شاهد علوی - ایران وایر
«نیروهای سپاه از ابتدا با هدف زدن آمده بودند. هشدار دادند که باید آنجا را تخلیه کنیم وگرنه شلیک میکنند. کسی اهمیتی نداد. فکر میکردیم مثل نیروی انتظامی هارتوپورت میکنند. باور نمیکردیم با دوشکا به مردم شلیک کنند؛ اما واقعا یک دو سه کردند و شلیک کردند. با شروع تیراندازی سپاه، مردم فرار کردند. بخشی به داخل شهرک جراحی گریختند و تعدادی به داخل نیزار پناه بردند؛ اما دوشکای سپاه کاملا بیهدف نیزار را به گلوله بست. تعدادی درجا کشته شدند. همانجا در سهراهی و تعدادی داخل نیزار قربانی شدند. چند نفری هم در بالکن خانههای خودشان در خیابان اقبال جراحی که پشت نیزار میافتد زخمی شدند و حتی گفته میشود یکی کشته شده است.»
این روایت از بندر ماهشهر نوری میافکند بر تاریکی سرکوبی که چند هفته قطع اینترنت مانع اطلاعرسانی درباره آن شده بود. ماهشهر یا آنچنانکه عربها در ایران میگویند بندر معشور در استان خوزستان، با نزدیک به ۳۰۰ هزار جمعیت، مهمترین پایگاه پتروشیمی ایران است. شهری که این روزها نه به خاطر صنعت پتروشیمی که به خاطر آنچه در اعتراضات اخیر در ایران موسوم به اعتراضات آبان بر این شهر گذشته، اهمیت یافته است. اهمیتی خونین.
«امید» (نام مستعار)، یکی از ساکنان شهرک بعثت (ممکو) که شهرک اقامت کارکنان پتروشیمی است و در مجاورت شهرک جراحی قرار دارد یکی از نخستین ساکنان ماهشهر بود که ما توانستیم با او تماس بگیریم. امید به ایرانوایر میگوید استقرار ادوات سنگین نظامی در دو شهرک «جراحی» و «کورها» صحت دارد: «با پهپاد منطقه را جستجو میکردند، نفربرهای نظامی و تویوتاهایی که روی آن دوشکا بسته بودند در منطقه مستقر شدند و با همین دوشکاها و پهپادها که مسلح بودند به مردم و معترضان شلیک کردند.»
امید میگوید بر اساس مشاهدات خودش و البته شنیدهها از دوست و آشناهایش میداند که «سپاه در فلکه مادر، قبل از ورودی به جراحی، چهارراه فاخر داخل جراحی و حتی به سمت مجروحان در بیمارستان نفت در نزدیکی جراحی تیراندازی کرده است. حتی شنیدهام کودک ۴ سالهای که در پارک جراحی مشغول بازی بوده، گلوله خورده و کشته شده است.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
قطع کامل دسترسی شهروندان داخل ایران از جمله استان خوزستان و شهرستان ماهشهر به اینترنت از شامگاه روز شنبه ۲۵آبان۱۳۹۸، اطلاع از آنچه را که در نقاط مختلف داخل کشور میگذشت برای آنها که خارج از ایران بودند دشوار و بلکه غیرممکن کرد. در روزهای بعد، تماس تلفنی هم دشوار شد و فرای آن، هراس از شنود تلفنی موجب میشد اگرهم تماسی برقرار میشد به احوالپرسی ختم شود و آنها که داخل ایران بودند چیزی از آنچه بر آنها گذشته بود یا میگذشت به آنسوی خط تلفن نگویند.
بنا بر خبرهایی که پیش از قطعی اینترنت مخابره شده بود و خبرهای جستهوگریختهای که در دوره طولانی قطع اینترنت به گوش میرسید، در خوزستان معترضان با خشونت سرکوب شده بودند و از جمله بنابر آمار منتشرشده از سوی ایرانوایر در ماهشهر دستکم ده معترض جان باخته بودند.
در همان زمانی که اینترنت قطع بود «غلامرضا شریعتی»، استاندار خوزستان، یکشنبهشب ۲۶ آبان خبر از کنترل ناآرامیها داده و مدعی شده بود که با «خویشتنداری نیروهای نظامی و انتظامی این ناآرامیها به پایان رسید و آرامش به استان بازگشته است.» دو روز بعد، همزمان با اعلام کشته شدن یک افسر نیروی انتظامی در درگیریهای روز دوشنبه ۲۷ آبان در ماهشهر، «محسن بیرانوند»، فرماندار این شهر، مدعی پایان ناآرامیها در عصر این روز شده بود. فرماندار درعینحال اعلام تعداد کشتهشدگان سرکوب معترضان را به آینده موکول کرد.
«عبدالرضا رحمانی فضلی»، وزیر کشور ایران هم روز سهشنبه ۵ آذر در گفتوگویی با شبکه یک صداوسیما در اشاره به جدی بودن اعتراضات یا به گفته آن اغتشاشات به نمونه بسته شدن جاده ماهشهر به بندر امام از سوی معترضان به مدت سه روز خبر داد. وزیر کشور همچنین استان خوزستان را از جمله استانهای دارای شرایط ویژه ذکر کرد و گفت در حدود ۱۸ شهر خوزستان مردم معترض به خیابانها آمدند.
در همان حال، «محمد گلمرادی»، نماینده ماهشهر در مجلس، در نطق پیش از دستور خود در روز دوشنبه ۴ آذر با فریاد خطاب به رییسجمهور گفت «شما چه کردید که شاه بیشرف نکرد؟ شما امنیتیترین رییسجمهور این کشور هستید.» فریادی که به عقیده برخی از ناظران، نشانهای بود از اطلاع او از شدت سرکوبی که حتی او نمیتوانست به آن واکنشی نشان ندهد.
البته گلمرادی روز شنبه ۹ آذر در گفتگویی با سایت «مدآرا» امکان وقوع کشتار مردم معترض در نیزارهای شهرک جراحی ماهشهر را رد کرد و گفت: «اصلا چنین موردی صحت ندارد و چنین اتفاقی غیرممکن است.»
به گزارش ایلنا «جمال عرف»، معاون سیاسی وزارت کشور نیز در کنفرانسی خبری در پاسخ به سوال یک خبرنگار گفت اخباری در این رابطه به دست او نرسیده و اضافه کرد: «از فرمانداری منطقه پیگیر این موضوع خواهیم بود.»
بعد از برقراری دوباره اتصال اینترنتی در بسیاری از استانهای ایران، کمکم خبرهایی منتشر شد که نقشه پراکندگی شدت سرکوب را متحول کرد و آمار، نام و تصاویر جدیدی از جانباختهها منتشر شد. آگاهی بهشدت غیرقابلتصور سرکوب و کشتار گسترده معترضان در برخی نقاط کشور برای نمونه شهرستانهای استان تهران و اطلاعات تا آن زمان هنوز تاییدنشدهای از سرکوب شدید در بندر ماهشهر.
بندر ماهشهر یکی از آخرین شهرهای ایران بود که دسترسی مردم آن به اینترنت جهانی دوباره برقرار شد. ارتباطی که پیامد آن تایید خبرهایی بود که در روزهای پیشین جستهوگریخته از شدت سرکوب در این شهر منتشر شده بود. درگیری شدید بین مردم و معترضان در شهرکهای جراحی، کورهها، سربندر و داخل ماهشهر و البته تایید کشته شدن معترضان در نیزار جراحی.
امید از اهالی ماهشهر که با ایرانوایر گفتوگو کرده همچنین میگوید حرفهای وزیر کشور که معترضان جادهها را سه روز بسته بودند حقیقت دارد اما آنها در آن جادهها متعرض کسی نشدند و تنها میخواستند اعتراض خود را نشان دهند و صدایشان شنیده شود: «معترضان عمدتا از اهالی مناطق بسیار فقیرنشین شهرکهای اطراف ماهشهر بودند که به فقر و نابرابری و بیکاری معترض بودند و هنوز هم هستند. البته با بستن جادهها عملا سرویس شرکتها و اتومبیلهای شخصی کارکنان هم نمیتوانستند رفتوآمد کنند و شرکتهای پتروشیمی از کار افتاده بودند؛ اما مگر بستن جادهها اعتراضی مسالمتآمیز نیست؟»
ادعایی که حتی این ویدیوی منتشر شده تایید میکند. در این ویدیو، چیزی درباره خالی شدن بار کامیونها یا آسیب زدن به رانندهها یا آتش زدن کامیونها دیده نمیشود و گفته نمیشود. کاری که انتظار میرود اشرار مسلح انجام دهند. رانندهها در این ویدیو در عین اظهار ناراحتی از انتظار طولانی در جاده و یا درگیری لفظی با معترضان، درباره «شرارتهایی» که قرار است صورت گرفته باشد چیزی نمیگویند.
بنا بر خبرهای منتشرشده معترضان در ماهشهر سه جاده اصلی را مسدود کرده بودند. یکی سهراهی پلیسراه که خروجی شهرک سربندر (خور موسی) به بندر امام و بندر ماهشهر است و دیگری سهراهی جراحی که این شهر را به بندر ماهشهر و بزرگراه اهواز به بندر امام است و یکی خود بزرگراه اهواز به ماهشهر و بندر امام.
سربندر (خور موسی)
به گفته «جوانمیر» (نام مستعار) از ساکنان سربندر، یکی دیگر از کسانی که موفق شدیم با او صحبت کنیم، اعتراضات در ماهشهر و از جمله در سربندر از روز جمعه شروع شد: «معترضان در پلیسراه سهراهی سربندر تجمع کرده بودند و راه را از روز دوشنبه کاملا بند آوردند و آن دسته از کارکنان بندر که ساکنان سربندر هستند از روز شنبه نتوانستند سر کار بروند. در این روز نیروی انتظامی و حتی «محمد تابش»، امامجمعه بندر امام، برای متفرق کردن آمدند اما درگیری پیش نیامد و نیروی انتظامی هم به خشونت متوسل نشد. البته امامجمعه تابش کتک مختصری از معترضان خورد.»
