مقدمه ۱ - رهبر رژیم، در پی دعوت به مذاکره از سوی آمریکا، آنرا رد نمود.
مقدمه ۲ - ظریف، بعلت هم دست بودن با مافیای خامنهای (قبلا در لیست تحریمهای آمریکا) تحریم شد.
مقدمه ۳ - ترامپ اخیرا برای تشویق رژیم به مذاکره گفت: ایرانیها، هیچ جنگی را نبردهاند ولی بازنده هیچ مذاکرهای نبودهاند.
مقدمه ۴ - ترامپ بارها با خطاب قرار دادن ملت ایران، فرهنگ و تاریخ شکوهمند چند هزار ساله مردم ایران را ستوده است. بالعکس، بارها رژیم ایران را بدخیم و تروریست نام برده، آن را لایق چنین ملت، تاریخ و فرهنگی، ندانسته است.
مقدمه ۵ - در پی دیدار اخیر بن علوی و دیگران از تهران و تلفنهای اخیر مکرون به روحانی، به نظر میرسد، رهبر رژیم، روحانی را به جای خود کاندید مذاکره با ترامپ تعیین نموده و ارگان رسمی خامنهای یعنی کیهان تهران نیز با متهم کردن روحانی به جاسوسی به نفع اروپا، خواسته است، به طور غیرمستقیم نظر آمریکا را، به نفع روحانی به عنوان پلیس خوب رژیم، جلب نماید تا خود وی در راستای نجات رژیم مجبور به دیدار با ترامپ نگردد.
نتیجه:
ترامپ، از نام بردن رژیم تحت عنوان رسمی ایران، رعایت قوانین بین المللی و در صدر آن منشور ملل متحد (برابر منشور، جمهوری اسلامی ایران، نماینده مردم ایران در سازمان ملل است) را نموده است کما این که از خلیج فارس نیز به جز یک مورد و آن هم در ریاض، همواره با عنوان خلیج فارس، نام برده است. (تا مصوبه سازمان ملل در خصوص نام رسمی خلیج فارس را، مراعات نماید) در نتیجه منظور وی از ایران هیچ جنگی را نبرده، رژیم جمهوری اسلامی است و این که بازنده هیچ مذاکرهای نبوده در راستای تشویق رژیم به مذاکره با وی بوده است. چون وی میخواهد، در مرحله اول، رژیم را بدون هرینه و شلیک یک گلوله، شکست دهد. او میداند، که خامنهای به علت اعتیاد نمیتواند همچون رهبر کره شمالی به خارج سفر کند و وزیر خارجه رژیم را، در حدی نمیداند، که حتی پمپئو وزیر خارجهاش، با وی مذاکره نماید. در نتیجه با این عناوین و جملات و اقدامات (واسطه گری مکرون برای روحانی و تحریم ظریف) میخواهد، در درجه اول زمینه را برای دیدار پمپئو وزیر خارجهاش از تهران و گفتگوی مستقیم با خامنهای فراهم نماید که اگر این کار انجام نگرفت دیدار فیمابین با روحانی، در اجلاس مجمع عمومی در سپتامبر را کلید بزند. بدیهی است برای این اقدام، روحانی اختیار تام از خامنهای با سند و مدرک معتبر قابل استناد در دادگاه بین المللی را باید در دست داشته باشد. تا:
۱-بت رژیم و رهبر آن را، که مرتب از مقاومت (فلسطین، و....) دم میزند بشکند.
۲- رژیم را در دقیقه ۹۰، در حالت آچمز منتهی به باخت-باخت قرار دهد. یعنی در جریان مذاکرات، شرایط دوازده گانه را، تحمیل رژیم نماید. یا با عدم پذیرش شروط خود از سوی رژیم (تعطیلی برنامه اتمی-موشکی، خاتمه پدرخواندگی تروریسم بین المللی، تعطیلی بساط هلال شیعه و حمام خونهای مربوطه.... و سرانجام جام زهر نهایی و مرگ آور رعایت حقوق بشری مردم ایران)، اجماع جهانی، علیه آن را نهایی سازد.
آنچه مسلم است، برای اولین بار، طی چهار دهه، رژیم در موقعیتی قرار گرفته که هر دو پروسه مذاکره-قبول شرایط، یا عدم مذاکره-عدم پذیرش شرایط، به سرنگونیاش میانجامد. در نتیجه، اکنون توپ پنالتی پیروزی پیش پای ملت ایران است. که با میدان میلیونی، این توپ را، به دروازه فرقه تبهکار، گل زند.