یکی از شعارهایی که جریان موسوم به عدالتخواه روی آن تاکید دارد مبارزه با فساد است، پروندههایی مثل بانک آینده و باستی هیلز از مواردی بود که این جریان به آن پرداخت، یکی از انتقاداتی که به نوع برخورد عدالتخواهان با موضوع فساد میشود نوع برخورد سلبی، موردی و تند با این مساله به جای برخورد ریشهای و ساختاری با آن است. از طرف دیگر عدهای معتقدند که افزادی که خود را نزدیک به این جریان میدانند به صورت گزینشی یا موضوع فساد برخورد میکنند.
در این مورد با میلاد گودرزی، فعال اجتماعی موسوم به عدالتخواه گفتوگو کردیم او میگوید تشکل یا حزبی به نام عدالتخواه وجود ندارد،و گرچه او خود را عدالتخواه میداند اما به نمایندگی از یک جریان صحبت نمیکند.
گودرزی معتقد است که برخورد مصداقی به تنهایی کارکرد ندارد و باید درنگاه مساله محور به ـن پرداخته شود و میگوید کارهایی که در این جریان شده توانسته به صورت ساختاری به موضوع بپردازد. او میگوید به صورت گزینشی با پروندههای فساد برخورد نمیکنند و اساسا به سراغ افراد نمیروند بلکه به سراغ موضوعات میروند و در مسیر به هرکسی برخورد کردند علنی میکنند، حتی در پروندههایشان بیشتر از اصلاحطلبان به اصولگراها برخورد کردهاند.
گودرزی به انصاف نیوز میگوید: «ما برای کار در فضای رسانهای ایدهای داریم مبنی بر اینکه برای ساختاریترین و کلانترین مباحث قانونی و ساختاری هم تا وقتی که روی مصداقهای آنها دست نگذاریم و توجه مخاطب و مسوولان را به آن مصداقها جلب نکنیم، نمیتوانیم در مورد ساختارها صحبت کنیم و اگر صحبت کنیم هم شنیده نخواهد شد.
خواستیم به شهرسازی بپردازیم، به لواسان رسیدیم
برای پروندههای مختلف بررسی کلی میکنیم و سوژه را انتخاب میکنیم و به آن میپردازیم برای مثال ما اینطور به سوژهی لواسان رسیدیم که گفتیم روی موضوع معماری و شهرسازی کار کنیم، قوانین و مسایل آن را بررسی کردیم مثلا قانون کمیسیون ماده ۱۰۰ که ریشهی بسیاری از تخلفات شهرسازی است را بررسی کردیم و به موضوع رسیدیم، ما میتوانستیم در مورد قوانین و معایب سخنرانی کنیم و مقاله بنویسیم اما چنین کاری نه توجهی را جلب میکرد نه اتفاقی را رقم میزد.
برای نشان دادن ضعف و خلل ساختاری مادهی ۱۰۰ چند مصداق که توجهها را جلب کند و به خوبی مشکل را نمایندگی کند، پیدا کردیم. کسانی که در اندیشکدهها کار میکردند میگفتند که ما چند سال است این حرفها را میزنیم اما کسی توجه نمیکند.
اگر به سراغ مواردی مثل دختر آقای نعمتزاده و داماد آقای شمخانی برویم که هم ارزش خبری دارد و هم به خوبی مشکل را نمایندگی میکردند، اینکه آقای شمخانی دست در جیبش میکند و میگوید شش میلیارد جریمه میدهم، به خوبی خلا قانونی را نشان میدهد که چطور به فساد و تخلف اجازه داده است.
بعد از اینکه به این موضوع پرداختیم دیده شد که بحث در مورد ماده ۱۰۰ شروع شد برای مثال دانشجوها در مورد ماده ۱۰۰ میزگرد میگذاشتند، از وزیر کشور و شهردار تهران و رییس دیوان عدالت اداری تا رییس قوهی قضاییه در مورد ماده ۱۰۰ صحبت کردند.
زمینخواری و ماجرای لواسان و ماده ۱۰۰ را همین نگاه مصداقی عدالتخواهی با در نظر گرفتن نگاه ساختاری، بر سر زبانها انداخت. اینطور نیست که فقط به مصداقها بپردازیم، ما معتقدیم که یک نگاه مسالهمحور باید داشته باشیم، یعنی یک وضع موجود و یک وضع مطلوب تعریف کنیم و با فشار رسانهها، مسیر آن را چه در مصداق و چه در ساختار طی کنیم.
برای مثال برای مصداق ویلای خانم نعمتزاده میگوییم هزار متر خلاف ساخته شده و آنقدر پیگیری میکنیم تا کامل خراب شود، در ساختار هم میگوییم ریشهی این موضوع کمیسیون ماده ۱۰۰ است و آنقدر پیگیری میکنیم که حل شود.
در مورد بانک سرمایه، از ۱۴ هزار میلیارد تومانی که آنجا فساد اتفاق افتاده، ما روی ۳۸۵ میلیارد تومان کار کردیم؛ با چند ماه پیگیری حدود۳۰۰ میلیارد تومان از آن وصول شد، در هیچ پروندهی دیگری این اتفاق نیافتاد. اگر از این مورد بانک سرمایه ما به چند ایراد اساسی در نظام بانکی و نظارت بانک مرکزی و کارشناسی دادگستری برسیم ساختار هم اصلاح میشود.»
مبارزه با فساد تبدیل به فرهنگ میشود
او در مورد انواع اصلاح ساختاری توضیح میدهد: «اصلاح ساختاری فقط اصلاح قانونی نیست، به هم خوردن امنیت فساد و مفسدین هم میتواند اصلاح ساختاری باشد، برای مثال به به هم خوردن امنیت زمینخواری در سراسر کشور اشاره کرد، در جای جای ایران دیده میشود که برای مثال میگویند باستی هیلز شهر ما این است. چندین هزار حکم تخریب اجرا نشده وجود دارد، در همین چند ماه اخیر فرهنگ اجرای حکم تخریب در حال جا افتادن است.
اینکه مبارزه با فساد در کشور تبدیل به فرهنگ شود، موضوعی ریشهای است اینکه در هر شهری به موضوع فساد پرداخته میشود از زاویهی نگاه مصداقی است، هر چه سخنرانی کردیم که مسایل شهر برای مردم آن شهر مهم باشد چنین اتفاقی نمیافتاد، باید لواسان به هم ریخته میشد تا این فرهنگ به مشهد هم انتقال پیدا کند.»
گودرزی در پاسخ به اینکه ممکن است کسانی با تاثیر از این نوع برخورد تنها در مصداق محبوس بمانند گفت: «باید آسیبهای این روش را بشناسیم و با آن مقابله کنیم، ما در شهرها کارگاه آموزشی برگزار میکنیم برای اینکه این نوع رسانهی مسالهمحور با همهی ابعادش منتقل شود، مهمترین نکته هم این است که صرف پرداختن به یک مصداق و افشاگری در مورد آن هدف نیست و اساسا افشاگری اصالتی ندارد و باید به حل مساله پرداخت.
جریان عدالتخواهی و این نوع نگاه، مثل هر جریان اجتماعیای آسیبهایی دارد و ممکن است منحرف شود یا هر اتفاقی بیافتد.
من دهها کیس و مصداق، سند تخلف از فلان آقازاده یا فلان شخصیت سیاسی دارم ولی چون هنوز نتوانستم برای آن یک نگاه مسالهمحور و کلان تعریف کنم، هنوز دلیلی برای انتشار آن نمیبینم. اگر شهوت انتشار وجود داشت من باید روزی پنج توییت در مورد اینکه فلان آقازاده فلان وام را گرفت میزدم.»
در مورد عیسی شریفی تلاش کردم، به نتیجه نرسید
او دربارهی عیسی شریفی توضیح داد: «در مورد عیسی شریفی تلاش کردم اما به مستندات و جزییاتی نرسیدم، فقط میدانیم که عیسی شریفی، قائممقام قالیباف دستگیر شده و در نهایت گمانهزنیهایی در مورد وثیقهی او شد اما چیزی در مورد آن نمیدانیم چراکه مربوط به دادسرای نظامی است.»
گودرزی در پایان افزود: «در کل میتوانم مثال بزنم که از این طرف طیف اصولگرا تا آن طرف طیف اصلاحطلب ما کار کردیم، آقای سردار طلایی به خاطر مطلبی که درمورد ارتباط او با ریختهگران منتشر کردیم از ما شکایت کرده است. طلایی حتی از عیسی شریفی هم بیشتر به قالیباف نزدیک بود، اگر ما ملاحظات اینچنینی داشتیم سراغ این سوژهها نمیرفتیم. در مورد آملی لاریجانی که اصولگرا است هم کار کردیم.
ما انتخاب نمیکنیم که روی چه کسی کار کنیم، انتخاب میکنیم که روی چه چیزی کار کنیم برای مثال میگوییم روی لواسان یا بانک سرمایه کار کنیم، جلو میرویم و در تحقیق به هرکسی برسیم، میزنیم.
وقتی ما موضوع لواسان را شروع کردیم، نمیدانستیم که میخواهیم به آملی لاریجانی، داماد شمخانی و شبنم نعمتزاده برسیم ولی با خودمان عهد کردیم که سوژهی موضوعی را جلو برویم و به هر شخصیتی رسیدیم بگوییم. اگر بخواهم نام ببرم که در این پروندهها به چه کسانی رسیدیم، تعداد اصولگراها از اصلاحطلبها بیشتر است.»
محدودیت های روحانی در سفر به نیویورک