به گفته آقای جوانمیر در سه روز بعد، درگیریهای پراکنده بین نیروی انتظامی و معترضانی که جاده را بسته بودند ادامه داشت و نیروهای انتظامی از جمله تفنگهای ساچمهای برای متفرق کردن مردم استفاده میکردند و تعدادی از معترضان هم زخمی میشدند. شبها هم مرتب صدای تیراندازی پراکنده میآمد؛ اما وضعیت به همین شکل باقی نماند و با ورود نیروهای سپاه سرکوب شدت گرفت: «نیروی انتظامی حریف مردم نمیشد آنها همه جادهها را بسته بودند و نیروی انتظامی خیلی هنر میکرد پاسگاه خودش را حفظ میکرد. اما روز سوم، نیروهای پایگاه منطقه سوم دریایی سپاه وارد شدند. آنها با سلاحهای سنگین آمده بودند. تویوتاهای سفید که روی آن دوشکا نصب شده بود و نفربرهای نظامی. آنجا یک کوه نمکی است که مشرف است به پلیسراه سربندر. این کوه نتیجه خشککردن آب دریا برای مقاصد صنعتی ست. تکتیراندازهای سپاه از پشت آمده بودند و بالای کوه نمک مستقر شده بودند. اینها مردم را بهقصد کشت هدف میگرفتند. اینجا دستکم شش نفر کشته شدند.»
کوه نمکی مشرف به پلیسراه سربندر که تکتیراندازان سپاه از بالای آن به معترضان سهراهی سربندر شلیک کردند و دستکم ۵ معترض را کشتند.
جوانمیر میگوید نیروهای سپاه «وحشیانه» شلیک میکردند. به گفته او دوشنبهشب که ماموران سپاه بهطرف سربندر آمدند برای ایجاد رعب و وحشت بیهدف به مردم در مسیر شلیک میکردند: «همان شب برای نمونه در بازار صدوقی سربندر، یک دستفروش جوان به نام رضا عساکره که بساط خرما پهن کرده بود هدف قرار گرفت و زخمی شد. او را به درمانگاه حاجیه نرگس فرستادند؛ اما آنجا درمانش کارساز نشد و جان باخت. او سرپا وایستاده بود و در حال جمع کردن بساطش بود و قربانی وحشیگری این مامورها شد.»
به گفته جوانمیر در روزی هم که تکتیراندازها برای کشتن مردم روی کوه نمک مستقر شدند دستکم ۵ تن دیگر کشته شدند: «یکی از آنها، کسی به اسم فرشاد حاجیپور بود که اصالتا از بختیاریهای لردگانی است و کارگر یکی از این پتروشیمیها بود. یکی دیگر منصور دریس جمعه بود یک جوان سیساله که او هم سهشنبه هفته گذشته، ۳ آذر، در بیمارستان جان داد و جنازهاش تحویل و شبانه خاکش کردند.»
اما یکی از جانباختگان آن روز روایت بسیار تلختری دارد. جوانی ۲۲ ساله به اسم احد بشاره دورقی: «احد کارگر یکی از کارگاههای امدیاف سازی نزدیک پلیسراه بود. تیر از پشت به کمرش اصابت کرده بود و وقتی زمین میافتد، سرش هم به جدول میخورد و ضربه سختی میخورد. پدر و مادر احد فوت کردهاند و او نانآور خانواده ۳ نفرهشان بود و سرپرست دو خواهرش؛ اما من اطلاع دقیق دارم که این بیوجدانها برای تحویل جنازه احد ۳۵ میلیون تومان پول از خانوادهاش گرفتند. یکی از عموهای احد که وضع مالی مناسبتری دارد پول را جور کرد.»
جوانمیر میگوید یکی از دردناکترین موضوعات این است که خانوادههای مرحوم برای اینکه مجبور به پرداخت پول گلوله نشوند از بیمارستان و پزشک قانونی میخواهند علت مرگ عزیزانشان را حادثه بنویسند: «این خانوادهها فقیر هستند و ندارند کلی پول بابت جنازه پرداخت کنند و برایشان هم مهم است عزیزشان را خودشان به خاک بسپارند و برای همین خیلی به پزشکان فشار میآورند که علت مرگ را تیر خوردن ذکر نکنند.»
کورهها (شهرک طالقانی)
«کورهها» شهرکی حاشیهنشین در شمال شهر ماهشهر با جمعیت تقریبا صددرصد عرب، مردمانی بسیار فقیر دارد. صبح روز جمعه، جوانان معترض در این شهرک، پمپبنزینها را به اعتراض میبندند و اجازه نمیدهند اتومبیلها بنزین بگیرند. یکی از جوانان اهل کوره که در درگیریهای کوره مجروح شده است و اکنون در شهری دیگر پناه گرفته است و از طریق یک واسطه با ما گفتگو میکرد و ما او را حماد معرفی میکنیم میگوید نه جایی آتش زده شد و نه به کسی آسیب رساندند: «هدف فقط نشان دادن اعتراض بود. ممانعت از فروش بنزین به نرخ جدید یعنی اعتراض به این سیاست جدید.»
همین جوانان در پیوند با سایر معترضان در ماهشهر و شهرکهای اطراف تا شب جمعه علاوه بر شهرک کورهها، جادههای اطراف شهر را کنترل میکنند و عملا میبندند. این کنترل جادهها و تا حد زیادی داخل شهرکها و شهر تا روز یکشنبه بدون هیچ تنش جدی و بهصورت مسالمتآمیز ادامه پیدا میکند.
روز دوشنبه وقتی خبر سرکوب جراحی و کشته شدن مردم در نیزار به معترضان در کوره میرسد اینها تصمیم به مقاومت میگیرند و روی پل کورها که اکنون به عنوان بلوار امام علی شناخته میشود و راه ارتباطی ماهشهر به داخل شهرک است سنگر میگیرند: «مساحت کورها ۱۶ هزار کیلومترمربع است و حدود ۵۰ هزار نفر در این مساحت کم زندگی میکنند. از ۵ بعدازظهر دوشنبه حمله نیروهای امنیتی به کورها شروع شد. با دوشکا و تیربار و نفربر زرهی آمده بودند و بهتدریج با شلیک و کشتن و زخمی کردن ما را به عقب و به داخل شهرک راندند. نوعی صحنه جنگ بود. ما مقاومت میکردیم و خُب تعداد معدودی از ما هم برای دفاع از خود اسلحه برداشته بودند. اسلحههایی ناتوان در مقابل دوشکاها و تیربارهای آنان.»
درگیریها تا ساعت ۲ بامداد روز سهشنبه ادامه مییابد. به دلیلی نامشخص حدود ساعت ۲ بامداد سهشنبه درگیریها تمام میشود و حدود ۸ ساعت بعد دوباره شروع میشود: «تیک تیراندازها حدود ۱۰ صبح بر بالای ساختمانهای بلند مستقر شده بودند و شکار میکردند. من خودم با گلوله یک قناسه زخمی شدم. تیراندازی از فاصله دور انجام میشد و به نظر همین دور بودن موجب شد شلیکها کشنده نباشند. البته یک پسربچهای به اسم دانیال را تکتیراندازها کشتند.»
پهپادها هم برای شناسایی فراز شهرک به پرواز درمیآیند. حماد میگوید شاهد گلوله خوردن کسی دیگر هم بوده است: «یکی از بچهها بالای یک اتومبیل رفت ببیند جلوتر چه خبر است. گلوله قناسه زمینگیرش کرد. این نفر دومی بود که دیدم کشته شد.» کمی بعد نفربرهای نظامی وارد شهر میشوند و پشتسر آنها نیروهای پیاده. حماد میگوید بیشتر نیروهای نظامی، غیرایرانی بودند: «لهجه عربی و قیافه آنان مشخص میکرد که ایرانی نبودند. چند صد نفر لشکر فاطمیون، حشد شعبی و حزبالله و شاید ۴۰ تا ۵۰ نفر پاسدار ایرانی.» روایت حضور نیروهای غیر ایرانی در جریان سرکوب اعتراضات ماهشهر را یکی دیگر از کسانی که برای این گزارش با ایرانوایر گفتگو کرده است تائید میکند.
حماد میگوید رگبار بیهدف گلوله تیربارها و دوشکاها برای چند ساعت در شهرک ادامه داشت: «هدف ایجاد وحشت بود. بر بسیاری از درها و دیوارهای شهر میتوان همینالان رد این گلولهها را دید. حتی برخی لولههای نفت که خیلی قطور هستند با گلولههای دوشکا آسیب دید.»
کمی بیش از یک ساعت بعد، نیروهای نظامی همه شهرک را کنترل میکنند. «سلمان هاشمی»، امامجمعه شهرک، تلاش میکند مانع ادامه تیراندازی بیهدف و آسیب زدن نفربرهای نظامی به اتومبیلها و امکانات شهرک شود: «برای ترساندن امامجمعه، بالای سر او تیراندازی کردند؛ اما او عمامه خود را مقابل یکی از نفربرها زمین زد و قسمشان داد که ادامه ندهند.» ظاهرا فرمانده نیروها به امامجمعه میگوید او دستور داشته است تا شهر را از سلفیها و داعشیها پاک کند: «ما را سلفی و داعشی میخوانند تا کشتن ما را توجیه کنند. بیکاری و نداشتن آینده جرم بزرگ ماست. گویا هرکس بیکار باشد و اعتراض کند خودبهخود داعشی میشود.»
حماد ادامه میدهد که او کسانی را با ریشهای زرد بلند شبیه داعشیها دیده است که نمیداند جز نیروهای فاطمیون بودند یا حزبالله اما آنها در خط مقدم نیروهای نظامی بودند و اصلا بعید نیست از آنها کسانی در جریان دفاع مردم کشته شده باشند: «آنها به کشتن ما آمده بودند و راستش اصلا برایم مهم نیست کشته شده باشند یا نه اما آرزو میکنم هیچکدام از آنها قربانی برنوهای دوستان ما نشده باشند که اگر اینطور باشد فردا جنازه همانها را بهعنوان داعشی علم میکنند و میگویند به کشتن اینها آمده بودند.»
