Friday, Jun 14, 2019

صفحه نخست » چرا رژیم از مذاکره بیشتر از جنگ وحشت دارد؟ کورش عرفانی

Kourosh_Erfani-2.jpgخبرها ساعت به ساعت می رسند و شرایط تازه ای را شکل می بخشند. مانند انفجار امروز نفتکش ها و اعلام رسمی دولت آمریکا برای مقصر شناختن دولت ایران.

پس از سفر ناکام و حتی پرتنش هایکو ماس، وزیر امور خارجه ی آلمان، به ایران، که از وی به عنوان تلاشگر میانجی میان ایران و آمریکا یاد می شد، کوشش های فوق العاده ی شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن نیز به سرانجامی نرسید. هر دوناموفق بودند؟ اما چرا؟ عدم استقبال ایران از پیام هایی که این دو به ایران برده بودند ما را دعوت می کند به چرایی پرهیز جدی رژیم ایران از ورود به مذاکره با آمریکا بیاندیشیم و برای این پرسش پاسخی بیابیم که «آیا رژیم ایران از مذاکره بیشتر از جنگ وحشت دارد؟»

دو استراتژی جوش ناخوردنی

به نظر می رسد که رژیم ایران و دولت آمریکا با دو استراتژی متضاد پا به میدان مقابله با هم گذاشته اند: تهران مسیر «نه مذاکره، نه جنگ» را دنبال می کند و واشنگتن فرمول «یا مذاکره یا جنگ» را. ویژگی این دو استراتژی این است که هیچ نقطه ی مشترکی ندارند. رژیم در جستجوی یک استراتژی تمام سلبی است و آمریکا در پی استراتژی به غایت ایجابی. دلیل عدم موفقیت میانجی گری ها نیز این است که هیچ کدام از واسطه ها مخرج مشترکی نمی یابند که بخواهند آن را پایه ای برای آغاز گفتگو و گسترش آن قرار دهند.

وجه تقابل این دو برخورد را در نمونه های زیر می توان دید:

  • رژیم نمی خواهد وارد روندی شود که تعهد تازه ای برای او می آفریند.
  • آمریکا می خواهد ایران را وارد روندی کند که تعهدات تازه بپذیرد.

  • رژیم نمی خواهد وارد جنگی شود که می داند از آن برنده بیرون نمی آید.
  • آمریکا اطمینان دارد که اگر وارد جنگ شود برنده از میدان بیرون می آید. (از حیث نظامی)

  • رژیم می خواهد که تحریم ها را طوری دور بزند که مانع از فروپاشی اقتصاد او شود.
  • آمریکا می خواهد تحریم ها به گونه ای شدت یابد که اقتصاد ایران فروبپاشد.

  • رژیم نمی خواهد بساط نظامی و شبه نظامی خود را در خاورمیانه کاهش دهد.
  • آمریکا می خواهد بساط نظامی و شبه نظامی ایران را در خاورمیانه برچیند.

  • رژیم نمی خواهد در مورد قدرت موشکی خود مذاکره کرده یا آن را کاهش داده و متوقف کند
  • آمریکا می خواهد قدرت موشکی ایران را به روی میز مذاکره آورده، آن را ضعیف و متوقف کند.

  • رژیم نمی خواهد سپاه پاسداران را به عنوان نیروی اصلی حفظ نظام دچار محدودیت و تغییر اجباری کند.
  • آمریکا می خواهد سپاه پاسداران به عنوان خطر امنیتی منطقه دچار محدودیت های فراوان و در نهایت منحل شود.

  • رژیم نمی خواهد با آمریکا و اقتصاد تهاجمی و غول آن به مراوده بپردازد و انحصارهای چهاردهه ای داخلی را از دست دهد.
  • آمریکا می خواهد اقتصاد ایران را با سرمایه های آمریکایی غرق کرده و بازارها و منابع و نیروی انسانی آن را در اختیار بگیرد به نحوی که ادغام اقتصاد ایران در ساختار نئولیبرالی مورد نظر آمریکا تکمیل شود.

  • رژیم نمی خواهد مجبور به همراهی با آمریکا در پیشبرد سیاست های کلان آن علیه چین و روسیه بشود.
  • آمریکا می خواهد ایران را به متحد سوم اصلی خود در خاورمیانه، در کنار اسرائیل و عربستان، برای سیاست مقابله ی استراتژیک آینده با چین و روسیه تبدیل کند.

  • رژیم نمی خواهد مناطق نفوذ خود در لبنان و سوریه و عراق را از دست دهد.
  • آمریکا می خواهد ایران این مناطق را به نفوذ اسرائیل واگذار کند.

  • رژیم نمی خواهد کمترین گشایشی در شرایط داخلی از طریق رعایت آزادی های اجتماعی و رعایت حقوق بشر به وجود آورد.
  • آمریکا می خواهد ایران حداقل های عرف بین المللی در این زمینه را رعایت کرده و بستر رشد فرهنگ غربی را میان طبقه ی متوسط فراهم سازد.

این لیست به مراتب قابل گسترش است، اما با نگاهی به همین موارد بالا در می یابیم که آن چه در میان این دو حاکم است، تقابل و تضاد مشخص منافع و موضوعاتی است که جنبه ی حیاتی و ساختاری دارند؛ به همین خاطر امکان این که یکی بتواند فرمول دیگری را بپذیرد، ناممکن است. ایران با دو گزاره ی منفی «نه» به مذاکره و «نه» به جنگ، راه را به روی این دو امکان بسته تا به طور ضمنی به حالت سومی اشاره کند که عبارت است از ادامه ی شرایط قبلی status quo)). این در حالیست که آمریکا استراتژی ایجابی «یا» مذاکره «یا» جنگ را به عنوان ضرورت و اجبار برای خروج از ادامه ی شرایط قبلی انتخاب کرده است.

می توان نتیجه گرفت که در این حالت، یافتن مسیری برای مذاکره و توافق و تفاهم بسیار دشوار و چه بسا ناممکن است. چنین امری نیاز به تغییر ماهوی گزاره های بالا دارد. یعنی، یا باید آمریکا به فرمول نه مذاکره نه جنگ رژیم ایران بپیوندد که، در این صورت، به معنای انفعال، عقب نشینی، پذیرش رژیم ایران در شکل و محتوای چهل ساله ی خود و قبول شکست است؛ احتمال این امر، به دلیل موقعیت جهانی جدید آمریکا، بسیار ناچیز می باشد. یا این که می بایست حکومت ایران یکی از گزینه های ایجابی آمریکا را انتخاب کند: یا مذاکره یا جنگ. برای سران نظام و نیز ناظران یک نکته روشن است: مذاکره فرمول محو تدریجی رژیم است و جنگ، فرمول محو سریع آن. انتخاب اینک با بیت رهبری و سپاه است. زمان تنگ است چرا که سرعت حوادث می تواند با آشکار شدن عدم شانس مذاکره، از این پس، افزایش یابد.#

برای دنبال کردن تحلیل های نگارنده از برنامه های تلویزیونی وی در تلویزیون دیدگاه دیدن کنید: www.didgah.tv

آدرس ایمیل تماس با نویسنده: [email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy