اصلاح طلبی مُرد زنده باد سرنگونی طلبی و سکولاریسم
چهل سال است صنف انگل روحانیت شیعی همهء شیرازه کشور را کشیده تا جائیکه دیگر حتا ته بندی هم در آن برای ساختنی نو یا از نو ساختن، صرفاً خواب و خیال است. زدند، بردند و خوردند و کشور را در همه ابعاد و عرصهها به ویرانه تبدیل کردند. چهل سال است که حاکم جبارِ درنده تر از ببر، به ایران و ایرانی تعرض کرده و تن و جانش را به میزانی زخمی و خراشیده که دیگر نمیتواند در جای خود بایستد تا حداقل، دفاع از خود کند. سخن از حمله نیست تا بُن کَنَد شیعه را از نظام سیاسی ایران سخن از دفاع از خود است، دفاع از تن و حیثیت خویش که بر اثر ضربات شلاق شیعی زخم عمیق بر آن نشسته. در همین اثنا بود که آن روی دیگر رفتار خفت بار فرهنگی ایرانی خود را نمایاند و خواست میان نظام مبتنی بر سکولاریسم و دین، میانه روی کند و میانه را بگیرد تا از آن برسد به دولت اعتدال. دولتی که رئیس معمماش در جلسه وزراء علناً و رسماً با دهان روزه، روضه خوانی میکند و به جای زاری به حال زندگان رو به احتضار، برای مردگان هزاران سال پیش زاری میکند. ما ایرانیان در «میانه روی» ید طولایی داریم. «میانه روی»ای که ما را همواره در محدوده «بد و بدتر» محصور نگه داشته و نمیتوانسته باعثی باشد تا بالحاظ ذهنی تکانی دهد. در این زمینه به دو نمونه تاریخی و فرهنگی اشاره میکنم. مثلاً در مواجهه با عقل و نقل، اینطور نبوده تا یکی را برگزینیم بلکه طالب هر دو و ادغام هر دو باهم بودیم که نتیجهاش به جای برآمد فلسفه، «فلسفه» اسلامی و اخت شدن با آن بود یا وقتی میبینیم در حیطه فرهنگ «فلسفه» اسلامی، اسلام متصلب جایگیر است و عمل میکند برای رهایی از آن، از میان فلسفه اندیشی ناب و عرفان، به رواداری این دومی تن میدهیم. پس میبینیم ایرانی در هر دو مورد راه ساده و بی درد و سر را بر میگزیند تا دشواری فکر کردن. باری، ساده و آسانخواهی خوی مان شده. به همین رخوت و ماندگاری مان در «سیاست بد و بدتر» در جمهوری اسلامی بنگریم که چگونه در آن جا خوش کردیم و از جایمان تکان نمیخوریم.
بیست و دو سال است در حصر و معذوریت «حفظ نظام اسلامی» و دینی، مرده ریگ آن شدند تا نظام را از خطر نابودی برهانند. ما نیز در این مدت در اشغال آن بودیم و هستیم. چونکه به اشغال درآمدن یعنی تسلیم شدن و خطر نکردن و ما تسلیم شدیم و خطر هم نکردیم. برگزیدن راه سکولاریسم پُر مخاطره است و ما در اصلاح طلبی دینی عطایش را به لقایش میبخشیم. با این وصف و با همه این احوال برای تودهءدر حال احتضار چه فرقی میکند که از گرسنگی بمیرد یا با گلوله سپاه سیاه دل که همه ایران را به گروگان گرفته؟ در خیزش دیماه ۹۶ توده با گلوله مردن را به احتضار ترجیح داد در حالیکه صدای خرناسه «نخبگان» خفتهاش بلند بود و ککشان هم نمیگزید.
جنبش دیماه ۹۶ عکس العملی بود در مقابل نمک پاشیدن اصلاح طلبان حکومتی بر زخم جامعه و مردم. مردمی که گفتند: «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تموم ماجرا» و همچنین بطور مستقیم دشمن داخلی و اصلی مردم ایران را با شعار: «دشمن ما همینجاست دروغ میگن امریکاست» نشانه گرفتند. گرچه جنبش مذکور بطور موقت به خاموشی گرایید اما آتش زیر خاکستر بود آنگاه که کلیت این نظام از چپ تا راست و میانه رو بر حسب ذات و به همین مناسب دغدغه حفظ نظامشان نمیتوانستند قادر شوند تا جامعه را از این وضعیت بحرانی و آچمز شده نجات دهند. این ناتوانی در ابعاد وسیع ادامه یافت و خود را نشان داد. و از سوی دیگر این آتش زیر خاکستر بتدریج در اعتراضات خیابانی و اعتصابات در حال شعله شدن است تا کاخ این هرزه دلان که کمترین احساس انسانی نسبت به جامعه و مردم ندارند که اگر میداشتند نتیجهاش اینهمه جور و جفا و خانه خرابی در حق این مرز و بوم نمیبود، بکوبد و بروبد. در این میان انسانهای هوشمند و شجاع پا به میدان میگذارند و جانب مردم را میگیرند.
آری، چهارده نفر پا به میدان گذاشتند تا این رخوت بیست و دو ساله اصلاح طلبی حکومتی و فرقه گرایی حاکم بر گروهای سیاسی را نقب زنند و کاری بی بدیل و نامتعارف و فرا گروهی کنند که حاوی مصالح و منافع ملی باشد. آنها توپ را در زمین اصلاح طلبان دینی/حکومتی انداختند و با بیان دو مانع اصلیِ روند اصلاحات در ایران یکی علی خامنهای و دیگری قانون اساسی جمهوری اسلامی، خواهان استعفای آن اولی و تغییر بنیادین این دومی شدند. هر چند که ماهیت دینی جمهوری اسلامی، آن اصلی ست در مقابله با هر اصلاحی اما بیانیه چهارده نفره میخواهد بگوید اصلاح طلبی مُرد زنده باد سرنگونی طلبی و سکولاریسم.
و بالاخره اگر قبول کنیم که خامنهای در رأس هرم قدرت با حکم حکومتیاش مانع هر نوع اصلاحات است پس چگونه برادر رئیس جمهور سابق میتواند هم دم از اصلاحات زند و بدان خوشبین باشد و هم در مصاحبهاش پس از جلسه دادگاه، جایگاه خامنهای (بعنوان «مقام رهبری») که مانع اصلی اصلاحات از همین جایگاه ست را از ننگ تقلب انتخاباتی برهاند؟ محمد رضا خاتمی کسی ست که پیش از این گفته بود: «به ما میگویند که سوپاپ اطمینان نظام هستیم، و ما اعتراف میکنیم که هستیم» (نقل به معنی).
نیکروز اعظمی
گزینۀ دو مرحلهای، رامین کامران