «میفهمند» بر سر همه فرود آمد و دانا و ساکت شدیم.
چرا خاتمی از فدرالی شدن میگوید؟
خاتمی نقشهای در سر دارد. او بار دیگر برای به انحراف کشاندن مبارزهی مردم علیه نظام به میدان آمده است، او میخواهد اینبار نه با طرح اصلاح حکومت، که با طرح اصلاح قانون اساسی به سمت بخش اورژانس حرکت کنند و نظام را روی تخت بیاندازند و دل به حالش بسوزانند. وقتی هنوز مردم ایران حتی سکولاریسم را خوب نشناختهاند و ما داریم در خارج کشور خودمان و داخل کشور این و آنرا را قانع میکنیم که بفرمایید شما از سکولاریسم چه میخواهید و چه انتظار دارید (گویی به خواستگاری میرویم و سکولاریسم مهریه است)، در حالیکه سکولاریسم ایرانی و غیر ایرانی ندارد، حالا سید محمد خاتمی میگوید ما برای شما به فکر فدرالیسم هستیم:
«اگر در خارج کشور زبان بعضی مو در آورد که بگویند کنفدراتیو و فدراتیو فرقشان چیست آنهم برای کسانیکه در مرکز فدراتیو زندگی میکنند، حالا من، سید محمد خاتمی، ناجی بزرگ نظام جمهوری اسلامی از فساد و استبداد، بنیانگزار «دیالوگ بین تمدنها»، به شما میگویم که فدرالیسم برای ایران بهترین روش اجرایی و ادارهی کشور وسیع ایران است. من آمدهام!»
خاتمی بدنبال دو چیز است:
- او احتمالا قصد دارد اگر بتواند ریشههای نفاق را بین مردم، اقوام ایرانی، در داخل و خارج بگستراند. او میداند زمینههای «خوشباوری» در سطوح مبارزین اقوام ما هنوز باقی است. مشکلات و شکستهای پی در پی در منطقه، امید به قدرتهای بزرگ را زنده نگاه میدارد. اکنون خاتمی با نگاه مهربان به نقاط محروم کشور ما که از سنیها و اقوام و اتنیکها تشکیل شدهاند، میتواند باز امید پراکند و باز نفاق بکارد.
- او قصد دارد سویهی نگاه به تغییرات احتمالی قانون اساسی را از باب احتیاط باز کند و باز گذارد تا یکی از راههای کشاندن مردم، و اقوام، به صندوقهای رای باشد.