طی قرون و اعصار متمادی از حکومتهای استبدادی، ایرانیان با شاغولِ اوضاع جامعه، طی استهلالی دقیق، به این نتیجه رسیدهاند که دیگر نوبت نخوردن تاب بر چوبه دار و نیاشامیدن آب خنک زندان و انفعال و دوری از سیاست است تا سلامتی را از سرشان مضایقه نکنند. منتهای مراتب، گذشت ایام، مجهولات را به معلومات تبدیل کرد و جمیع اهل تحقیق، بالاتفاق نتیجه گرفتند که: «نُچ، نمیشود. سیاست و جامعه چنان در هم تنیدهاند که از تاثیر متقابل آن دو بر هم گریزی نیست. »
یکی از مصادیق بارز آن، توهم توطئه میباشد.
بنا به سوابق متواتره موجوده، ذهنیت پادشاهان و سلاطین در جوامع استبدادی با توطئه دشمن شکل گرفته. و بر این تصور بودهاند که نزدیکترین افراد و منسوبینِ خود، قابل اعتماد نیستند. هر فعالیتی را پوششی برای توطئهگری میدانستهاند و از باب تسلط بر امور، واکنشهایشان در چنین حالاتی، فرزندکشی و گردن زدن نزدیکان و درباریان بوده که شواهد آن به وفور ضمیمه تاریخ شده است. این روند در دوره معاصر، به بهانه زیر پا گذاشتن امنیت ملی و جاسوسی وبه شکل زندانی کردن فعالین مدنی و محیط زیست، روزنامهنگاران، کارگران و معلمان در جریان است.
غافل از اینکه،چنین حکومتهایی با ذهنیت مذکور، خود نیز، قربانی و نقره داغِ توهم توطئهی مردمِ حاضر به یراق، خواهند شد. از کسی که عمری، شاهد مگس پرانی بوده، توقعِ پرواز دادنِ شاهین، خطاست. از دید مردمی که شاهد توهم توطئه حاکمان و پنهان و رازآلود نگه داشتن مسائل خود بودهاند، رویدادها قابل نظارت و شفاف نیستند. هر رویدادی دارای رموز و غموضِ مستوری میباشد که حاصل توطئه حاکمان و مسئولان است. هر رویدادی را به طور عینی دیدن، ظاهر بینی ساده لوحانه است زیرا هر اتفاقی حاصل توطئه پنهان است.
«تو مو میبینی و من پیچش مو، تو ابرو من اشارتهای ابرو!»
میتوان برای آن هزاران شاهد مثال از آستین در آورد. از جمله: قتل همسر نجفی، مرگ هاشمی، کشتی سانچی، آتش سوزیهای سینما رکس و پلاسکو و ... که مردم، کلهم اجمعین، پاشنه گیوه را ور کشیده و برای بریدن و دود دادن سبیلِ ادعای موسیو پوآرو، قیام کردهاند. از چنان رفتاری، چنین حرکتی دور نیست. بیله دیگ، بیله چغندر!
چو از تو بود کژی و بیرهی
گناه از چه بر چرخ گردون نهی(اسدی)
حال سوال پیش میآید که اکنون با وجود رسانههای قدرتمند برای ثبت وقایع، اوضاع مسموعات و شایعات این است، پس چه بلایی سر تاریخ چند هزار ساله آوردهاند؟!