Wednesday, Sep 25, 2019

صفحه نخست » شرافت از‌دست‌رفته یک هیولا

modiri_092519.jpgایران اینترنشنال - مهران مدیری یک بار دیگر و این نوبت با هیولا، بخت خود را در شبکه نمایش خانگی آزمود تا ببیند آیا این سریال با تیم جدید نویسندگی و بازیگری می‌تواند به اقبال شب‌های برره، سریالی که به عمق فرهنگ عامه نفوذ و به‌معنای واقعی تیپ‌سازی کرده بود، برسد یا دست کم، سابقه ناموفق سریال‌هایش در شبکه خانگی‌ را ترمیم کند یا خیر.

اقبال مردمی به برنامه دورهمی، بازگشت پیمان قاسمخانی به تیم نویسندگی، استفاده از بازیگرهایی چون فرهاد اصلانی که کمتر او را در چنین ژانرهایی می‌بینیم و سوژه اختلاس و فساد مالی که این روزها زندگی همه مردم را دستخوش آثار منفی‌اش کرده است، همه و همه نشان از این داشتند که این بار با سریالی موفق‌تر از تجربه‌های پیشین مهران مدیری در شبکه نمایش خانگی روبه‌رو خواهیم بود.

خلق داستان فیلم در فضای هیات مدیره یک صندوق فرهنگیان و شباهت موقعیتی‌اش به اختلاس‌های اخیر، در وهله اول توجه زیادی جلب می‌کند و شاید به همین دلیل بود که هیولا در لحظات ابتدایی از نخستین روز فروش، رکورد جدیدی را در شبکه نمایش خانگی از آن خود کرد و به رقم ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار مخاطب رسید.

هیولا با ریتمی سریع، همراه با شوخی‌های معنادار و کنایه‌های تند آغاز می‌شود و به مخاطب نوید اثری سرشار از حرف‌های دل این روزهای مردم ناامید از جامعه و بی‌اعتماد به قدرت را می‌دهد. هر‌چند مخاطب باهوش و موقعیت‌شناس در تمام لحظات منتظر است تا به روال معمول این سریال‌ها، در این ماجراها تیر خلاص به افرادی بخورد که هیچ خط و ربطی با سر‌منشا قدرت ندارند، به هر حال روایت کلی این داستان شرح‌حالی از نارضایتی‌ها و نا‌امیدی‌های مردم از شرایط فعلی کشور است.

شاید بتوان نقطه قوت هیولا را در انتخاب قشر آموزگار برای قربانی شدن دانست، انسان‌هایی که به‌دلیل ویژگی‌های حرفه‌شان مظهر شرافت و درستی‌اند، اما در واقعیت امروز ایران، در تنگدستی به سر می‌برند، قشری که باید انسان‌ساز باشد اما خود در رفع نیازهای انسانی روزمره‌اش درمانده است. حتی اگر این شرافت معلم باشد، سابقه‌ای به قدمت یک قرن داشته باشد و در محله‌ای به نام شرافت ساکن باشد، مانند همه انسان‌ها، هیولایی در درون دارد که می‌تواند بیدار شود. از دیگر نقاط قوت این فیلم می‌توان به صحنه‌های ملموس برای مردم یعنی دیالوگ‌ها و احوال اعضای هیات مدیره صندوق اشاره کرد؛ از مدیرانی که حرص مال و قدرت آن‌ها را حتی با سرم و ویلچر پشت میز ریاست نگه می‌دارد گرفته تا جوانانی که به پشتوانه ژن خوب، به مدیریت می‌رسند و همچنان که به‌شدت بر خدمت به مردم تاکید دارند، به همه نوع فسادی مشغول‌اند.

مدیری در این سریال، مشکلات را در چند بخش مختلف به نمایش می‌گذارد: تخلف‌های بانکی و نقش مدیران در اختلاس‌ها، مافیای کنکور، بازی‌های تجاری به نام صادرات و واردات، جنگل‌خواری، زمینه نامناسب رشد زنان در سطوح مدیریتی مگر با ورود به روابط غیراخلاقی، زمینه‌چینی و بازاریابی به نام تولید ملی و مافیای هنری و گالری‌داری در ایران. و این‌ها ورق‌هایی‌اند که گاهی پرقدرت و گاهی کم‌توان در قسمت‌های نخست سریال یکی‌یکی برای مخاطب کشیده می‌شوند تا او را به دنبال کردن سریال کنجکاو کنند. اما ریتم و فضای سریال از میانه راه افت محسوسی دارد. روابط و فضاها به داخل خانه‌ها کشیده می‌شود و سریال را از یک طنز سیاسی اجتماعی به طنزی خانوادگی با زمینه‌های اجتماعی کمتر تغییر می‌دهد. شوخی‌ها و روند داستان که در ابتدا با تمرکز بیشتر بر دغدغه‌های اجتماعی مردم درباره اختلاس‌ها و شرایط سخت اقتصادی همراه است در چند قسمت پایانی به درون خانه‌ها می‌آید، یعنی جایی که شخصیت‌پردازی‌ها از قبل کامل و محکم نبوده است و بنابراین مخاطب داستان را با ریتم کند، شوخی‌های پیش‌بینی‌پذیر، واکنش‌های سطحی و تکرار موقعیت‌ها مواجه می‌کند. هیولا از این‌جا به بعد، تقریبا چیزی در چنته ندارد که با رو کردنش مخاطب را شگفت‌زده و مسحور کند و زمان به صدا درآمدن زنگ خطر است که داستان و سوژه طنز در موقعیت سقوط قرار دارد.

از سوی دیگر، باز هم مثل همیشه، زنان و نقش آن‌ها در سریال‌هایی از این دست موضوعی نیست که بتوان به‌سادگی از آن گذشت. اگر همین حالا کاغذ و خودکاری بردارید و اسامی بازیگران زن این سریال را بنویسید و یکی‌یکی خط بزنید، می‌بینید چیزی از داستان را از دست نداده‌اید. زنان خانه‌داری که تنها دغدغه و نگرانی‌شان پول، حسادت، حسرت و خوش‌گذرانی است و از آن‌ها به‌عنوان یار کمکی در بده‌بستان صحنه‌های طنز فیلم استفاده می‌شود، آن هم به ساده‌ترین شیوه ممکن. این‌ زنان در گروه بسیار بزرگ‌تر زنانی که در شرایط امروز ایران، پا‌به‌پای مردان و حتی به‌دلیل نبودِ شرایط برابر، سخت‌تر از آن‌ها کار و تلاش می‌کنند، حس همذات‌پنداری ایجاد نمی‌کند. کما این‌که تمامی زنان شاغل در این داستان، از دختران بازاریاب داف‌خاف گرفته تا خانم زحمتکش عضو هیات مدیره، صرفا با حربه‌های زنانه و نه شایستگی، موفق شده‌اند کار کنند.

در سریال هیولا، حضور هر زن تنها در کنار یک مرد معنا پیدا می‌کند، تا جایی‌که شخصیت مامان مهری (با بازی گوهر خیراندیش) نیز در کنار داود شکوفا می‌شود! علاوه بر دیدگاه کلیشه‌ای هیولا به زنان، شخصیت‌پردازی‌ زنان این سریال به‌قدری ضعیف است که مخاطب پس از دیدن چند قسمت، به‌راحتی می‌تواند واکنش‌های نقش‌های زن داستان را پیش‌بینی کند.

اما شاید بتوان برجسته‌ترین نقطه ضعف هیولا را در پایان‌بندی آن دانست، یعنی خطری که مدیری این بار هم نتوانست از آن رهایی پیدا کند. آغاز جذاب و قوی داستان هیولا به‌مرور تحلیل می‌رود و ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود و در قسمت پایانی فصل اول سریال، به بدترین نقطه می‌رسد. شرافت در تغییری ناگهانی و بدون منطق فکری، متنبه می‌شود تا شرافت از‌دست‌رفته را پس گیرد و داستانی دم‌دستی را رقم بزند. هر‌چند مدیری تلاش می‌کند در سکانس پایانی سریال، با نشان دادن شرافت که با چک‌پول تقلبی صحنه را ترک می‌کند، از اتهام سطحی‌نگری و پایان زرد رهایی پیدا کند، بیشترین زمان از قسمت آخر سریال که به بازگشت ناگهانی و بی‌دلیل هوشنگ به شرافتش می‌پردازد چنان توی ذوق مخاطب می‌زند که سکانس پایانی را تنها راهی برای ساخت فصل بعدی هیولا می‌داند، نه احترام به هوش و منطق خود. در نهایت، می‌توان گفت هیولا نیز مانند سایر کارهای مدیری هر‌چند به مشکلات روزمره مردم پرداخته است، به‌دلیل این‌که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند به سیستم هیولا‌ساز قدرت در ایران اشاره‌ای کند، به‌ناچار بار مسئولیت را از روی دوش سیستم، که مسئول تربیت و پرورش مردم است، برداشته است و در جریان سانسور و خودسانسوری شدید محتوای رسانه‌ای در ایران، صورت مساله را از حاکمیت به مردم تغییر می‌دهد و این چنین است که همواره به پایانی ضعیف و غیرواقعی می‌رسد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy