روزبه میرابراهیمی - ایندیپندنت فارسی
به نظر میرسد برجام (یا همان برنامه جامع اقدام مشترک) که توافقی تاریخی بین جمهوری اسلامی ایران و شش قدرت جهان (آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه، چین و آلمان) بر سر فعالیتهای هستهای ایران بود، در حال حاضر کاغذ پارهای بیش نیست؛ چون نه ایران توانسته از منافع آن در سالهای اخیر بهرهای ببرد و نه دیگر طرفهای این توافق از کارآمدی و دوام آن اطمینان دارند.
خروج ایالات متحده از این توافق، پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ، آغاز فروپاشی آن بود. هر چند پیش از آن هم به دلیل «خود تحریمی» ایران - که به دستور آیتالله خامنهای آمریکا و شرکتهای آمریکایی از دایره مشتریهای قراردادهای احتمالی با ایران حذف شده بودند - کارآمدی آن برای ایران مورد سوال بود.
اما واقعیت این است که داستان بلند جنجالهای برنامه هستهای جمهوری اسلامی در بیش از دو دهه اخیر، به جمهوری اسلامی دست بالا را نمیداد تا بخواهد ادعایی به جز اثبات «بیگناهی» داشته باشد. تکههای پازل پرونده هستهای ایران به گونهای کنار هم چیده شده بود که مظنون داستان،
جمهوری اسلامی تاوان ۱۸ سال پنهانکاریهایش را میداد و برای اثبات بیگناهی، امتیازات بسیاری را باید در این بازی فرسایشی به طرفهای مقابل میداد. جمهوری اسلامی متهم به تلاش برای ساخت تسلیحات هستهای بود و مدعیان هم به اندازه کافی شواهد و قرائن داشتند که به راحتی انکارهای مستمر مقامات ایران را نپذیرند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
پس داستانی، که به شکل رسمی در دولت دوم سید محمد خاتمی آشکار شد، چندین دولت را درگیر خود کرد و هزینههای سیاسی، مالی و اجتماعی فراوانی به مردم و کشور تحمیل کرد. تنها بهخاطر اصرار بر یک خواسته کم فایده و آن هم حفظ برنامه هستهای که در عمل بخش زیادی از بودجه کشور را میبلعید، در شرایطی که اقتصاد کشور به توسعه و نوسازی و رونق محتاج بود و جامعه هم تشنه عبور از چالشهایی که سبد روزمره زندگی خانوادهها را هدف گرفته بود.
حالا نزدیک به یک سال و اندی پس از خروج آمریکا از توافق هستهای، طرفهای باقی مانده در توافق در تلاش هستند تا آخرین تارهای باقی مانده از این توافق را با هر ترفندی که شده حفظ کنند تا این توافق «تاریخی» به شکستی «تاریخی» تبدیل نشود.
آیا در این وضعیت، جمهوری اسلامی در جایگاهی قرار دارد که «خط و نشان» بکشد و طرفهای دیگر را تهدید به خروج یا کاهش سطح همکاریها کند؟ دولت فعلی ایران در واکنش به فشارهای داخلی و خارجی اقداماتی را در چند ماه اخیر انجام داده که به نوعی کاهش تدریجی پایبندیهای ایران تحت توافق برجام است. هفته پیش جمهوری اسلامی گام سوم خود را در این زمینه برداشت، تا به خیال خود، اروپا را تحت فشار قرار دهد که راهکاری برای خنثی کردن تاثیر فشارهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی پیشنهاد و اجرایی کند؛ درخواستهایی که بخش اعظمی از آن مسايل مالی هستند و در عمل بدون همراهی و موافقت آمریکا ناممکن به نظر میرسد.
تهدید زمانی میتواند مثمر ثمر باشد که در پی تحقق آن، طرف مقابل هم چیزی را از دست بدهد، یا آسیبی ببیند. در غیر این صورت خود فریبی بیش نیست. جمهوری اسلامی تهدید میکند که اگر فلان اقدام صورت نگیرد سطح همکاریها را کاهش و در نهایت از برجام خارج میشود. اما در صورت تحقق این تهدید کدام طرف آسیب میبیند؟ پنج قدرت باقی مانده در توافق؟ یا جمهوری اسلامی که خروجش از توافق چیزی جز تایید همه ادعاهای منتقدان و مخالفان این توافق نیست.
تا همین جای کار هم اکثر شرکتها و کمپانیهای بزرگ غیر آمریکایی که پس از توافق، قراردادهای کلانی با جمهوری اسلامی به امضاء رسانده بودند، به دلیل ترجیح بازار آمریکا به بازار ایران، عطای سرمایهگذاری در ایران را به لقائاش بخشیدند. با این اوصاف آیا کنار گذاشتن توافق هستهای برای ایران چیزی جز خودتحریمی مضاعف است؟
واقعیت این است که پرونده فعالیتهای هستهای ایران، هرگز یک پرونده فنی صرف نبوده و نیست. این پرونده از همان ابتدا یک پرونده سیاسی بود و تصمیمات سیاسی در آن نقش تعیین کنندهای را داشت و همچنان خواهد داشت؛ به همان گونه که راهاندازی فعالیتهای هستهای، در ایرانِ پس از انقلاب یک تصمیم سیاسی بود.
حالا هم جمهوری اسلامی باید یک تصمیم سیاسی بگیرد. تصمیمی که بیتردید تبعات اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی بههمراه دارد، حالا چه این تصمیم ماندن در این مسیر باشد و چه تغییر بنیادین از این مسیر. برجام همچنان فرصتی است برای توقف کامل بیشتر فعالیتهای هستهای ایران که منفعت اقتصادی ندارند. بازی «تهدید» هم بازی خطرناکی برای ایران است. چون واقعیت این است که طرف مقابل چیز زیادی در مقایسه با جمهوری اسلامی از دست نخواهد داد. چه زمانی تصمیمگیران در جمهوری اسلامی این واقعیت را خواهند پذیرفت؟ هر چه دیرتر، ضررش بیشتر!
دختر آبی! رویم سیاه ما مرده پرستیم، وحید بدیعی
چپ و آینده، پرویز دستمالچی