حماد میگوید بعد از پایان درگیری، همان روز بازداشتها شروع شد و سه اتوبوس بزرگ را از جوانان و مردان شهرک کورها پر کردند و با خود بردند: «بسیجهای محل راهنمای اینها شدند برای بازداشت و تر و خشک را باهم سوزاندند. حتی کسانی بازداشت شدند که اصلا در اعتراضها حضور نداشتند و فقط خدا میداند چه بلایی سر اینها درمیآورند.» این روایت بازداشت فلهای را حمید یکی دیگر از ساکنان ماهشهر در گفتگو با ما تایید میکند. حمید به نقل از یکی از آشنایانش که سهشنبه صبح در کورها بود تایید میکند که خانه به خانه میگشتند و کسانی را بازداشت میکردند.
«حمید شیخانی»، کارشناس معماری، ۳۵ ساله و پدر یک کودک ۷ ساله، یکی از بازداشتیها کورها بود که به گفته خانواده و دوستانش سالم بازداشت شد زمانی که مقابل یکی از نفربرهای نظامی ایستاد تا مانع حرمتش به داخل شهرک شود. او را همانجا زنده بازداشت کردند اما پیکر بیجانش روز شنبه دوم آذر به خانوادهاش تحویل دادند. مقامات گفته بودند آقای شیخانی در زندان سکته کرده است اما یک منبع به ایرانوایر میگوید خانواده شیخانی به خاطر تهدید جان یکی از برادران حمید ناچار شدهاند سکوت کنند آنهم درحالیکه زمان شستن پیکرش برای خاکسپاری، روی گردن او جای گلوله دیدهاند که میتواند به معنای اعدام صحرایی باشد.
حمید شیخانی، در کورها سه شنبه ۲۸ آبان زنده بازداشت شد و پیکرش دوم آذر تحویل خانوادهاش شد. خانوادهاش میگویند هنگام غسل پیکرش، کنار گردن حمید جای اثر گلوله دیدهاند.
حماد میگوید جنازه هر ۵ جانباخته کورهها را پس دادهاند و همه دفن شدهاند و اضافه میکند که در کورهها دستکم ۴۵ نفر زخمی شدهاند: «برخی از این زخمیها بازداشت شدهاند و یا تحت نظر در مراکز درمانی بستری هستند و البته برخی هم خود را مخفی کردهاند. بیش از ۶۰ نفر هم درمجموع بازداشت شدهاند.»
منطقه مرکزی شهر ماهشهر
«حمید» (نام مستعار)، یکی از کارکنان پتروشیمی است که ساکن خود ماهشهر است میگوید اعتراضات داخل شهر عصر روز جمعه شروع شد و حوالی ۷ غروب، خیابان دانشگاه و چهارراه طالقانی شلوغ شده بود و ماموران راه را بسته بودند: «راههای رفتن به سر کار برای ما شرکتیها هنوز بسته نشده بود. در سرویس، همکاران که مناطق مختلف شهر ساکن هستند تعریف میکردند که برخی جاها، راهها را شب قبلش بسته بودند، جاهایی لاستیک آتش زده بودند و برخی جاها هم صدای تیراندازی شنیده بودند؛ اما درگیری خاصی رخ نداده بود. ما شنبه صبح سر کار رفتیم اما بعدازظهر ساعت ۳ دیگر نتوانستیم با سرویس برگردیم خانه چون جاده سربندر به ماهشهر بسته شده بود و شیفت شب ما سرکار نیامد و ما هم شب را سرکار ماندیم.»
«لیلا» (نام مستعار)، از ساکنان شهرک بعثت، در مجاورت شهرک جراحی که محل کارش داخل ماهشهر است میگوید غروب جمعه در خیابان امام و مقابل فرمانداری مردم معترض به صورت مسالمتآمیز تجمع کرده بودند: «جاهایی مردم لاستیک آتش زده بودند و عبور و مرور اتومبیل جاهایی غیرممکن شده بود. جاده کمربندی هم بسته شده بود. معترضان تلاش داشتند کارکنان پتروشیمیها را هم درگیر اعتراضات کنند. جاهایی گویی گاز اشکآور زده بودند اما برخورد خیلی تندی با معترضان نشد؛ اما شنبه وضعیت تغییر کرد.»
حمید هم از قول خواهرش نقل میکند همان شنبه غروب، بالای راهنمایی و رانندگی نزدیک تعمیرگاه ایرانخودرو در شهرک رجایی که در شرق ماهشهر واقع شده است، یک عده لباس شخصی به سمت پمپبنزینی در ناحیه صنعتی که چند صد متر آنطرفتر بود شلیک میکردند: «خواهرم میگوید لباس شخصیها امنیتی بودند اما او ندیده بود بهطرف چه کسانی شلیک میکنند هرچند گفت به نظرش اگر هدف آتش زدن پمپبنزین نبوده باشد هدف کسانی در آن نزدیکی بودهاند.»
لیلا میگوید در شهر شایع شده بود که روز شنبه در جریان سرکوب اعتراضات داخل شهر ماهشهر دستکم ۲ معترض جانباختهاند: «روز شنبه صدای تیراندازی در بخشهایی از شهر میآمد و ماموران انتظامی شیشه اتومبیلهایی را که به حالت تحصن داخل خیابانها پارک شده بودند، میشکستند. البته من نمیتوانم جانباختن کسی را در این روز تایید کنم؛ اما برخی از معترضان قطعا زخمی شده بودند. روز یکشنبه هم همین وضعیت ادامه داشت و تجمعات مقابل فرمانداری ادامه یافت.»
حماد همچون امید که پیشتر گفتههایش نقل شد میگوید مساله مهمی که باید تاکید شود این است که معترضان به مردمی که در اعتراض مشارکت نمیکردند و همچون خود او که سر کار میرفت کاری نداشتند: «وقتی اینها میگویند اشرار، یعنی کسانی که مزاحم جان و مال و ناموس مردم میشوند. این معترضانی که من دیدم، همکارانم دیده بودند و خواهرم روایت میکرد کاری به کار مردم نداشتند آنها به حکومت معترض بودند. من شهادت میدهم در ماهشهر هم مغازه کسی آتش زده نشد و اموال کسی هم غارت نشد.»
حماد میگوید خواهرش و بستگانش میگویند در طول شب شنبه تا یکشنبه در ماهشهر صدای تیراندازی پراکنده شنیده میشد و صبح یکشنبه هم در شرکت از آنها میخواهند که شرکت و بندر را تخلیه کنند و به خانههایشان بروند: «یکشنبه ساعت ده صبح تمام خیابانهایی که من عبور میکردم جای لاستیک سوخته بود. جاهایی داخل خیابان تنههای درخت بود، انگار شهر جنگزده بود اما جاده و راه در آن فاصله که من رفتم خونه بسته نبود. نمیدانم معترضان موقت رفته بودند یا هرچی. در تمام مسیر هم تنها یک پراید را دیدم نزدیک پل فرودگاه ماهشهر که یکی از شیشههایش شکسته بود، اما من غیر از این خسارتی ندیدم که به جایی وارد شده باشد.»
به گفته لیلا کسانی روی پل پتروشیمی پرچم جریان الاحوازیه را بالا برده بودند: «پرچم البته خیلی زود پایین کشیده شد اما کسانی که در جریان پایین کشیدن پرچم بودند میگفتند آنهایی که پرچم را بالا برده بودند، اصلا عرب نبودهاند و این هم درحالیکه نمیتوان عرب نبود و عضو الاحوازیه بود. برای همین به نظر میرسید ماموران امنیتی خودشان دنبال به آشوب کشاندن اعتراضات آرام بودند و میخواستند بهانه سرکوب آن را هم خودشان فراهم کنند.»
به گفته حمید ظاهرا زیر پل هوایی دانشگاه آزاد، درگیریها شدیدتر بوده است: «عصر یکشنبه که برای کاری رفتم بیرون دیدم نیروهای امنیتی و بسیجیهای زیادی آنجا بودند. خیلی بههمریخته بود و حتی تیرهای چراغبرق خم شده بودند. همهجا روی زمین لاستیک سوخته و شیشه خورده ریخته بود. دوشنبه هم من خانه ماندم اما از راه تماسهای تلفنی با دوستانم خبر داشتم که داخل شهر و شهرکهای اطراف خیلی شلوغ است.»
حمید میگوید وضعیت داخل ماهشهر روز سهشنبه آرام بود و راهها باز شده و آنها به سرکار برگشتند: «ما از مقابل ورودی اصلی شهرک کورها گذشتیم. تعدادی نیرو با لباسهای سیاه همهجا دیده میشدند و شهرک عملا محاصره بود. دو نفربر نظامی خیابان اصلی ورودی به شهرک را مسدود کرده بودند. چند تویوتا هم که دوشکا روی آنها بود همانجا متوقف شده بودند. این را هم بگویم که یک ساعت قبل همان راه بسته بود چون سرویس خواهر من برگشته بود و نتوانسته بودند رد شوند.»
بر اساس گفته یکی از منابعی که با ایرانوایر گفتگو میکرد چهارشنبهشب ۲۹ آبان، در ماهشهر در خیابانهای طالقانی و جنگل درگیری بین معترضان و نیروهای امنیتی شدت گرفت و نیروهای سپاه با شلیک دوشکا به مردم معترض واکنش نشان دادند. حمید میگوید دراینباره چیزی نشنیده است و نمیتواند نظری بدهد.
حمید میگوید سهشنبه ۴ بعدازظهر در خیابان سپاه ماهشهر روبروی مخابرات بلوار کوثر، هنگامیکه پس از برگشتن از سر کار برای کاری با خواهرش بیرون رفته بودند یک اکیپ نیروی نظامی سواره، «در حد یک یگان زرهی سبک» میبینند با نفربر نظامی و دوشکا و تجهیزاتی ازایندست: «این اولین بار بود که من چنین نیروهایی را میدیدم. فردایش سر کار همکاران عرب میگفتند آنها هم این نیروهای نقابدار را دیدهاند و تاکید داشتند وقتی شنیدهاند آنها باهم صحبت میکردهاند به هیچیک از لهجههای عربهای ایران و حتی عربهای عراق صحبت نمیکردهاند. به گفته سه تن از همکاران من لهجه اینها شبیه عربهای سوریه یا احتمالا لبنان بوده است.» به گفته حمید جز روز پنجشنبه که کمی شلوغ شد چیزی خاصی ندیده و نشنیده است اما جو امنیتی بسیار سنگین است.
جراحی
«هنوز معلوم نیست چقدر جنازه در چولان مولانها مانده است.»
«چولان مولان» در نقلقول بالا از یکی از رانندگان مسیر بند امام اشارهای است به چالهچولههای نیزار جراحی و اینکه این گمانه نزد مردم هست که ممکن است هنوز جایی در این نیزار یک کیلومترمربعی، جنازهای از کشتههای روز حمله سپاه به نیزار و مردم باقی مانده باشد.
نیزار جراحی، مقابل شهرک جراحی و جایی که معترضان سهراه جراحی پناه گرفته در آن را زیر رگبار دوشکا گرفتند.
بنا بر خبرهای منتشرشده، روز دوشنبه در نتیجه درگیری بین معترضان و نیروهای امنیتی یک افسر نیروی انتظامی کشته میشود. هویت این افسر سروان «رضا صیادی» اعلام میشود که بعدا در زادگاهش دزفول به خاک سپرده میشود. روایت غالب این است که در واکنش به کشته شدن این افسر، نیروهای سپاه با دوشکا بیش از ده دقیقه نیزار را به گلوله بستند و با توجه به برد گلولههای دوشکا و این واقعیت که پشت نیزارها خانه مسکونی قرار دارد کسانی در بالکن خانههای واقع در خیابان اقبال جراحی هم زخمی یا کشته شدند.
یکی از جانباختگان تیراندازی بیهدف دوشکاهای سپاه در میدان جراحی، «عباس منصوری» (عساکره) است که در فلکه جراحی مقابل نیزار چرخ میوهفروشی داشت. «عباد» (نام مستعار)، یکی از اهالی جراحی که در جریان درگیریهای روز دوشنبه مقابل نیزار بوده است میگوید عباس تک پسر بود و چهار ماه بود ازدواج کرده بود: «بیآنکه مشارکتی در اعتراضات داشته باشد درحالیکه در تلاش بود بساط میوهفروشیاش را جمع کند و از مهلکه به در رود، هدف دوشکای سپاه قرار گرفت و در دم جان باخت.»
در شبکههای اجتماعی گفته شده بود در جریان سرکوب معترضان در میدان جراحی و برای کشتن آنهایی که به نیزار پناه برده بودند، ماموران امنیتی، نیزار را به آتش کشیدهاند. عباس چند ویدیو از نیزار و چند گُله جایی که آتش زدهاند برای ایرانوایر فرستاده است: «در مقایسه با وسعت نیزار چند نقطه کوچکی از نیزار که کنار جاده آتش زدند به معنای سوزاندن نیزار نبود هرچند هدف فراری دادن و در تیررس قرار گرفتن معترضان فراری بود.»
عباد میگوید نمیتوان بهیقین گفت تیراندازی در میدان جراحی مقابل نیزار را ابتدا چه کسی شروع کرد: «این درست است که سروان صیادی آنجا کشته شد، اما نیروهای سپاه از ابتدا با هدف زدن آمده بودند و به قول معروف با کسی تعارف نداشتند. هشدار دادند که باید آنجا را تخلیه کنیم وگرنه شلیک میکنند. کسی اهمیتی نداد. فکر میکردیم مثل نیروی انتظامی هارتوپورت میکنند و در نهایت کار میکشد به تیر هوایی یا گلولههای ساچمهای. باور نمیکردیم با دوشکا به مردم شلیک کنند؛ اما واقعا یک دو سه کردند و شلیک کردند؛ اما من واقعا نمیدانم ابتدا سروان به زمین افتاد یا پس از شروع تیراندازی سپاه، از طرف نیزار به او شلیک شد و کشته شد.»
مشخص نیست کسی یا کسانی که احتمالا مسلح بودهاند و در میان نیزار مخفی شده بودند چه زمانی به آنجا رفته بودند. عباد میگوید بعدا در پاکسازی نیزار کلا سه اسلحه پیدا شد: «با شروع تیراندازی سپاه، مردم فرار کردند. بخشی به داخل شهرک حراجی گریختند و تعدادی به داخل نیزار پناه بردند؛ اما دوشکای سپاه کاملا بیهدف نیزار را به گلوله بست. تعدادی درجا کشته شدند. همانجا در سهراهی و تعدادی داخل نیزار قربانی شدند. چند نفری هم در بالکن خانههای خودشان در خیابان اقبال جراحی که پشت نیزار میافتد زخمی شدند و حتی گفته میشود یکی کشته شده است.»
لیلا هم که خانهاش در شهرک بعثت نزدیک شهرک جراحی است از قول یکی از دوستانش که به گفته او شاهد ماجرا بوده است میگوید معترضان تجمع کرده در سهراه جراحی مقابل نیزار مطلقا مسلح نبودند. همه بیسلاح بودند: «کسی از داخل نیزارها به نیروهای سپاه شلیک کرد و ظاهرا یک افسر کشته شد اما اصلا معلوم نیست کسی که شلیک کرد از الاحوازیه بود، از معترضان بود، از نیروهای حکومتی بود. کسی واقعا چیزی نمیداند؛ اما سپاه در واکنش به تنها یک شلیک چکار کرد؟ با دوشکا همه را به رگبار بست. به سمت مردم معترضی که آنجا تجمع کرده بودند. مردم فرار کردند، بخشی وارد نیزار شدند و ماموران با سه دوشکا و حتی هلیکوپتر نیزار را زیر آتش گرفتند. درست مثل داعشیها نیزارها را بیهدف به گلوله بستند. از مجروحانی که به بیمارستان منتقل شده بودند همان لحظه ۸ یا ۹ نفر در بیمارستان نفت ممکو (شهرک بعثت) جان باختند.»
عباد میگوید به برآورد او برحسب اطلاعاتی که از دوستان و خانوادهها گرفته است بیش از بیست نفر از معترضان در جریان این تیراندازی کشته شدند. عباد اضافه میکند که به نظر او این نیزارها را نیروهای امنیتی آتش نزدهاند: «همینالان در یکی از عکسها که برایت میفرستم میبینی که دوباره یکی دو تا نی جوانه زدهاند. چیز قشنگی شده است. بههرحال به نظرم این آتش زدنها بخشی از همان سیاست تخریب و ایجاد وحشت بود و کسی به خاطر آتش کشته نشد. آدمها با گلوله دوشکا مردند که به هر جای بدن بخورد کلا قطعش میکند.»
جوانه زدن نیهای تازه در محلی که نیزار آتش گرفته است.
لیلا هم میگوید نمیتوان با قطعیت گفت در نتیجه آن تیراندازی چند نفر کشته شدند: «جنازه کشتهشدهها را خود ماموران بردند و معلوم نیست بعدا همه را تحویل خانوادهها دادند یا نه. کسی نمیداند. اصلا معلوم نبود چه تعداد در نیزارها کشته شدند و چه تعداد زخمی آنجا جان دادند. تنها چیزی که معلوم است این است که از خانوادهها برای هر جنازهای که پس دادهاند حسب سن و تعداد گلولهها در بدنش بین ۱۰ تا ۳۰ میلیون تومان پول گرفتهاند.»
عباد میگوید در یک مورد یک زن بیستساله در بالکن خانهاش پشت نیزار هدف گلوله دوشکا قرار گرفته و یک پایش کلا متلاشی شده و ناچار قطعش کردهاند و الان گفتهاند ببخشید و برای او کارت جانبازی صادر میکنند: «آینده یک جان را تباه کردهاند و الان میگویند دیه میدهیم و ایثارگر میشوی. بیشرفها.»
عباد میگوید یک تعدادی هم مفقودالاثر هستند و مشخص نیست کشته شدهاند یا بازداشت شدهاند: «علی عتیقی، فرزند سعید، اهل همین شهرک جراحی، از همان روز دوشنبه ۲۷ آبان مفقود شده است و کسی نمیداند چه بلایی سرش آمده است. تا جایی که من میدانم ۱۰ جنازه در سردخانه بیمارستان بود و اینجا هم گفتند ۱۳ نفر کشته شدهاند اما خوب باید بیشتر باشند چون نزدیک به بیست نفر هنوز مفقودالاثر هستند البته شاید هم بازداشت شده باشند یا خودشان را جایی مخفی کرده باشند.»
اما شاید یکی از دردناکترین سرکوبها در ماهشهر شامل حال بخشی از شهروندان عرب جنگزده شد که در یک بیغوله به نام شهرک گاما (شهرک ولیعصر) زندگی میکنند. جایی که به گفته عباد گویی از تاریخ و جغرافیای این منطقه بیرون افتاده است، در حد نهایت فقر و و محرومیت: «ماموران امنیتی از روز دوشنبه به صورت متناوب به این شهرک حمله کرده و تقریبا همه مردان و کودکان ذکور آنجا را بازداشت کرده و با خود بردهاند. آنها را به شدت شکنجه کرده و بعد بخشی از آنها را آزاد کردهاند و تلخترین آنها هم کودکی ۱۱ ساله است که مطلقا فارسی صحبت کردن بلد نیست که او هم بازداشت شده است و تا توانستهاند او را کتک زدهاند و بعد آزادش کردهاند که الان وضعیت روحی بسیار بدی دارد. معلوم نیست اصلا اینها را برای چه گرفتهاند و قرار است چه اعترافاتی از آنها بگیرند.»