مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی
اگر فردی در سال ۱۳۵۸ به خواب رفته و چهل سال بعد در سال ۱۳۹۸ از خواب بیدار شده باشد، نخواهد توانست شگفتی خود را از آنچه در خاورمیانه رخ داده است، پنهان کند. نه تنها رژیمهای سیاسی و سیاستهای آنها، بلکه جوامع و فرهنگها نیز تغییرات بنیادی داشتهاند. آنچه نقشه گفتمانی، ایدئولوژیک و سیاسی خاورمیانه را عمدتا تغییر داده است، نه دخالت ابرقدرتها (که همیشه کم و بیش جریان داشته است)، پایان جنگ سرد (که دوباره در حال بازگشت است)، تمرکز بر توسعه اقتصادی و اجتماعی (که فراموش شده) و شکلگیری ائتلافهای بینالمللی تازه (که مدام شکل میگیرند و از هم میپاشند)، بلکه ظهور اسلامگرایی شیعه و سنی در قالب جنبشهای اجتماعی، اعتراضات عمومی تحت تاثیر شبکههای اجتماعی، و شکلگیری دولتهای اسلامی و تحولات ناشی از آنهاست.
مهمترین تحولات در این دوران، عبارتند از حملات القاعده در ۹/۱۱ و حمله آمریکا به افغانستان و عراق، شکلگیری داعش، بسط نفوذ جمهوری اسلامی در عراق در خلاء قدرت ناشی از خروج نیروهای آمریکایی از عراق در دوران اوباما، جنبش بهار عربی و سقوط چندین دیکتاتور در شمال آفریقا، و بسط نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه به واسطه جنگهای داخلی در سوریه و یمن.
«نباید قناعت کنیم به منطقه خودمان»
جمهوری اسلامی از سال ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۱۹ رسما منکر حضور نظامی در یمن و سوریه و عراق و لبنان بود، اما چندی پیش علی خامنهای در دیدار با سپاهیان، نه تنها رسما این نفوذ را تایید، بلکه بر آن اصرار کرد. امروز، جمهوری اسلامی ایران یک بازیگر موثر منطقهای در حیطههای نظامی و امنیتی (نه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی) است؛ بدون دادن هر گونه توضیح به مردم ایران در باب نیروهای درگیر و هزینههایی که در آن زمینهها صرف کرده است و میکند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
این موضوع، مایه غرور اسلامگرایان شیعه در ایران و بیرون از ایران است، اما برای جمهوری اسلامی ایران و همپیمانانش هزینه داشته است و خواهد داشت. تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر مداخلات نظامی و «از آنِ خودسازی» نیروهای سیاسی در احزاب و دولت و مجلس بوده است، و آنها که خودی نباشند، اهمیتی ندارند. جمهوری اسلامی ایران برای حمله به همپیمانان خود در بحرین و عربستان سعودی و یمن سروصدا راه میاندازد، اما صدها کشته در عراق و صدها هزار کشته در سوریه، از نظر مقامات نظام «خاموش کردن فتنه» است. دستگاه تبلیغات رسمی نظام، اعتراضاتی را که همسو با سپاه قدس نباشد، «فتنه» مینامد.
توهم زدایی
مهمترین پیامد گسترشطلبی و جاهطلبیهای اسلامگرایان شیعه، نه فقط اتلاف منابع ایران در جنگهای بیحاصل، بلکه بیاعتبار شدن ایدههای مرتبط با «حکومت عدل الهی» و ایدههای تهیِ عدالتطلبانه و معنویتگسترانه آن است. اکنون مردم عادی و بدون قدرت (شیعیان) که از توهم عدالت و معنویت اسلامگرایی بیدار شدهاند، به جای حمله به سفارت آمریکا، به مقرهای حشد الشعبی (مزدوران سپاه قدس در عراق) و دفاتر حزبالله لبنان حمله میکنند. شعار «آمریکایی به خانهات برگرد»، امروز در هیچ نقطهای از خاورمیانه شنیده نمیشود؛ بلکه بسیاری خواهان تداوم حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان برای مقابله با حملات طالبان و داعش و کمک به کُردها در برابر حملات اردوغان هستند.
بسط فساد از کشور «مادر»
جمهوری اسلامی ایران در دوران پس از حمله آمریکا به عراق، در بسط امپراطوری و استکبار شیعی موفق بوده است و مقامات سیاسی در بیروت، صنعا، بغداد و دمشق، از آنها حرف شنوی دارند، یا حداقل مستقیما در برابر آنها نمیایستند، اما تودههای مردم از فساد و ناکارامدی و قساوت این مقامات «دست نشانده» و «عروسک گردانان» آنها (تعبیر همیشگی در شعارهای «ضدامپریالیستی» اسلامگرایان) به فغان آمدهاند و به خیابانها ریختهاند. مردمانی که یک روز پایگاه اجتماعی قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران به حساب میآمدند، متوجه شدهاند که ایجاد و تقویت حزبالله و حشد الشعبی، برای آنها آب و نان نمیشود. مردم کوچه و بازار، به تدریج متوجه شدهاند که عامل بدبختی آنها نه آمریکا و اسرائیل، بلکه دولتهای خود آنهاست که جمهوری اسلامی ایران به تدریج آنها را وامدار خود ساخته و آنان نیز، به همان فساد و ناکارآمدی مقامات در «رژیم مادر» آلوده هستند. تبلیغات ضد آمریکایی و ضداسرائیلی، به بوقهای حکومتها و گروههای فاسدی محدود شده است که از آن طریق، منابع عمومی را غارت میکنند.
هدف: استکبار شیعی
امروز، به جای درگیری نیروهای روسی و آمریکایی با نیروهای محلی، نیروهای سپاه قدس و همپیمانان جمهوری اسلامی ایران هستند که به معترضان (در لبنان و عراق و سوریه) حمله میکنند و از فراز بامها جان آنها را میگیرند. مردم عادی نیز به جای ابرقدرتها، قدرتهای منطقهای اسلامگرا را هدف قرار میدهند؛ همانها که برای چند دهه منتظر ظهور «منجی» بودند و میگفتند، خواهان حکومت جهانی اسلام یا خلافت اسلامی هستند. «ایران برو بیرون» که این روزها در خیابانهای عراق شنیده میشود، نشان میدهد که آنها معنای قدرت جهانی یا منطقهای اسلامگرایان را دریافتهاند.
اسلامگرایان شیعه چگونه جهان را مدیریت میکنند؟
مقامات جمهوری اسلامی ایران همواره مدعی «مدیریت اسلامی دنیا» در برابر نظام مدیریت جهانی با ارزشهای غربی بودهاند. سخنانی که در این موارد گفته شده است، مجموعهای از مهملات و خیالبافی بوده و هست. به همین دلیل، برای پی بردن به ماهیت این «نظام مدیریت جهانی» مدعایی، باید به نحوه عمل اسلامگرایان- و نه مدعیات آنها- نه تنها در ایران، بلکه در کشورهای تحت حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران نگاه کرد. وضعیت امروز زندگی مردم یمن، عراق، لبنان، و سوریه را باید قبل و بعد از مداخلات و بسط نفوذ جمهوری اسلامی با هم مقایسه کرد، تا نتیجه این مداخلات برای مردم منطقه روشن شود. مردم ایران از اتلاف منابع و فلاکت خود، ناشی از جاهطلبی و گسترش نظام، کم و بیش مطلعند، اما اکثر آنان نمیدانند که چه بر سر مردمان چهار کشوری آمده است که جمهوری اسلامی در آنها حضور نظامی دارد.
اِرعاب عمومی
در لبنان، مردم، حتی در مناطق شیعهنشین، برای مقابله با فساد و ناکارآمدی و افزایش مالیاتها به خیابان آمدند. عناصر حزبالله یا حقوق بگیران ولی فقیه در لبنان، از روی مدل مدیریت امنیتی در تهران، در لباس شخصی و سوار بر موتور به طور جمعی به مرکز بیروت میآیند تا مردم را مرعوب کنند. اگر قدرت آنها افزایش یابد، با تک تیرانداز از روی ساختمانها (مثل عراق و ایران و سوریه) به سوی معترضان تیراندازی خواهند کرد. در مناطق شیعهنشین عراق نیز مردم برای اعتراض به فساد و ناکارآمدی به خیابان آمدند، و همپیمانان جمهوری اسلامی ایران، درست مثل صدام، ۱۵۷ تن از معترضان را در دور اول و ۶۳ نفر را در دور دوم تظاهرات اکتبر ۲۰۱۹ کشتند، هزاران نفر را در هر دور زخمی کردند، و حدود شش هزار نفر را نیز در دور اول و سه هزار تن را در دور دوم بازداشت کردند. هرکس به اسلامگرایان یا دولتهای ائتلافی آنها اعتراض کند، «مزدور دشمن» است و خونش مباح. بعد از ایران، در این روزها شیعیان عراق و لبنان دارند طعم حکومت اسلامگرایان را میچشند.