Monday, Aug 5, 2019

صفحه نخست » جناب بهنود! در قیاس محمد جواد ظریف با محمد علی فروغی شوخی می فرمایید؟!؛ ف. م. سخن

BA7DF92E-0A00-4B75-B611-826D211559CC.jpegکم کم به نظر م می رسد نیمچه عقلی هم که در سر دارم، دارد از دست می رود. تقریبا رشته ی روابط و ضوابط از دست ام در رفته، و در میان همهمه ی عوام اینترنتی، و چکاچاک شمشیرهای چوبین و پلاستیکی نامداران اپوزیسیون، مشاهده ی برخی تراوشات قلمی کسانی که دستکم باور داشتیم تاریخ کشورمان را می شناسند، آدمی را بر جای میخکوب می کند.

آخرین اثر رشحات قلم آقای بهنود، به شوک الکتریکی می مانست که بر من وارد آمد.

موقعی که سعید حجاریان در «بهشت» گلوله خورد و به بیمارستان سینا انتقال پیدا کرد، جوانان آن روزگار، بی آن که بدانند حجاریان کیست و بانی چه فجایعی در کشور ما بوده، و فقط به صرف این که «اصلاح طلب» نامیده می شد و نظرهایی علیه تندروها صادر می کرد، در حاشیه بیمارستان سینا دست به دعا برای شفای عاجل سعید «عزیز» ی آن روزگار برداشتند و از جمله دعوت کنندگان به دعا و در خواست کنندگان شفای الهی، یکی هم آقای بهنود بود.

البته شفا از آسمان آمد ولی نه شفای آسمانی بلکه جت خصوصی ای که با موتور روشن آماده بود تا هر لحظه لازم باشد سعید را به خارج منتقل کند. طبیب هم که پروفسور مجید سمیعی نامدار بود از آلمان به ایران منتقل شد تا به شفای الهی یاری رساند.

در آن دوران می شد درک کرد که دوستی ها و محفل ها، اثری قاطع بر اندیشه های سیاسی و تحول آن ها دارد. در آن دوران هم کسی نمی خواست، نشان دادن واقعیت حجاریان و حجاریان ها، به حمایت از سعید عسگرها و «دخمه» ای ها تعبیر شود. لذا زبان ها در دهان ها از چرخیدن باز ماند و آقایان هر چه جلوتر آمدند حتی با وجود حضور استراتژیست و متخصص جنگ روانی و امنیتی مثل حجاریان و دیگر اصلاح طلبان مجاهد و شلاق گردان، در راه انقلاب اسلامی، چون جنین شان از رحم «جمهوری اسلامی» خون خورده بود و رشد کرده بود، به تدریج پر و بال ریختند و شدند مرغ پرکنده ای که امروز به شکلی مسخره در فضای سیاسی ایران بال بال می زند و جوانان دیروز و جوانان امروز، به بال بال زدن این مرغ لخت و عور و نسبتا سالخورده لبخند می زنند.

اما حکایت محمد جواد ظریف، حکایت دیگری ست و حداقل برای من قابل فهم نیست که آقای بهنود چه چیز در این موجود دیده که چنین مقایسه نابجایی کرده است.

بخش عمده ای از سیاست، حیله ورزی ست؛ فریب طرف مقابل است؛ کمتر دادن و بیشتر گرفتن است.

اما هر کدام از این ها باید به نوعی صورت پذیرد که نه کشور مقابل، نه مردم عادی و متخصص، متوجه دوز و کلک های به کار رفته نشوند. سیاستمدار خوب، کسی است که دست اش حتی برای طرف مقابل یا معاند رو نشود.

ظریف در تنها چیزی که ظریف نیست، امر سیاست است. وقتی کسی تصور کند که در سیاست مدرن، نیش را تا بناگوش باز کردن باعث تلطیف فضای سیاسی و ایجاد رابطه ی حسنه می شود، ابلهی بیش نیست.

حال آقای بهنود این ابله تمام عیار را که حتی توانایی حفظ حرمت خودش به عنوان وزیر خارجه در داخل کشورش و میان همکاران حکومتی اش ندارد، چگونه با محمد علی فروغی مقایسه می کند من نمی دانم.

51EA987C-9B8F-4603-99AD-3B6CA4000C31.jpeg

هر چه فکر می کنم، کمترین وجه تشابهی میان سبک مغزِ سبک رفتاری چون ظریف و رجل وزینی چون فروغی با آن علم و دانش و تجربه ای که داشت پیدا نمی کنم. این که می گویم ظریف سبک مغز و فروغی از نوادر نخبگان در امر سیاست مداری ست کم ترین اغراقی در آن نیست و می توانم هر دوی این ها را به آسانی ثابت کنم.

آقای بهنود
ظریف و ظریف ها، کشور را به باد دادند. روابط خارجی ما را مسخره ی خاص و عام کردند. خواری و خفت در دنیا برای ما به ارمغان آوردند. اِشکالی نمی بینم که این ها را ببینید و با وجود آگاهی به آن ها، باز مقامی والا نثار ظریف کنید.

اما یقین دارم تایید می کنید که پایین کشیدن فروغی و امثال او از جایگاه والایی که دارند و آن ها را تا حد ظریف پایین آوردن، کار باطلی ست و با کنار هم نهادن این نام ها، چیزی به ظریف اضافه و از فروغی کم نمی شود، بلکه این وزن و وجاهت جناب عالی ست که از آن کاسته خواهد شد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy