Wednesday, Jun 5, 2019

صفحه نخست » ۱۱ گردنه بزرگ؛ میراث خامنه‌ای پس از ۳۰ سال

miras_060519.jpgرضا حقیقت‌نژاد - رادیو فردا

اکبر هاشمی رفسنجانی، فروردین ۱۳۹۱ در گفت‌وگویی که در فصلنامه مطالعات بین‌المللی منتشر شد، فاش کرد که پیش از مرگ روح‌الله خمینی، نامه‌ای به رهبر سابق جمهوری اسلامی ایران نوشته و از او خواسته «هفت موضوع» را در زمان حیات خودش حل کند. این هفت موضوع را «گردنه‌هایی» توصیف کرده بود که اگر در دوران خمینی از آن رد نشوند، بعد از خمینی «عبور کردن مشکل خواهد بود.»

محمد هاشمی، برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، یک ماه پس از آن مصاحبه، در گفت‌وگو با هفته‌نامه آسمان، از «مسئله جنگ، مسئله حج (که سال ۶۶ تعطیل شده بود)، مسئله ساختار قوه قضائیه، مسئله ساختار قوه مجریه (نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور)، مسئله رابطه شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی و مسئله رابطه با آمریکا»، به عنوان شش مورد از درخواست‌های هاشمی نام برده است.

سه مسئله از مسائل مدنظر هاشمی در دوران خمینی و با بازنگری قانون اساسی تعیین تکلیف شد، رئيس قوه قضاییه جای شورای عالی قضایی را گرفت، پست نخست‌و‌زیری حذف شد و مجمع تشخیص مصلحت نظام برای حل مشکل بین شورای نگهبان و مجلس تشکیل شد. با پذیرش قطعنامه ۵۹۸، جنگ ایران و عراق پایان یافت. مسئله حج اما در دوران خمینی حل نشد و قطع رابطه ایران و عربستان که پیامد آن بود تا سال ۱۳۷۰ به طول انجامید. رابطه ایران و آمریکا نیز چون یک زخم باز بر تن سیاست داخلی و خارجی ایران ماند. موضوع هفتم که مشخص نشده، چه بوده است.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا

البته مسائل دیگری هم در آن دوران برای طیف خمینی مهم بود، مانند قائم مقامی حسینعلی منتظری که موفق به حذف او شدند یا زندانیان سیاسی که با اعدام هزاران‌ نفرشان که با حکم خمینی و فرمان‌برداری «هیئت مرگ» صورت گرفت، این مسائل را حل کردند.

فارغ از گمانه‌زنی درباره موضوع هفتم، کلیت این نامه اما می‌تواند سه دهه پس از درگذشت خمینی، یک پیش‌درآمد برای ارزیابی کارنامه علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی باشد.

صورت مسئله این است که اگر در سال‌های واپسین حیات خمینی، جمهوری اسلامی به روایت هاشمی، جمهوری اسلامی با «هفت گردنه» مواجه بوده، اکنون رهبر جمهوری اسلامی با چند گردنه مواجه است و خامنه‌ای برای عبور از گردنه‌ها چه کرده است؟‌

موضوع نخست، می‌تواند بررسی همان سه مسئله ساختار قوه قضاییه، ساختار قوه مجریه و رابطه مجلس و شورای نگهبان باشد.

قوه قضائیه جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته، تحت رهبری خامنه‌ای به یکی از مهم‌ترین موانع توسعه سیاسی در ایران و عامل تمام عیار دستگاه‌های امنیتی تبدیل شده است. نقش رهبر جمهوری اسلامی در یکه‌تازی سیاسی-امنیتی این قوه، چه از طریق چینش مهره‌ها و چه با دستورات علنی و حمایت از رویکردهای این قوه، تمام عیار و تمام‌کننده بوده است.

بحران رابطه رئيس‌جمهور و نخست‌وزیر در دوران خمینی به بحران رابطه رهبر و رئيس‌جمهور در دوران خامنه‌ای تبدیل شده و رؤسای جمهوری به تعبیری، پس از چند سال خود یک اپوزیسیون علیه ساختار حقوقی شده‌اند و از تدارکاتچی‌بودن، دخالت رهبر، کم‌اختیار و بی‌اختیار بودن نالیده‌اند. یکی از مهم‌ترین موانع در این دوران، برآمدن یک دولت موازی در بیت رهبر جمهوری اسلامی و یک دولت پنهان در مجموعه کارتل‌های اقتصادی-امنیتی وابسته به رهبر شامل سپاه پاسداران، ستاد اجرایی فرمان امام و آستان قدس رضوی است که به تضعیف حداکثری قدرت دولت منجر شده است. می‌توان گفت رهبر جمهوری اسلامی با تشکیل این دو دولت، معضل دولت را به بحران دولت در ساختار سیاسی تبدیل کرده است.

در حوزه رابطه مجلس و شورای اسلامی نیز مجمع تشخیص نه تنها گره نگشوده که با دخالت رهبر و تأسیس نهادی در درون مجمع تشخیص برای نظارت بر سیاست‌های عالی نظام و همچنین تأسیس شورای حل اختلاف قوای سه‌گانه، قدرت‌دهی حداکثری برای مانور شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین راه‌اندازی نهادهای موازی چون دبیرخانه الگوی پیشرفت اسلامی، مجلس را در ضعیف‌ترین دوره تاریخی خود قرار داده و به تعبیر علی مطهری، مجلس شورای اسلامی تبدیل به شاخه‌ای از دفتر رهبری شده است.

موضوع چهارم اما می‌تواند رابطه ایران و عربستان باشد که همواره دچار فراز و نشیب بوده و سه دهه پس از مرگ خمینی، در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. خامنه‌ای نه تنها نتوانست با یکی از مهم‌ترین قدرت‌های جهان اسلام، رابطه‌ای متوازن برقرار کند، بلکه با محور قرار دادن نیروی قدس سپاه در معادلات دیپلماتیک با این کشور و اقدام حداقلی در واکنش به حوادثی چون حمله به سفارت عربستان و حملات لفظی مداوم به سران این کشور، شریک ایجاد یک بحران بزرگ در خاورمیانه بوده است. این بحران متأثر از رفتار عربستان نیز است ولی رفتار سران عربستان، چیزی از نقش خامنه‌ای در این زمینه نمی‌کاهد.

این موضوع در حال حاضر محدود به عربستان نیست و در مجموع جمهوری اسلامی در بدترین دوره تاریخی روابط خود با اکثر کشورهای مهم عربی به سر می‌برد.

با وجود حل‌نشدن موضوع جنگ ایران و عراق و بازبودن پرونده برخی از موضوعات قطعنامه ۵۹۸، در دوران خامنه‌ای، جمهوری اسلامی وارد دو جنگ دیگر شده است. جنگ اول، یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که در دورانی سبب اجماع جهانی برای تحریم ایران شده است. جنگ دوم، متأثر از بلندپروازی رهبر جمهوری اسلامی در برنامه هسته‌ای است که صدها میلیارد دلار به اقتصاد ایران خسارت زده است. جمهوری اسلامی در دوران خامنه‌ای، به رغم برخی عقب‌گردها و توافق‌های مهم مانند برجام، هیچگاه نتوانسته‌ است پرونده تحریم و برنامه‌ هسته‌ای را ببندد و این دو موضوع، می‌تواند یکی از بدترین میراث‌های او برای رهبر بعدی باشد. او با ناتوانی در تصمیم‌‌گیری کلان در این زمینه و دخالت مکرر در این حوزه، دو زخم بزرگ را به عنوان دستاورد خود ثبت کرده تا بحران‌های سیاست خارجی ایران نسبت به عصر خمینی، پیچیده‌تر و بدتر باشد.

به این بحران می‌توان شبه‌نظامی شدن دیپلماسی منطقه‌ای ایران را نام برد که به گفته هاشمی‌رفسنجانی، اختیار تعیین سفرای ایران در منطقه هم با نیروی قدس سپاه است و به روایت روزنامه کیهان، پرونده کشورهای خاورمیانه، زیر بغل قاسم سلیمانی است و وزیر امورخارجه حتی در حد بلندگو هم به رسمیت شناخته نمی‌شود. شبه‌نظامی و نظامی‌سازی دیپلماسی که با دخالت در یکی از خونین‌ترین جنگ‌های معاصر در سوریه و گسترش جنگ نیابتی در چند نقطه دیگر، تحت هدایت مستقیم رهبر صورت گرفته، عنوانش «عمق راهبردی» است ولی واقعیتش یک باتلاق بزرگ است که نشان داده حتی توانایی غرق‌کردن توافق‌هایی چون برجام را در خود دارد.

موضوع رابطه ایران و آمریکا نیز مشخص است. این معضل بزرگ در سه دهه گذشته، نه تنها پیشرفت مهمی نداشته که حتی اندک فرصت‌های موجود در دوران برجام برای تغییر مسیر نیز بر باد رفته و اکنون تحت تأثیر شبه‌نظامی شدن دیپلماسی ایران، برنامه موشکی، پرونده باز هسته‌ای و تحریم‌های کمرشکن، در یکی از پیچیده‌ترین و بدترین وضعیت تاریخی قرار گرفته است.

در حوزه سیاست داخلی هم او سه زخم باز بر جای گذاشته است. نخست حصر رهبران جنبش سبز که به تعبیر حبیب‌الله عسگراولادی، مانند یک قفل بسیاری از مناسبات را لاینحل کرده، دوم، نظامی شدن اقتصاد و سیاست ایران که فساد حداکثری یکی از تبعات آن است و با کمک نظارت استصوابی، نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی را به حداکثری بی‌خاصیتی رسانده و سوم نقش‌آفرینی مستقیم رهبر در ظهور محمود احمدی‌نژاد که اکنون تف سربالا برای همه یاران رهبر شده است.

تبعیض اجتماعی علیه اقلیت‌های قومی و دینی و زنان هم یک گردنه مهم در تاریخ جمهوری اسلامی بوده که احتمالا دغدغه هاشمی نبوده که درباره‌اش به خمینی نامه بنویسد ولی این موضوع هم در دوران رهبری خامنه‌ای، روز بروز پیچیده‌تر شده و موضع رهبر این بوده که اینجا جمهوری اسلامی است، جایی برای حرف‌هایی چون حجاب اجباری و اختیاری نیست.

از این منظر، اگر اکنون کسی چون هاشمی رفسنجانی بخواهد نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی بنویسد، باید حداقل از یازده گردنه مهم نام ببرد: رابطه با آمریکا، حصر، فساد، نظامی‌شدن سیاست، رابطه با عربستان، شبه‌نظامی شدن دیپلماسی، تبعیض، دولت‌های موازی و پنهان، امنیتی‌شدن قوه قضاییه و تدارکارتچی‌شدن مجلس.

او پس از خمینی، جاده صاف حکومت‌داری تحویل نگرفت، راه به تعبیر هاشمی پر از گردنه بود ولی خامنه‌ای در این سه دهه، هر چه توانست به گردنه‌ها افزود، سنگلاخ فزود و پیچ ساخت؛ کارنامه سی ساله رهبر جمهوری اسلامی.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy