Monday, Jun 17, 2019

صفحه نخست » ناهمخوانی فراز و فرود‌های سیاسیِ اپوزیسیون

complex.jpgسایت تحلیلی نقطه - بیانیه اول از سوی ۲۲۵ کنشگر سیاسی بسیار دور از واقعیات سیاسی جهان ما بود و تکیه‌ها و ارجحیت‌های نهفته در این بیانیه در بعدی دور از آنچه که ممکن است به «نجات منافع مردم» ما انجامد سیر می‌کرد. اما بیانیه ۱۴ نفر از جنس دیگری است. واقع‌بینانه است و با نگاهی جسورانه به نهاد اصلی مسئول مشکلات کشور حمله می‌کند - فرازی استوار - اما منتهی به همه‌پرسی و رفراندوم می‌شوند - فرودی سست.

در هفته‌های گذشته با دو بیانیه و موضع گیری از سوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی روبرو بودیم که تحلیل‌های زیادی را به همراه داشت. یکی بیانیه ۲۲۵ کنشگر که در مطلبی جداگانه به آن پرداختیم و نقد نقطه بازتاب خوبی نیز داشت. دیگری بیانیه‌ای بود از سوی ۱۴ نفری که برای رهایی کشورمان از این شرایط هولناک پیشنهاد استعفای علی خامنه‌ای را داده‌اند. بیانیه‌ی ۲۲۵ نفر از سوی حتی اصلاح‌طلبان نیز نقد شد و دلیل این هم آوا شدن مخالفان و موافقان مذاکرات ایران و آمریکا این بود که فحوی و حتی چینش واژ‌ه‌ها در این بیانیه بسی با شتابزدگی و نا‌پختگی عجین شده بود و در مجموع از قوام پیام و کلام برخوردار نبود. فراز و فرود‌های سیاسی بیانیه اول از سوی ۲۲۵ کنشگر سیاسی بسیار دور از واقعیات سیاسی جهان ما بود و تکیه‌ها و ارجحیت‌های نهفته در این بیانیه در یک بعدی دور از آنچه که ممکن است به نجات منافع مردم ما انجامد سیر می‌کرد. اما بیانیه ۱۴ نفر از جنس دیگری است. واقع‌بینانه است و با نگاهی جسورانه به نهاد اصلی مشکلات کشور حمله می‌کند - فرازی محکم - اما منتهی به همه‌پرسی و رفراندوم می‌شوند - فرودی سست.

فردای انتشار بیانیه ۱۴ نفر، محمد نوری‌زاد در گفتگویی با برنامه‌ی رادیو فردا با همان صراحت و رشادت ویژه خود به عنوان «سخنگوی» این گروه و این بیانیه با قاطعیت به لزوم حرکت و حرکت‌هایی از این دست برای نجات ایران تاکید نمود. او خامنه‌ای و زیردستان او را مستحقق یکصد محاکمه برای اشتباهات و خیانت‌هایی که از سوی آنها در حق مردم ایران کرده‌اند دانست و آنها را مسببین اصلی شرایط سخت و بحرانی کشور خواند. فرازی بسیار خوب، بازتابی دقیق و راست از لزوم به کناره‌گیری خامنه‌ای بدلیل رفتار و سیاست‌های او که در طول سه دهه بر کشور ما اجبار شده است. این فراز می‌گفت که باید به مقابله‌ی صریح با راس هرم استبداد کشور رفت و سپس برای اصلاح قانون اساسی اقدام نمود. اما فرود این گفتگو با رادیو فردا بسی ناامیدکننده بود. در فرود آن سخن از رفتن به سوی انجام «رفراندوم» زده شد و اینکه کشور را با گذار مسالمت آمیز از این شرایط سخت نجات داد. البته‌ی نوری‌زاد قبلا نیز بارها بر انجام همه‌پرسی تاکید کرده است. پافشاری بر همه‌پرسی از سوی داخل و خارج دلیلی جز این ندارد که کنشگران سیاسی می‌خواهند تاکید بر امکان برونرفت مسالمت‌آمیز و بدون خونریزی از شرایط دیکتاتوری حاکم و بحران‌های سیاسی مستمر حکومت از قلم نیاندازند.

آنها چه و ما چه باید بگوییم

مراد از آنها، اهل سیاست و کنشگران و سیاسیون هستند. و ما، اهل نقد و تحلیل اظهارات و رفتارهای آنها هستیم. مشکل در ارتباط و کنکاش‌های بین این دو گروه آنجاست که هر دو در این جذر و مد نا‌آرام، اگر به اصول کار خود پایبند نباشند، دیگر نگهبان منافع مردم نخواهند بود. پیچیدگی و گستردگی عناصر دخیل در شرایط سیاسی موجب می‌شود که هم رفتار و «افکار» افراد سیاسی و هم آنچه که از سوی اهل تحلیل مورد نقد قرار می‌گیرد از ریسک شکنندگی بالایی برخوردارند. دلیل این شکنندگی نیز هم‌جنس نبودن «اظهارات» سیاسی و «تحلیلی» است که بر آنها جاری می‌گردد. اهل سیاست «می‌گویند» و آنگونه می‌گویند که در چهارچوب‌ها و قاب‌های «رویه‌ی» ظاهری حاکم بر قواعد بازی «سیاست»، (معاملات سیاسی)، مقدور و ممکن است. اهل تحلیل و خبررسانی اما، در قید و بند معامله و قوائد بازی‌های سیاسی نیستند/نباید باشند و بیشتر با ملاحظه‌ی تعهد خود به منافع مردم به مقابله با دنیای سیاست می‌روند.

در پروسه‌ی کارها و تصمیم‌گیری‌های سیاسی همیشه باید در چینش ۱) دلایل حرکات سیاسی و ۲) رسیدن به هدف، مسائل را واقعی بیان نمود و احتمالات را کنار هم چید. برونداد گفته‌ها و رفتار سیاسی کنشگران و مسئولین اگر در بیان واقعیات نباشند آنگاه در‌شان مردم نخواهند بود. حتی اگر کنشگران نخواهند، نتوانند و نفهمند که باید متعهد به منافع مردم بمانند، باز هم تا زمانیکه کنشگران و سیاستمداران پایبند به دیپلماسی امروزی و ارزش‌های جهان جاری و دموکراسی باشند، باید کلمات خود را با منقاش بردارند و کنار هم بگذارند و بافت سخن و مطلب نباید ابدا جای لغزندگی باقی گذارد و گرنه حرکت نمایشی برای رفع تکلیف و یا ساختن سیاهه‌ای در تاریخ و حافظه‌ها خواهد بود.

همه‌ی سیاستمدارانی که به جایگاه «بت» و آیدِل‌های سیاسی رسیده‌اند دقیقا از این ویژگی برخوردارند. در طول مسیر زندگی سیاسی و حتی زندگی شخصی خود این پایبندی و این مسئولیت بزرگ را مدام پیمانه‌ی گفتار و رفتار خود دانسته‌اند. اما اگر پایبند به این پیمانه‌ها نباشند آنوقت آنچه را اظهار کرده و در رفتار بروز می‌دهند نه تنها در راستا و وفادار تامین منافع مردم که نخواهد بود بلکه بسیار نیز به ضرر مردم منجر خواهد شد. برای نمونه آنچه که در پس رویداد سیاسی برگزیت می‌گذرد با آنچه که در ظاهر به مردم گفته شد و ارائه شد یکی نبود و نیست. پوپولیسم یا استفاده‌ی نادرست از تشخیص سیاسی مردم از تمام توفیق و کامیابی خود را مدیون توسل به همینگونه توهم سازی‌ها و دادن آدرس‌های اشتباه و وعده‌های بی‌پشتوانه به مردم است.

با اینحال هیچکدام از صاحب‌نقشان در دنیای سیاسی، حاکمین، مردم و تحلیل‌گران نباید دچار جزم اندیشی و ایده‌آل‌گرایی شوند. این بدین معناست که نخست، بطور طبیعی وجود اختلاف و سلیقه در دیدگاه‌های سیاسی را نیز باید پذیرفت. نمی‌توان هر دیدگاهی را با ظن بر نیت ناپاک و یا عدم تعهد فرد به منافع مردم برانداز و ارزیابی کرد. از سوی دیگر، از «محمد نوری‌زاد» و دیگر کنشگران سیاسی - بویژه در درون ایران -، «ما» تحلیل‌گران نمی‌توانیم این انتظار یکدست و ایده‌آل را داشته باشیم که آنچه را که ما می‌پسندیم بگویند. آنان در مقام کسانیکه جوابگوی مردم هستند و می‌توانند روزی در پس میز مذاکرات سیاسی دربرگیرنده‌ی شرایط کشورمان بنشیند از محدودیت‌های خاصی برخوردارند. این را باید فهمید. اما، این ملاحظات تا آنجایی توجیه پذیر هستند که:

۱- خلط مبحث ننمایند و یک منطقه‌ی خاکستری پر ابهام را در برابر شناخت و اراده‌ی مردم قرار ندهند.
۲ - سطح خواسته‌ها و حقوق مردم را تقلیل نداده و مخدوش نگردانند.

اینجاست که گاهی سکوت سیاسی، همپای شکستن سکوت و گفتن آنچه که مردم باید بدانند، در یک جایگاه قرار می‌گیرند و دارای یک مزیت هستند اما هر دو را با پیمانه‌ای می‌سنجیم که اصرار بر یک شرط دارد: مشروط به اینکه از خط قرمز منافع مردم و آنچه آنها را در مبارزه‌ی سیاسی تقویت می‌کند عدول ننماییم. امیدواریم که هم نایاکی‌ها و «بی‌بی‌سی»، و هم داخلی‌ها از تئوری پردازی، همهمه آفرینی و رقص دور آتش ناشدنی‌ها در تحولات سیاسی ایران برای همیشه صرف‌نظر نمایند و آنرا کنار گذارند.

جمهوری اسلامی، آمریکا، رفراندوم

جمهوری اسلامی ایران دو کار را هرگز نخواهد کرد: ۱ - برگزاری رفراندوم برای سرنوشت جمهوری اسلامی و ۲ - سازش با آمریکا. اگر دومی، سازش با آمریکا را در مواردی دستخوش دگرگونی و یا انعطاف دیده‌ایم نباید آنرا شرط مسلمِ هویت و ماهیت انقلابیون و جمهوری اسلامی ندانیم. از اوان انقلاب، مذاکرات و معاملات علنی و پنهانی و با واسطه بین جمهوری اسلامی و آمریکا روی داده است. بزرگ‌ترین این معاملات حول مسائلی محدود و در زیر سمبه‌ی فشار و قدرت آمریکا و با آن نرمش قهرمانانه‌ی رهبر به برجام کشیده شد. اما برجام هم ناقض این اصل حیاتی برای جمهوری اسلامی نبود که؛ ما با آمریکا دشمنی داریم. این از ستون‌های انقلاب و جمهوری اسلامی شد که روح‌الله خمینی آنرا جهت گسترش و اشاعه‌ی دکترین سیاسیِ ساخت خلافت اسلامی و با برتری یافتن تز ولایت فقیه و شاخه‌ی شیعی اسلام بکار گرفت. به او که از «سیاست مدرن» بسیار کم می‌فهمید تلقین نمودند که بدست گرفتن پرچم مبارزه با «امپریالیست» و همسو شدن با چپ‌ها قدرت نفوذی انقلاب ایران به منطقه و کشورهای چپ را تقویت می‌کند. خمینی چیزی از راهبرد (استراتژی) و راهکار (تاکتیک) در برابر رقیب، نه میدانست و نه تا آخرین لحظه‌ی زندگی‌اش فهمید. جام زهری هم که نوشید تاوان این نادانی‌ بود. اما خامنه‌ای و رفسنجانی به بهای نابودی زیرساخت‌های سیاسی و اجتماعی کشور ما این دو چیز را در حدی که نعلین و عبا معقول می‌دانست آموختند. بنابرین، نشستن بر سر میز دوستی با آمریکا نفی مطلق آبرو و جانمایه‌ی راهبرد‌های سیاست خارجی خمینی و خامنه‌‌ای است. سخن از مقابله‌ی خیر و شر و نگاه جهانشمول برای تبیین نظریه‌ی «امام زمان» است.

برگزاری رفراندومی برای امتحان مجدد مشروعیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران اما از جنس دیگری است؛ سخت‌جان‌تر از شرط و نشان دشمنی با آمریکا است. بیرقی‌ست که از دست سردار افتد لشکر با او نماند. شرطی حیاتی‌ست و داخلی، همانند سیاست خارجی نیست، و باید تا روزی که جمهوری اسلامی هست گروگان انقلابیون باشد. زیرا، تاسیس جمهوری اسلامی انقلابی، همانند همه‌ی حکومت‌های برخواسته از انقلاب، بیش از هر‌ چیز تکیه‌ی بر مردم انقلابی دارد و محبوبیتی که در بین آنان یافته است. مردمی که در رای آری به جمهوری اسلامی تردیدی از خود نشان ندادند؛ با اتکا به محبوبیت گسترده از سوی مردم، به جمهوری اسلامی مقبولیت و هستی بخشیدند. هیچکس نیست در ایران که نداند نتیجه‌ی برگزاری رفراندوم آزاد چیست! و اینچنین تودهنیی از سوی مردم، و پس از چهل سال، بدتر از نابودی ایران برای انقلابیون و آیت‌الله‌ها است. این‌ها بشار اسد را هم از چنین بلایی حفظ کردند. خشمگین و انتقامجویانه با شرایط سیاسی عراق که به سوی دموکراسی و ثبات می‌رود روبرو می‌شوند. گویا هنوز هم بسیاری از کنشگران ما در درون و برون کشور پدیده‌ی اجتماعی با نام «آخوند» را خوب نشناخته‌اند: ساده‌لوحانه آخوند را با سران حزب کمونیست شوروی و چین کمونیست همتا می‌نمایند/می‌نمایانند!

خامنه‌ای و ملایان هرگز این متاع را با زبان خوش در سبد حراج نخواهند گذاشت. هرگز!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy