آقای خامنهای ۱۰ مهرماه در نطق خود در دیدار با هزاران نفر از افراد سپاه پاسداران دو مطلب مهم را بازگفت. او اول با قرار دادن سپاه در جایگاه ویژه و گفتن اینکه "نگاه وسیع فرامرزی که مسئولیتش با سپاه است، عمق راهبردی کشور است و گاهی از واجب ترین واجبات هم لازم تر میشود اما برخی متوجه این مسئله نیستند. " در باره سیاست هستهای گفت: "آنها برای وادار کردن رئیس جمهور کشورمان به ملاقات، به التماس هم افتادند و رفقای اروپایی را هم به کمک خواستند، اما نتوانستند و تا این ساعت فشار حداکثری شکست خورده و بنده قاطعانه میگویم که تا آخرهم دراین فشارحداکثری شکست خواهند خورد. سلطه گران به گفته خودشان میخواهند ایران به کشوری عادی یعنی منطبق با سازوکارنظام سلطه تبدیل شود اما جمهوری اسلامی از آغاز شکل گیری خود با نظام سلطه مقابله کرده و از این پس نیز مطلقاً تسلیم زورگویان جهانی نمیشود و راه انقلابی گری و مقابله با سلطه گران را قطعاً ادامه خواهد داد. کاهش تعهدات هستهای که مسئولیت آن برعهده سازمان انرژی اتمی است، باید همانگونه که دولت اعلام کرده با جدیت کامل و به صورت دقیق و جامع ادامه یابد تا به نتیجه مطلوب برسد و قطعاً هم به نتیجه خواهد رسید. "
این سخنان بعد ازحادثه حمله به پالایشگاه نفتی عربستان و بازگشت آقای روحانی به ایران بدون اینکه تحول خاصی در روابط ایران و غرب صورت گیرد گفته شد. و چند روز بعد هم آقای خامنهای با تایید گفت که ایران بدنبال ساخت سلاح هستهای نیست.
حال به این مطلب بپردازیم که آیا مشکل ایران مسئله هستهای است یا نه و اصولا واقعیت کاهش تعهدات هستهای ایران به چه معنی است؟ و چرا در برجام این تعهدات از ایران خواسته شده است. و را ایران در زمان عقد قرارداد موسوم به برجام خواستار ادامه عمل کردن ۵۰۰۰ سانتریفیوژ نسل P۱ شده بود.
میدانیم که ایران در ۶ ماه اخیر سه تصمیم را به اجرا گذاشته است اول اینکه میزان ذخیره اورانیوم غنی شده را از ۳۰۰ کیلو گذرانده و اکنون بیش از ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده [با درصد ۳ و ۷۶ درصد] دارد، سپس در گام دوم سطح غنی سازی را از ۳ و ۷۶ درصد به ۴ درصد و نیم رساند و بالاخره اینکه درگام سوم سانتریفوژهای مدل بالاتر از مدل P۱ را راه انداخته است. به گفته محمدابراهیم رضایی، رئیس کمیته هستهای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، روز شنبه، ۲۶ مرداد، «ایران در حال حاضر، از سانتریفیوژهای قدیمی و در سطح آی. ار۱ استفاده میکند، در حالی که سانتریفیوژهای آیآر ۸ و آیار ۶ آماده بهرهبرداری هستند و ظرفیت آنان از ۲۶ تا ۴۸ برابر سانتریفیوژهای فعلی است.»
برای پاسخ به سئوالهای طرح شده در بالا باید درک کنیم چرا در مذاکرات ۵ بعلاوه یک، محدودیتهای زیادی برای ایران در برجام گنجانده شد. محدودیتهایی که نه تنها امریکا و اروپا بلکه چین و روسیه هم بروی آنها اصرار داشتند و رژیم ایران بدون اینکه تعهدی حقوقی از طرف مقابل بگیرد همه آنها را پذیرفت و در موقعیتی قرار گرفت که اکنون آشکار شده است: تنها غربیها میتوانند از ایران شکایت کنند و ایران در کادر برجام قادر به طرح هیچ شکایتی نیست. یادآور میشوم که تمامی تعهدات ایران در "پیوست یک برجام" آمده است و شامل ۸۲ بند میشود که به غنی سازی و همچنین به راکتور آب سنگین اراک مربوط میشوند. دراین ۸۲ بند با جزییات زیادی محدودیتهای فعالیتهای هستهای ایران شمرده شدهاند. معیاری که غرب برای تعیین این تعهدها انتخاب کرده است تعیین حداقل زمان لازم برای دسترسی به مواد لازم برای ساختن بمب است که آنرا زمان گریز نیز مینامند. این حداقل زمان از سوی غربیها یکسال انتخاب شده است. یعنی با توجه به این محدودیتها، ایران یک سال نیاز دارد که ۲۵ کیلو اورانیوم ۹۰ درصد غنی شده را تولید کند. زمان یکسال از اینرو انتخاب شده است که اگرایران رفتاری را پیش گرفت که براه ساختن بمب برود غرب فرصت کافی برای واکنش نشان دادن و یا درصورت نیاز تخریب تاسیسات هستهای ایران را داشته باشد. البته داشتن ۲۵ کیلو اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی به این معنی نیست که بتوان فردای بدست آوردن آن بمب راساخت و یا از بمب استفاده کرد. ۲۵ کیلو اورانیوم غنی شده ۹۰ درصدی مواد لازمه ساختن بمب هستند اما کافی نیست. از آنجا که راکتور آب سنگین اراک از بین رفته است و دوباره ساختن آن به حداقل ۵ سال زمان نیاز دارد ساختن بمب پلوتونیومی برای ایران دیگر حداقل تا ۶ سال ممکن نیست و تنها از طریق اورانیوم غنی شده است که رژیم ایران، اگر بخواهد میتواند اینکار را انجام دهد. حال با توجه به این امر سئوال اینجاست که سه کاری که ایران تاکنون انجام داده است چه تاثیری بروی این معیار اصلی برجام، یعنی زمان حداقل برای تولید ۲۵ کیلو اورانیوم غنی با درصد ۹۰ درصد شده دارد. پاسخ این سؤال این است که هیچیک از سه تدبیر ایران تأثیر مهم و جدیای در تغییر این زمان ندارد و زمان لازم برای ساختن بمب حدودا همان یکسال باقی مانده است. اگر ایران بخواهد تصمیم مهمی بگیرد که این زمان را جدی کوتاه کند باید میزان غنی سازی را به ۲۰ درصد و یا بالاتر برساند و یا با براه انداختن تعداد بیشتری از سانتریفوژهای مدل بالاتر یک آبشار ۱۶۰ عددی از این سانتریفوژها را براه اندازد. اما همانطور که آژانس انرژی اتمی روز دهم خرداد در گزارش فصلی خود اطلاع داد "ایران از نصب تا ۳۳ سانتریفیوژ آیآر ۶ خبر داده و اعلام کرده بود ایران تنها ده دستگاه از این ماشینها را با هگزافلوراید اورانیوم خوراکدهی کرده است. " این ده عدد سانتریفوژ عملا توانایی خاصی ندارد. و بالاخره اینکه ایران تصمیم بگیرد در "سایت فردو" دوباره سانتریفوژ نصب کند و از بازرسیهای آژانس بین المللی انرژی اتمی جلوگیری کند. هر کدام از اینکارها با عکس العمل فوری غرب و حتی روسیه و چین روبرو خواهد شد. در این راستا و در مخالفت با روحانی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، حسین نقوی حسینی با اشاره به اینکه در گام سوم باید به گونهای حرکت کرد که غربیها تکان بخورند گفت: "غربیها بر روی نظارت و بازرسی حساس هستند به طوری که ما پروتکل الحاقی را به صورت داوطلبانه اجرا میکنیم و باید اجرای این پروتکل را متوقف میکردیم لذا باید در گام چهارم به سمت این مسائل حرکت کنیم. "
جمشیدی فرد دیگری که استاد روابط بین الملل در ایران است میگوید "با اشاره به اینکه اگر بخواهیم گامهای مان را ضعیف برداریم طرف مقابل تحریک نمیشود" گفت: "امتیازاتی راکه اروپا مطرح کرده امتیازاتی نیست که مشکل کشور را حل کند ایران باید بتواند به لحاظ سانتریفیوژ سطح غنی سازی و سرعت هستهای، طرف مقابل را وادار به تغییر محاسبه کند، اما متاسفانه این گونه نبوده و گام سوم گام خوبی نبود. در گام سوم زنجیره میانی فعال میشود در حالیکه باید تمام زنجیرهها به طور کامل فعال میشد. "
اما ایران نمیتواند اینگونه گامها را بطور جدی بردارد زیرا به معنی آن خواهد بود که براستی بدنبال ساختن بمب اتمی بوده امری که خود بارها تکذیب کرده است و خامنهای هم در لبیکی به ترامپ بار دیگر گفت که بدنبال ساختن بمب اتمی که امر حرامی است نیست!! از اینرو بن بست ایران در این قمار کامل است و کاهش تعهدات برجامی ایران تنها بازار داخلی دارد و اهمیت خاصی ندارد. امروز دیگر بر همه آشکارشده است که حتی یک گرم از اورانیوم غنی شده نیز به کار ایران نمیآید.
اما در اینجا لازم است نکته مهم و ظریفی را تذکر دهم و پرده از فریبی دیگر بردارم که بهنگام "قرارداد وین" ـ همان برجام ـ صورت گرفت: با اینکه ما برجام را ترکمنچای هستهای نامیده بودیم و مخالف این قرارداد ذلت بار بودیم، و راه حل را گفتن حقیقت در باره سیاست هستهای میدانستیم، با اینحال همانموقع تذکر دادم که اگر ایران واقعا از روی محاسبات علمی و باور به نیاز صنعت غنی سازی میخواست سیاست هستهای خود را پیش میبرد و طبق آن براه انرژی هستهای رفته، چرا در مذاکرات بجای ۵۰۰۰ سانتریفیوژ ۵۰ سال پیش نخواست که فقط بروی چند صد سانتریفیوژ مدرن ـ مثلا مدل ۶ IR ـ کار کند؟ توضیح اینکه معیار در برجام این بود که ساختن مواد بمب ازسوی ایران یک سال طول بکشد. اگر ایران میخواست این تعهد را بدهد که داده است میتوانست همین مدت زمان برای گریز را بجای استفاده از ۵۰۰۰ سانتریفیوژ ناکارآمد با چند صد سانترفیوژ مدل بالا که کارآییشان حداقل ۲۰ تا ۲۵ برابر سانتریفیوژهای قدیمی رعایت کند. اما چون خامنهای برجام را برای حفظ ظاهر میخواست، برای سرپوش گذاشتن بروی هدف اولیه شکست خورده که ساختن بمب بوده، و برای نشان دادن اقتدار پوشالی خود میخواست به عدد بالای ۵۰۰۰ سانترفیوژ نیاز داشت. برای افکار عمومی ایران که اطلاعی از محاسبات و پیچیدگیهای تکنولوژی هستهای نداشتند بسیار مهم بود که این عدد بالا باشد. گفتن اینکه غربیها قبول کردند ۵۰۰۰ سانتریفوژ در ایران بکار خود ادامه دهد، به خامنهای و روحانی که برجام را پیش برده بودند اجازه میداد که جشن ملی هستهای بگیرند و آقای روحانی جرات کند بگوید "جهان در برابر خواستههای ایران سرتعظیم خم کرد". و ظریف هم از سوی برخی از مخالفان و اصلاحطلبان مصدق ایران خوانده شود. اما چند صد سانتریفوژ مدل بالا اجازه مانور دادن در افکار عمومی ایران را نمیداد. اما اگر ایران واقعا بدنبال ساختن صنعت هستهای در درازمدت بود باید هر چند با تعداد کم سانتریفوژها مدل بالا را انتخاب میکرد تا در آینده آمادگی استفاده از آنها را داشته باشد. اما رژیم حاکم ترجیح داد از تحقیق و توسعه بروی سانتریفوژهای مدل بالا دست بردارد تا بتواند روی عدد بالای تعداد سانترفیوژ مانور دهد. این واقعیت رژیم حاکم است که به هر کاری دست میزند تا خود را نگاه دارد. هر خیانتی را واجب میداند تا به "اقتدار" رژیم ضربه نخورد. غرب هم که در این مذاکرات به ریش ایران میخندید به این خواسته ایران براحتی لبیک گفت. اما امروز که میخواهند قدری از برجام بیرون روند یکباره بیادشان آمده است که سانتریفیوژهای بهتری را میتوانند بکار اندازند. اما طبق برجام براه انداختن این سانتریفوژها ممنون است زیرا ۵۰۰۰ سانتریفیوژ ۵۰ سال پیش کار میکنند!!!
اما سیاست هستهای دیگر چندان موثر نیست و هر روز که میگذرد تلهای که رژیم گسترانده بود بیشتر دست و پایش خودش را میگیرد. دیگر شعار انرژی هستهای حق مسلم ماست شنیده نمیشود تا جایی که حتی آقای «سعید حجاریان» فعال سیاسی اصلاح طلب اخیرا در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «اتم و مشتقاتش به کار ما نمیآید و حتی استفاده صلحآمیزش برای ما پرمخاطره و پرهزینه است؛ چه یک گرم، چه صد کیلو؛ چه غنای یک درصد، چه ۲۰ درصد. " هر چند بسیار دیر، اما باید از این نوع مواضع استقبال کرد. باید همه خواستار پایان دادن به فریب بزرگ هسته شوند. ایران مسئلهای بنام هستهای ندارد، بلکه مسئلهای بنام ولایت فقیه دارد که ۲۰ سال است بنام سیاست هستهای با هستی یک ملت بازی میکند.
انگ و تهمت زدن، سدِ راه پیشرفتِ کار! کوروش گلنام
بیم و امید تشکیل "شورای مدیریت گذار"، حمید فرخنده