Saturday, Jul 13, 2019

صفحه نخست » سرنوشت جنگ را سپاه پاسداران رقم خواهد زد؛ منشه امیر

6EE51C23-3969-4304-836E-3F7A06B13161.jpegحکومت، خود را ظاهرا "جمهوری اسلامی" می نامد، ولی در واقع حکومت مطلقه سپاه پاسداران است که علی خامنه ای و دیگر آخوندهای فرصت طلب را وسیله قرار داده که فرمانروایی را به دست داشته باشد، و در راه رسیدن به هدف های جاه طلبانه خود، به هر اقدامی که لازم بداند دست بزند.

نه تنها اقتصاد کشور را دراختیار گرفته اند، بلکه سیاست خارجی رژیم و اینده جنگ و صلح حکومت را نیز رقم می زنند و هیچکس جز آنان، اختیاری در این زمینه ندارد و علی خامنه ای در مقام ولی مطلقه فقیه، اسیر دست پاسداران است و اجرا کنندۀ نیات و هدف های آنان می باشد.

جمهوری اسلامی نیست، حکومت سپاه پاسداران، در زیر پوشش رهبری از جانب روحانیون است.

حالا هم با بی صبری در انتظار به آن دنیا رفتن خامنه ای نشسته اند، تا بتوانند کسی را به روی کار آورند که به طور کامل فرمانبردارشان باشد و در راستای تامین منافع دراز مدت و خواسته های آنان رفتار کند.

آیا بحران در روابط ایران با ایالات متحده را کارشناسان سیاست خارجی رژیم رقم می زنند؟

خیر، در حکومت ایران چنین اختیاری در دست کارشناسان و بلندپایگان وزارت خارجه نیست.

این سیاست، در دفتر خامنه ای تدوین می شود و سپاه پاسداران است که آن را به ولی مطلقه فقیه دیکته می کند و زیر پوشش حکومت روحانیون، بر همه چیز و همه جا تسلط دارد.

حالا هم سرنوشت درگیری جنگی با ایالات متحده و رویارویی امنیتی با بریتانیا را، سپاه پاسداران است که رقم می زند:

اگر مزاحمتی برای آمد و شد کشتی ها به وجود نیاورد، جنگ رخ نخواهد داد.

ولی اگر جسارت کند و مثلا یک هواپیمای جنگی آمریکایی را با سرنشینان آن ساقط سازد، آنگاه درگیری جنگی حتمی خواهد شد.

حالا به جنگ فرسایشی با ایالات متحده ادامه می دهند و امید دارند که پرزیدنت ترامپ را چنان خسته کنند که بساطش را از خلیج فارس برچیند و به کاخ سفید باز گردد و یا آن که یک سال و اندی باقیمانده دوران نخست او سپری شود و شاید ترامپ در انتخابات بعدی شکست بخورد و دموکرات ها قدرت را به دست گیرند و کشتیبان را سیاستی دگر پیش آید.

دموکرات ها از هم اکنون با گذراندن لایحه ای در مجلس نمایندگان، که در آن جا از اکثریت عددی برخوردار هستند، اعلام کردند که ترامپ حق اعلام جنگ علیه رژیم ایران را ندارد.

ولی اولا، چنین لایحه ای باید از تصویب مجلس سنا نیز بگذرد، که نهادی مهمتر از مجلس نمایندگان است، و در آن جا، حزب جمهوریخواه است که از اکثریت برخوردار می باشد، و به احتمال بسیار، لایحه مجلس نمایندگان را خنثی خواهد کرد.

حالا نوبت سپاه پاسداران است که دست از پا خطا نکند و تنش را افزون نسازد، و آن گاه حادثه ناخوشایندی رخ نخواهد داد، ویا مثلا از عبور یک رزمناو و یا حتی یک نفتکش آمریکایی از تنگه هرمز جلوگیری کند و آنگاه، بازی، دیگر شوخی نخواهد بود.

ادعا می کنند که رژیمشان جمهوری است، یعنی بازتاب دهنده اراده جمهور و خواست ملت است.

لاف میزنند که رژیمشان اسلامی است، یعنی در راه اعتلای اسلام گام بر می دارد، ولی در حقیقت، حکومت نظامیان، و یا به سخنی بهتر و درست تر، حکومت سپاه پاسداران است.

آن ها در ابتدا یک نیروی کوچک و چریکی، چیزی در حد گارد ریاست جمهوری بودند که ماموریتشان تامین امنیت سران رژیم و خنثی کردن مخالفان حکومت بود.

ولی با گذشت زمان، به طور فزاینده ای فربه گردیدند و اشتهایشان بیشتر شد و توانستند بودجه های کلان تری را در اختیار بگیرند و حالا ارباب حکومت هستند و زمام مملکت را در همه زمینه ها از فرهنگی و هنری، تا اقتصادی و سیاسی، بازرگانی و روابط خارجی به دست دارند.

استدلالشان آن است که ماموریت تعیین شده برای آنان، پاسداری از انقلاب بوده و بدون تسلط بر اقتصاد و سیاست خارجی و نظامیگری و تولید اسلحه و تسلط بر دولت، و هر زمینه دیگر، نمی توان آن گونه که باید و شاید، از انقلاب در برابر آن چه که "دشمن" می نامند، دفاع کرد.

ظاهرا یک نیروی مسلح دیگر به نام ارتش ملی وجود دارد.

ولی این ارتش شبحی بیش نیست و موجودیتش در واقع فقط روی کاغذ است و همه وظایف نظامی و امنیتی را حزب سپاه پاسداران در دست خود قبضه کرده است و اجازه برپایی هیچ حزب دیگری را در برابر خود نمی دهد.

همه آخوندهای حکومتی نیز مجیزگوی سپاه پاسداران شده اند و آن آخوند معروف در خطبه نماز جمعه می گوید که وضع اقتصاد کشور بسیار خراب است و توصیه می کند که عَنان اقتصاد مملکت به دست آنانی سپرده شود که آن ها را "جوانان متعهد و انقلابی" می نامد، یعنی نوچه های سپاه پاسداران.

خودشان بودند که بحران اقتصادی ایران را به وجود آوردند.

خودشان بودند که آمریکا را هول دادند که از برجام خارج شود و خودشان بودند که با سازمان های ترور پیمان برادری بستند و سیل پول و اسلحه ایران را برای کمک رسانی به آنان جاری ساختند و اکنون هم کلید جنگ و صلح را به دست دارند.

مرحوم مغفور اکبر هاشمی رفسنجانی بود که به پاسداران اجازه داد اونیفورم به تن کنند و نخستین گام را برای مبدل شدن به یک نیروی مسلح منظم بردارند.

تا آن روز، این ظاهرا پاسداران انقلاب اسلامی، یک نیروی چریکی بودند. آن ها را رژیم به وجود آورد که مبادا ارتش ایران هوای حکومت پیشین به سرش بزند و قصد کودتا داشته باشد.

دوران هشت ساله احمدی نژاد، زمان شکوفایی هرچه بیشتر سپاه پاسداران بود.

ولی پیش از او نیز سپاه توانسته بود بنادر آزاد خود را برای قاچاق کالا در سواحل جنوبی برپا کند و بخش هایی از اقتصاد کشور را به تسلط خود درآورد.

در واقع، باز هم در دوران هاشمی رفسنجانی بود که شماری از رشته های پرسود تولیدی و کارهای عمرانی و سازندگی به سپاه سپرده شد.

امروز این نیرو، همراه با نهادی که بنیاد مستضعفین نامیده می شود و نهادهای دیگری که با نام های مختلف، در واقع شاخه هایی از قدرت اقتصادی سپاه پاسداران هستند، نیمی از اقتصاد ایران، و شاید هم خیلی بیشتر از پنجاه درصد آنرا در اختیار دارند و پادشاهی می کنند.

امروز بسیاری از پست های کلیدی در حکومت ایران، به دست افراد سپاه سپرده شده است.

منظور سپاهیانی است که به عضویت مجلس فرستاده شده اند و یا در شهرداری تهران و دیگر شهرها و استانداری ها و در نهادهایی چون صدا و سیما و سازمان های دیگر، قدرت را در دست خود قبضه کرده اند و نقشه تسلط کامل بر ایران، و بر حکومت آن، و اقتصادش و همه جنبه های دیگر زندگیش را دارند.

برای آن که روز به روز مراکز قدرت بیشتری را به تصرف و تسلط خود درآورند، سیاست خارجی رژیم را همیشه به سوی افراطی گری و تشنج کشانده اند.

به بهانه آن که باید انقلاب اسلامی را به کشورهای همسایه نیز صادر کرد، در عراق و سوریه و یمن و کشورهای دیگر به دخالت نظامی پرداختند و برنامه های اتمی رژیم را به هدف تولید جنگ افزار هسته ای رقم زدند و ارتش، کاملا به حاشیه رانده شد . گرچه، فرماندهان ظاهرا این نیروی ملی نیز، همان ماموران سپاه پاسداران و فرمانبرداران آن هستند.

روزی که خامنه ای از این دنیا برود، حساس ترین لحظات عمر سپاه پاسداران آغاز می شود.

آنان از گزینش آخوند دیگری به عنوان ولی فقیه صرفنظر نخواهند کرد. زیرا حکومتی که منحصرا در دست نظامیان است، در جهان شهرت خوب و در بین شهروندان، محبوبیتی ندارد و نمی تواند از جانب ملت مورد حمایت قرار گیرد.

سپاه پاسداران به یک ویترین نیاز دارد، و آن، می تواند یک به ظاهر روحانی جوان باشد که در سپاه و در کنار آن بزرگ بشه و حتی اگر عبا به تن کرده و عمامه نیز به سر گذاشته، ولی در واقع یک سپاهی کلاچینکوف به دست (و یا به تلفظ فارسی آن، کلاشینکف به دست) بوده و می باشد.

نام مجتبی خامنه ای را می برند. ولی بعید می نماید که روحانیون سالمند و کهنه کار رژیم حاضر شوند این لقمه ناپخته را قورت بدهند.

مسلما یک فرد جوان، هر اندازه هم که در مدرسه دینی تحصیل کرده باشد، هنوز تا مقام ولی فقیه فاصله بسیار دارد.

ولی همانگونه که شخص خامنه ای را به مقام رهبری رساندند و عنوان دینی او را به ایت الله ارتقاء دادند، ممکن است در صدد برآینده برای پسرش نیز به همین ترفند متوسل شوند. اگر هم نتوانستند، قانون اساسی رژیم را تغییر می دهند - این که کاری ندارد!

ولی فردا را به آینده بسپاریم.

آن چه امروز مطرح است آن است که سپاه پاسداران، با همه قدرتی که در ایرن در دست خود قبضه کرده، آیندۀ رژیم و سرنوشت ایران زمین را در چه مسیری پیش می برد؟

آیا قصد دارد ایالات متحده را به یک درگیری جنگی گسترده بکشاند، و یا آن که به جنگ فرسایشی کنونی بسنده می کند؟

پیشگویی در جنین اموری امکان پذیر نیست.

ظاهرا نه سپاه خواهان جنگ است و نه ایالات متحده در پی یک درگیری تمام عیار نظامی می باشد.

ولی همیشه اما و اگر وجود دارد و یک اشتباه محاسباتی و یا یک اقدام نسجیده و حتی شاید غیرعمدی نظامی، ممکن است به ناگهان آتش جنگ را شعله ور سازد و منطقه کن فیکون شود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy