بهنام قلیپور - ایران وایر
جدایی «مهناز افشار» از «یاسین رامین» آنقدر جنجالبرانگیز نشد که ازدواج آنها. مهناز و یاسین دو جوانی بودند که با وجود بسیاری از اختلافهای ظاهری، تصمیم گرفتند بیتوجه به حاشیهها و فشارهای پیدا و پنهان سیاسی و خانوادگی، زیر یک سقف بروند.
یاسین رامین پسر ارشد «محمدعلی رامین» است. محمدعلی رامین که سالها در آلمان زندگی کرده بود، در اواسط دهه ۷۰ به ایران بازگشت و با انتشار ماهنامه «امامت»، تلاش کرد ترکیب «امام خامنهای» را در ادبیات سیاسی ایران جا بیاندازد که تیرش به سنگ خورد.
امامت را رامین در اوایل سال ۱۳۷۶ به کمک چند دانشجوی دانشگاه «شهید بهشتی» منتشر میکرد که تنها چند شماره منتشر شد. او هدف از انتشار این ماهنامه را جا انداختن موضوع امامت «علی خامنهای»، رهبر ایران در میان مردم اعلام کرده بود.
محمدعلی رامین چندی بعد در دوران ریاست جمهوری «محمود احمدینژاد»، در مقطعی معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و در دوران مدیریتش کم جنجال به پا نکرد.
جنجال رامین به دلیل ۹ لغو امتیاز و ۱۵ توقیف نشریه و ۶۱ تذکر کتبی بود که در حدود ۱۳ ماه حضور به عنوان معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم، به نشریات ایرانی داد. این ارقام، رکوردی در نوع خود محسوب میشوند.
رامین و خانوادهاش پیش از خرداد سال ۱۳۹۳ که ازدواج پسرش با مهناز افشار، بازیگر سینما علنی و رسمی شد، چنان تصویری در میان محافظهکاران و کسانی که آنها را میشناختند، داشتند که خبر خواندن خطبه عقد یاسین با مهناز از سوی «محمد خاتمی»، رییسجمهوری پیشین ایران، بخشی از جامعه سیاسی و اجتماعی کشور را دچار شوک کرد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
محمدعلی رامین مدتها درباره این ازدواج سکوت کرده بود. اما چند ماه بعد گفت پسرش با او درباره ازدواج خود مشورت نکرده و تنها یک روز پیش از خواندن خطبه عقد، از این ازدواج مطلع شده است.
حاشیههای این ازدواج برای خانواده رامین، افشار و البته جریان محافظهکار، دستکم تا همین چند روز پیش هرگز پایان نیافت؛ آنهم اول به خاطر شخصیت مهناز افشار و موضعگیریهای جنجالبرانگیزش و دوم به خاطر طرح اتهاماتی اقتصادی علیه یاسین رامین، فرزند یکی از شخصیتهای تندرو محافظهکار.
یاسین رامین را باید یکی از آقازادههای جنجالی در یک دهه گذشته در ایران دانست؛ جوان جویای پست و مقامی که نامش در پرونده واردات «شیر خشک فاسد» بر سر زبانها افتاد.
یاسین رامین در مرداد سال ۱۳۹۵ با شکایت جمعیت هلال احمر بازداشت و در اسفند همان سال با وثیقه آزاد شد. او همچنین متهم شده بود دو میلیون یورو از جمعیت هلال احمر برای واردات دارو و تجهیزات پزشکی دریافت کرده اما این مبلغ را به فروشنده تحویل نداده است.
پسر رامین سرانجام در اردیبهشت ۱۳۹۸ در دادگاه بدوی به رد مال بین یک تا دو میلیون یورو و ۱۷ سال زندان (هفت سال زندان قطعی) محکوم شد.
یاسین هرچند در این سالها تلاش کرد از حاشیهها به دور باشد اما حاشیهسازان، رقبا یا حتی مخالفان مهناز افشار هرگز ساکت ننشسته و این خانواده را بارها مورد نقد، هجوم و انتقادهای بیامان قرار دادند.
آخرین این حاشیه را البته مهناز افشار رقم زد با انتشار پستی در اینستاگرام که حاکی از جدایی او از یاسین رامین بود.
این پست اینستاگرامی اما مانند ازدواج این دو نفر، در فضای مجازی فارسی زبان موجی ایجاد نکرد و بسیاری از کنار آن به سادگی گذشتند.
عادی شدن جداییها در ایران، به ویژه زوجهای مشهور و پذیرش اینکه دو نفر به هر دلیلی دیگر نتواستهاند با یکدیگر ادامه بدهند، شاید یکی از علتهای کماعتنایی به موضوع طلاق رامین و افشار باشد.
پیش از این زوج نیز خبر جدایی افرادی همچون «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری»، «مهدی پاکدل» و «بهنوش طباطبایی»، «آزاده صمدی» و «هومن سیدی»، «مهدی هاشمی» و «گلاب آدینه»، «مهنوش صادقی » و «هدایت هاشمی» و «نگار عابدی» طی سالهای اخیر خبرساز شدهاند.
جدایی هر یک از این زوجها به اندازه خود با توجه افکار عمومی و برخی رسانهها همراه شده بود. اما جنس جدایی افشار و رامین کمی متفاوت از این جداییها است. ازدواج آنها از همان ابتدا رنگ و بوی سیاسی و مذهبی به خود گرفته و تا پایان هم سایه خود را بر زندگی آنها گسترده بود. اما به نظر نمیرسد این سایه نقشی در زندگی چند ساله این زوج ایفا کرده باشد.
افشار عروس خانوادهای شده بود که به اعتقاد بسیاری، گروه خونی این خانواده با چنین بازیگری اصلا نمیخواند. این بازیگر سینما بارها در شبکههای اجتماعی به سیاستهای جمهوری اسلامی تاخته و از سوی اصولگرایان مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته بود. از سوی دیگر، خانوادههای مذهبی و سنتی در ایران با زنان بازیگر رابطه چندان خوبی ندارند و چنین وصلتی از قرائن و شواهد پیدا است که تا پایان هم مورد تایید خانواده رامین قرار نگرفته بود.
«سوسن صفاوردی»، مادر یاسین رامین در رابطه گفته بود: «پسر بنده به واسطه ازدواج با هنرپیشه سرشناسی به نام مهناز افشار مورد هجمه هر دو جناح سیاسی قرار گرفت و افراد و نهادهای متصل به هر دو جناح برای انتقامگیریهای سیاسی به هر نحوی علیه پسر بنده فعالیت کردند.»
محمدعلی رامین نخستین مذهبی متعصب در ایران نیست که یکی از فرزندانش راهی جدا از پدر انتخاب و پشت به خیلی از آرمانهایی کرده که پدرش مروج و مدافع آن بوده است.
در تاریخ جمهوری اسلامی کم نبودهاند پسرانی که راه خود را از پدر جدا کردهاند. اما سرنوشت آنها چیزی جز مرگ نشده است. «احمد جنتی»، «محمد محمدی گیلانی» و «غلامرضا حسنی» سه چهره شاخصی هستند که در تاریخ جمهوری اسلامی نام آنها با فرزندکشی گره خورده است. فرزندان آنها نمیخواستند دستکم در مسایل سیاسی، مثل پدران خود فکر کنند و همین تفاوت بود که منجر به مرگ آنها شد.
اما حالا دوره و زمانه فرق کرده و انقلابیگری مساوی است با تندروی و بیعقلی. هیچ پدر انقلابی، محافظهکار، اصلاحطلب یا معتدلی حاضر نیست کسی به فرزند یا فرزندانش از گل بالاتر بگوید. به این فرزندان ناز پرورده و متنعم از نفوذ پدران خود در بدنه حاکمیت، چه دختر باشند و چه پسر، «آقازاده» میگویند.
آقازادهها طیف گستردهای را تشکیل میدهند؛ گروهی همسو با پدران خود به پست و مقام و رانت دست یافتهاند و گروهی دیگر هرچند با پدران خود اختلاف دارند، اما از حمایت آنها بهرهمند هستند.
همین یاسین رامین یکی از آقازادههای متعلق به دسته دوم است. با پدرش زاویه داشت و راهش را جدا کرده بود اما از نام پدرش برای زد و بندهای پشت پرده هم سود میبرد.
پدرش هم در پیدا و پنهان از پسرش لابد حمایت میکرد و با وجودی که پسر «ناخلفی» بود، حاضر نشد همچون دیگر انقلابیون، با او برخورد کند تا آسیبی به فرزند دلبندش نخورد.
عصر حاضر در جمهوری اسلامی را باید از جهاتی عصر آقازادههای همسو یا ناهمسو با پدرانی انقلابی، معتقد و مذهبی دانست که از حمایتهای بیدریغ پدران خود بهرهمند هستند و از نفوذ و قدرت آنها برای پیشبرد اهداف خود نهایت استفاده را میبرند.
«حمیدرضا عارف»، پسر ارشد «محمدرضا عارف»، «مصطفی موسوی لاری» پسر «عبدالواحد موسوی لاری»، «عمار صالحی» پسر «عطاءالله صالحی» فرمانده سابق ارتش از جمله آقازادههایی هستند که نامهای آنها در این سالها با رانت و فساد اقتصادی و سوءاستفاده از موقعیت پدرانشان همراه بوده است.
۳۰ هزار ایرانی در صف پناهندگی در ترکیه
نامه سرگشاده حسین فریدون پیش از رفتن به زندان