- دولتهای ایران و آمریکا درواقع اطمینان میدهند که خواستار جنگ نیستند، اما اتهامات متقابلی که به یکدیگر وارد میکنند در هر لحظه میتواند به درگیری نظامی منتهی شود. در این صورت تاسیسات اتمی و مراکز تولید موشک اصفهان یکی از نخستین هدفهای بمبهای اسرائیلی یا آمریکایی خواهند بود.
*نویسنده: Erich Follath
*ترجمه و تنظیم از جواد طالعی
سازندگان میدان عظیم نقش جهان اصفهان در پایان قرن شانزدهم، نام «نقش جهان» را بر آن نهادند. این البته چندان فروتنانه نیست، اما وقتی در میان این میدان آن ایستادهاید و یک چشمانداز ۹۰ هزار مترمربعی را برانداز میکنید، مجذوب این کاخ دو طبقه با سالن تاجگذاری و دو مسجد با نمای آبی و فیروزهای میشوید و دلتان میخواهد با خالقان این معجزهی معماری مخالفت نکنید که چرا آن را «نقش جهان» نامیدهاند. حتی اگر به خاطر آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، امروز این مجموعه «میدان امام» نامیده شود!
شهری با دو چهره متضاد
اصفهان با میدانها، باغها و پلهای باشکوه، مسجدها، کلیساها، کنیسهها و آتشکدههای زرتشتی مرکز فرهنگی ایران است. اما این شهر به عنوان مرکز تولید جنگافزار کشور نیز یک چهرهی پنهان دارد.
در حاشیه شهر، موشکهای قارهپیما ساخته میشود، همواره مدرنتر و با بُرد بیشتر! بطوری که برخی کارشناسان در غرب حدس میزنند صاحبان قدرت در ایران میخواهند روزی آنها را به کلاهکهای هستهای مجهز کنند. در بیست کیلومتری شهر، در میان کوهها و غارها مرکزی وجود دارد که در آن اکسید اورانیوم موسوم به کیک زرد میتواند به مایع هسکوفلورید اورانیوم تبدیل شود. به وسیله این مایع میتوان اورانیوم را غنی کرد و سلاح اتمی ساخت.
ورود به این منطقه ممنوع است. حتی خیابانهای منتهی به آن به شدت تحت نظر قرار دارند. در سال ۲۰۰۹ رئیس جمهور وقت محمود احمدی نژاد چند روزنامهنگار بینالمللی، از جمله نگارنده این سطور را به بازدید از این تاسیسات دعوت کرد. در آنجا میشد دهها سالن را با سانتریفوژها، آزمایشگاههای تحقیقاتی و کارگاههای متعدد برای ۳ هزار دانشمند اتمی را دید. در محوطه تاسیسات، رستوران و مسجدی قرار دارد که با باغچههایی پر از گل «فراموشم مکن» احاطه شدهاند. احمدی نژاد در آن زمان با غرور از پیشرفتهای فنآوری اتمی ایران سخن میگفت. او تمایلی به سازش با غرب نداشت و میگفت: «وقت این کار گذشته است!ه جانشین متعادل او، رئیس جمهور فعلی حسن روحانی، انعطاف بیشتری نشان داده است. در سال ۲۰۱۵ پیمانی بسته شد که به موجب آن دولت ایران در مقابل لغو تحریمهای بینالمللی اطمینان میداد تحت نظر سازمان ملل متحد از همه آنچه که میتوانست این کشور را در سالهای بعدی به سلاح اتمیبرساند، چشم بپوشد.
طرفین پیمان، ایالات متحده آمریکا و ایران، اکنون بار دیگر به دشمنان سرسخت یکدیگر تبدیل شدهاند. در سال ۲۰۱۸ دونالد ترامپ به صورت یکجانبه از توافقنامه خارج شد و تحریمهای تازهای علیه ایران اعمال کرد و شرکتهای بینالمللی را تهدید نمود که اگر بار دیگر با ایران معامله کنند با مجازاتهای سنگینی روبرو خواهند شد. تهران در مقابل به اروپاییها اخطار داد که اگر تا اول ژوئیه امسال به تعهدات اقتصادی خود عمل نکنند، قدم به قدم از توافق هستهای یا برجام خارج میشود و غنیسازی اورانیوم را بار دیگر از سر میگیرد.
آماده برای جنگ احتمالی
اصفهان برای درگیریهای احتمالی آماده میشود. بخش بزرگی از تاسیسات غنیسازی اورانیوم سالها غیرفعال بودهآند، اما حالا در آنجا با سرعت کار میشود. ابتدا سرویسهای اطلاعاتی غربی از فعالیتهای تازه خبر دادند، بعد در پایان ماه ژانویه ۲۰۱۹ خبرگزاری رسمی ایران تایید کرد که از یک مرکز تولید «خاک اورانیوم» در اردکان ۳۰ تن کیک زرد به اصفهان انتقال یافته است. دولتهای ایران و آمریکا درواقع اطمینان میدهند که خواستار جنگ نیستند، اما اتهامات متقابلی که به یکدیگر وارد میکنند در هر لحظه میتواند به درگیری نظامی منتهی شود. در این صورت تاسیسات اتمی و مراکز تولید موشک اصفهان یکی از نخستین هدفهای بمبهای اسرائیلی یا آمریکایی خواهند بود.
«اصفهان نصف جهان» است. ساکنان امروز اصفهان شهر خود را با علاقه زیاد به وسیله این عبارت باقی مانده از سلسله صفویان توصیف میکنند. سلسلهای که زمانی دستور ساخت میدانهای بزرگ را صادر میکرد. اما این «نصف جهان» با تحریمهای جدید و خطر جنگ چگونه سر میکند؟!
کافه صلح، بیمناک جنگ
یک کافه کوچک به نام «صلح» در ورودی بازار بزرگ نه چندان دور از میدان نقش جهان واقع است؛ جایی که در این شب خردادماه خنکتر نمیتوانست باشد: بچهها در آبنماهای مقابل مسجد بازی میکنند، مردان جوان سرگرم فوتبال هستند، خانوادهها بساط پیک نیک خود را روی چمنهای میدان پهن کردهاند. اما حمید صفویه و همسرش بهار از بحران موجود رنج میبرند. زوج جوان که کافه خود را هفت سال پیش تاسیس کردهاند، از تورم بالای ۴۰ درصد و کاهش تعداد توریستها مینالند. حمید در حالی که اسپرسو و کیک زعفوانی سرو میکند، میگوید: «موقع افتتاح این کافه به صلح باور داشتیم، اما حالا دیگر اطمینانی به آن نداریم. ادامه کار کافه دیگر صرف نمیکند. قیمت خرید قهوه خارجی خود را با سقوط ارزش ریال هماهنگ کرده و ریال تنها در سال گذشته ۷۰ درصد نرخ برابری خود مقابل دلار را از دست داد.»
تورم، کوچکترین مشکل بسیاری از ایرانیها است. ونوس، دختر حمید و بهار، هفت ماه پیش به دنیا آمد. اگر روزی به صورت جدی بیمار شود، پدر و مادر او در داروخانه با قفسههای تقریبا خالی روبرو خواهند شد. کنسرنهای دارویی بینالمللی از ترس تحریمهای آمریکا یا به خاطر محدودیت نقل و انتقالات مالی، دیگر داروهای گران را به ایران صادر نمیکنند. بیماران مبتلا به سرطان، غش و دیابت از درمان مدرن محروم ماندهاند. در تست سه داروخانه بزرگ اصفهان نومید میشویم. در هر سه مورد وضعیت اضطراری یکسانی وجود دارد. در کنار اسرائیل، ایران مدتها دارای بهترین سیستم خدمات درمانی در خاورمیانه بود. اما اکنون به معنای کامل کلمه یک سرزمین بیمار است زیرا دیگر نمیتواند مسئولیت تنگناها و کاهش بودجه خود را به عهده بگیرد. حتی حسن هاشمی وزیر بهداری، چشمپزشک و یکی از سیاستمداران شناختهشده جمهوری اسلامی چندی پیش از مقام خود کنارهگیری کرد.
اولویت یهودیان دین نیست
کنیسه داوید اصفهان، کنیسه یهودیان، از شوخی روزگار درست در کنار میدان «فلسطین» در مرکز شهر دو میلیون نفری اصفهان واقع شده است. در پشت یک در سنگین و سیاه حدود ۶۰ مومن مشغول دعا هستند. وقت نیایش صبحانه یا «رحمت خدا»ست. از دید بسیاری از مورخان، اصفهان یک شهر یهودینشین است. حدود ۲ هزار و ۵۰۰ سال پیش پادشاه ایران، کورش بزرگ، یهودیان را از زندان بابِل آزاد کرد. آنها در جستجوی یک میهن جدید «جهودیه» را ایجاد کردند که امروز «جوباره» نامیده میشود. یک محله کوچک درست در نزدیکی مسجد جامع پر ابهت. اکنون حدود ۱۵۰۰ یهودی در این محله زندگی میکنند.
خاخام بیشان چاکشور درشت اندام از دیدار با میهمان آلمانی ابراز خرسندی میکند و بلافاصله میپرسد: «این درست است که در حال حاضر آدم اجازه ندارد در خیابانهای شما کیپا (کلاه یهودیان) سرش بگذارد؟!»
این خاخام برای هر بحثی آماده است، اما به پرسشهای من درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمیخواهد پاسخ بدهد؛ این سازمان فوق قدرتمند نظامی از یکسو مخالفان سیاسی را در داخل کشور تحت پیگرد قرار میدهد و سرکوب میکند و از سوی دیگر نفوذ جمهوری اسلامی را در منطقه گسترش میدهد. سپاه پاسداران با خشونت تمام در کنار رژیم اسد ایستاده است. بیشان میگوید: «لطفا درباره اسرائیل چیزی نپرسید!» کشوری که حکومت کنونی ایران آن را به عنوان یک کشور به رسمیت نمیشناسد: «ما خودمان را یهودی ایرانی میشناسیم و نه اسرائیلی! به این دلیل مشکلی نداریم. از اجرای فرایض دینی ما به هیچ عنوان جلوگیری نمیشود. دهها کنیسه فعال در اصفهان وجود دارد. حتی در مجلس شورای اسلامی یک نماینده یهودی حضور دارد. ما هر روز دعا میکنیم که صلح برقرار بماند.»
اما زندگی چنانکه این خاخام تصویر میکند چندان آرام و هماهنگ نمیگذرد. اعضای دیگر جامعه یهودیان تعریف میکنند که یهودیان از دست یافتن به پستهای مهم دولتی محروم اند. اصفهان در عمل آن شهر چنددینی و چندفرهنگی نیست که رسانههای دولتی با علاقه تبلیغ میکنند.
در این میان، ۵ هزار مسیحی ارمنی در جلفای اصفهان محله مخصوص به خودشان را دارند؛ کلیساهاشان با گنبدهایی که دارند تا وقتی صلیب آنها را در بالاترین نقطهشان نبینید به مسجد شبیهاند! یک آتشکده فعال هم هست که زرتشتیها رسوم کهن خود را در آنجا اجرا میکنند، اما اعضای جامعه بهائیان به عنوان انشعابی از دین اسلام، در ایران تحت تعقیب هستند و مجبورند به عنوان کافر حتی روی مجازات مرگ حساب کنند.
یهودیان کنیسه داوید میگویند در این روزها اولویت آنها مسائل دینی نیست. تقریبا همه آنها از طریق سیانان و بیبیسی به خوبی از اوضاع بینالمللی آگاهاند. در اصفهان همه جا بشقابهای ماهوراه دیده میشود. نیروی انتظامی ظاهرا ضبط و تخریب آنها را رها کرده است. یک مرد سالخورده از جان بولتون مشاور امنیتی کاخ سفید نقل میکند: «او گفته ما برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران این کشور را بمباران میکنیم. منظورش جدی است؟ آمریکاییها مدرنترین کشتی جنگی و اسکادرانی از بمبافکنهای خود را به خلیج فارس فرستادهاند. یعنی میخواهند به ما حمله کنند؟!»
استادان شیزوفرنی
جوانان و دانشجویان زیر سی و سه پل که از میان شهر میگذرد جمع میشوند. در «زایندهرود» پس از ۹ ماه خشکسالی سرانجام آب جاری شده است. جوانان شبها در اینجا با یکدیگر دیدار میکنند، به استراحت و راز و نیاز میپردازند. زنان جوان با آرایشهای غلیظ روسریهای رنگارنگ خود را مثل دستمالهای مدرن چنان دور سرشان میاندازند که تمام مویشان با اینکه بطور رسمی ممنوع است، اما کاملا دیده میشود. به ویژه پل خواجو با نورپردازی اصیل خود بسیار رمانتیک است. زیر تاقنماهای آن جوانان فرش پهن میکنند و کباب برّه میخورند و در پرتو نور غروب آواز میخوانند.
یک مرد جوان که شلوار جین به پا و تیشرت به تن دارد، با گیتار یک تصنیف فولکلوریک را اجرا میکند، اما به سرعت به سراغ یک آهنگ ریتمیک غربی میرود. او و دوستانش ظاهرا در متن و موزیک هوادار بیتلها هستند. در آغاز شادمانه و بلند آهنگ «ما همه در یک زیردریایی زرد زندگی میکنیم» را میخوانند، بعد ترانهها پرمعناتر میشوند و سرانجام نزدیک نیمه شب نوازنده گیتار میخواند: «انقلاب، ما همه میخواهیم دنیا را تغییر دهیم!»
آیا آنها واقعا میخواهند با انقلاب دنیا را عوض کنند؟ به چه قیمتی؟!
این جوانان هم غرب را در وضعیت جدید مقصر میشناسند «که قولهای خود در توافق اتمی را زیرپا گذاشته» و هم حکومت خودشان را که «فقط سیگنالهای غلط میفرستد.» آنها باور ندارند که روحانی یا ترامپ خواستار جنگ هستند، اما نگرانند که تندروها در هر دو سو به یک درگیری علاقمند باشند یا اینکه با یک حرکت مطالعه نشده آتش جنگ به راه بیافتد. آنها حدس میزنند که در صورت جنگ اکثریت مردم به خاطر احساسات میهنپرستانه در کنار حکومت دینی قرار بگیرند. گیتاریست به انگلیسی روان میگوید: «شاید خود ما هم که به فساد و ناکارآمدی آخوندها انتقاد داریم در یک جنگ پشت آن قرار بگیریم!» او که مثل همه دوستان دیگرش برای حفظ جان خود نمیخواهد نامش در روزنامه منتشر شود، میافزاید: «انقلاب؟ نه. چنین چیزی اینجا اتفاق نخواهد افتاد. ما زندگی دوگانهای داریم، یکی کاملا آزاد در چاردیواری آپارتمانمان، یکی دیگر کاملا محتاطانه و با احساس کنترل دائمی در ملاء عام. ما استاد شیزوفرنی شدهایم.»
جنبش سبز شانس تکرار ندارد
به ندرت کسی حاضر است خود را در قیامی شبیه جنبش سبز سال ۲۰۰۹ به خطر بیاندازد که در جریان آن هزاران تن علیه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دست به اعتراض زدند. سرکوب خونین به وسیله سپاه پاسداران و گروههای فشار بسیج هنوز برای همه زنده است. حکومت مذهبی ورشکسته است، اما انتظار تغییر رژیم در آینده نزدیک را نمیتوان داشت. بخصوص نه هدایت شده از خارج. گیتاریست آوازهخوان میگوید: «ایرانیها در این مورد ملت بسیار مغروری هستند.»
در پاسخ این پرسش که رؤیای شما چیست، دانشجویانی که در آستانه آخرین امتحانات خود برای دریافت مدرک قرار دارند، میگویند: «مهاجرت! به کجا و از چه راهی مهم نیست! ۵ تن مایلند به اروپا بروند و شش تن دیگر آمریکا را ترجیح میدهند: «با وجود همه اینها میخواهیم نشان بدهیم که ما چیزی غیر از آن هستیم که شماها در غرب فکر میکنید!»