عبدالستار دوشوکی
شواهد علمی، تجربی، مقایسهای و میدانی نشان میدهند اپوزیسیون برونمرزی ایران در کلیت خویش به جزیی از مشکل ملت ایران تبدیل شده است و نه بخشی از راه حل احتمالی. به نقل از «آلبرت آینشتین» آمده است: «اندیشه سترون و رفتار احمقانه یعنی انجام دوباره و دوباره یک کار "در عرض ۴۰ سال" و انتظار نتیجه متفاوت داشتن.»
میگویند متوهمها، خودشیفتهها و ماکیاولیها تا حدود زیادی در ویژگیهای احمقانه اشتراک دارند.
اگر از منظر واقعگرایانه تحلیلی و تفصیلی شباهتها و تفاوتها بین ملتهای موفق و ناموفق در گزاره نه تنها ۴۰ سال گذشته که در طول آن حدود ۴۰ رژیم مستبد سرنگون شدند، بلکه در عرض ۴۰ روز گذشته را مورد ارزیابی نقادانه (Critical Appraisal) قرار بدهیم، باید در همین هفته به مردمان عراق، لبنان و شیلی تبریک گفت که خوشا به حالشان. زیرا اپوزیسیون گسترده و پرمدعایی نظیر اپوزیسیون ایرانی نداشتند وگرنه، نه کابینه شیلی بعد از چند هفته تظاهرات سرنگون میشد و نه نخست وزیر لبنان بعد از ١٣ روز تظاهرات خیابانی استعفا میداد و نه دولت عراق در آستانه فروپاشی قرار میگرفت.
در این مورد، دیشب در آخرین حضور تلویزیونی خویش در برنامه «علل ناکامی اپوزیسیون» در پنل سیاسی تلویزیون «کانال یک» توضیحات بیشتری با ارایه دلایل مستدل سیاسی دادم و این نیز آخرین مقاله نگارنده برای مدت نامعلومی خواهد بود.
در عرض قریب به دو دهه گذشته، برای پیوستن به شوراها، کنگرهها، حرکتهای جمعی، اتحادها و ائتلافهای متعدد اپوزیسیون دعوت شده بودم و با حسن نیت به برخی از آنها پیوستم به امید اینکه شاید در همسویی و همگرایی اپوزیسیون بر محور «حداقل مخرج مشترک» فرجی حاصل شود. اما دریغ و هیهات که نشد. بعد از مدتی سر و صدا، همه این «جمعها» به وادی فراموشی سپرده شدند. بسیاری از شخصیتهای فعال و محترم و فرهیخته از سیاست کنارهگیری کردند و یا دار فانی را وداع گفتند. مشکل اساسی ما این بود که میخواستیم مشکلاتمان را با همان طرز فکری حل کنیم که با آن، مشکلات را به وجود آورده بودیم. در نتیجه، در گذر زمان خودمان تبدیل به بخشی از مشکل شدیم و شوربختانه هیچ نتیجهای جز کدورت درونی و یاس بیرونی حاصل نشد. به قول حافظ: «جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز؛ باطل در این خیال که اکسیر میکنند».
هیچ فرد یا گروهی مصون از خطا نیست اما صداقت درونی و شهامت عقلانی لازم است تا انسان به عیوب و کاستیهای خود پی ببرد و از خطاهای خود درس بگیرد. افسوس که در بین اغلب اپوزیسیون این متاع بسیار کمیابی است چون غالبا خود را عقل کل میدانند. این امر باعث تکرار مکررات و بازتولید ناکامیهای گذشته تحت عناوین مختلف میشود. متاسفانه اشتباهی که تکرار شود دیگر یک اشتباه نیست بلکه یک تصمیم هدفمند است برای رسیدن به امیال مقطعی مادی یا شخصی و یا فرقهای. این واقعیت تلخ در بین اپوزیسیون اظهرالشمس است. اما چه سود، آنهایی که در اینباره میدانند، عاقلانه چیزی نمیگویند و آنها که میگویند، در حقیقت چیزی نمیدانند.
علم پزشکی مدرن که تاج و سر راس همه علوم است، بر پایه نهضت پزشکی مبتنی بر شواهد و دادههای علمی و با ایجاد و توسعه مطالعات مرور سیستماتیک، بیطرفانه و متاآنالیز مستقل بنا نهاده شده است. ارزیابی نقادانه بدون زرهای از سوگرایی (bias) از درمانهای مختلف، بنمایه پیشرفت علم طب است. شیوههای ناکارا منسوخ شده و به دور انداخته میشوند. اما متاسفانه چنین نگرش یا فرآیندی در بین اپوزیسیون برونمرزی وجود ندارد. به همین دلیل ما گذشته خود را تکرار میکنیم و با نخوت و خودمحوری، مثل آن جراحی میمانیم که وقتی خویشاوندان بیمار بلافاصله بعد از عمل جراحی از او پرسیدند حال بیمار ما چهطور است، با تکبر و گنده دماغی جواب داد: «بنده عمل جراحی را با موفقیت کامل انجام دادم اما متاسفانه بیمار شما مـُرد.»
به عقیده من، بعد از ۴۰ سال شکست و ناکامی که حاصلی جز تشتت و نومیدی نداشته است، اینک زمان آن فرا رسیده تا تک تک ما ارزیابی صادقانه، انتقادآمیز و حتی نکوهشگرانه از عملکرد فردی و جمعی خود داشته باشیم. برای این کار لازم است مکث کنیم و از زاویه برون به دورنمای درون با دیده نقد بنگریم. به قول «مولانا»، «گر در طلب خودی ز خود بیرونآ.»
به همین دلیل تصمیم گرفتهام برای مدتی نامعلوم (و نه الزاما همیشه) به دور از هر نوع فعالیت سیاسی (اعم از مقاله، مصاحبه، تحلیل، جلسه، گفتوگو و غیره)، به کار تعمق و تامل بپردازم که چرا دیگر اپوزیسیونها موفق شدهاند حتی دولتهای نسبتا معتدل و ملایم نظیر لبنان و شیلی و غیره را با اتحاد عمل سرنگون کنند اما ما نتوانستهایم بعد از ۴۰ سال، «بدترین رژیم» را به چالش جدی بکشیم. اگر چالشی هم بوده است، نظیر حادثه «کوی دانشگاه»، «جنبش سبز» و یا قیام ملی دی ۱۳٩٦، اینها هیچ ربطی به اپوزیسیون برونمرز نداشتهاند. از اپوزیسیون صادق نیز میخواهم وقت بگذارند و تعمق بکنند. اگرچه میدانم اندیشیدن و تعمق عمیق برای برخیها ممکن است سخت و دردآور باشد. البته این هرگز به معنای درخواست از آنها برای دست کشیدن از مبارزه نیست بلکه در خلوت خود چند صباحی خالصانه اندیشه کنند که علل ناکامی ما چیست؟
صد البته میدانم که سه گروه به این پیشنهاد بنده با تندی و ناروایی حمله خواهند کرد:
١ ـ افراد و گروههای نفوذی توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در اپوزیسیون که میخواهند وضع موجود را حفظ کنند و با تظاهر به تندی و افراطیگری، خود را کاسه داغتر از آش برای ملت و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نشان میدهند.
٢ ـ افرادی که خود را عقل کل میدانند و خودمحورانه معتقدند روش آنها همیشه درست بوده و کاستی از دیگران است و الاغیر.
٣ ـ گروه خطرناک سوم آنهایی هستند که برای پول کار میکنند؛ پولهایی که از دولتها و یا نهادهای مختلف غیرانتفاعی، نیمه دولتی و یا گروههای متعصب مذهبی دریافت میکنند. متاسفانه این گروهها با استفاده از اهرم مالی میتوانند به راحتی در پروژههای اپوزیسیون نفوذ کرده و آنها را ناکارآمد بکنند که بعضا کردهاند. در مورد این گروه مکار باید گفت هدف آنها «نه این است و نه آن است، همهاش حیله نان است».
پنجشنبه ٩ آبان ١٣٩٨
ویژگیهای جنبش کنونی مردم عراق، کامران مهرپور
پس لرزههای بیروت و بغداد در تهران، آرش فضیلت