منشه امیر - رادیو اسرائیل
شایسته بود که سخن امروز خود را به آیین باستانی یلدا اختصاص می دادیم.
ملت ها با فرهنگ خود زنده هستند و ایرانیان ملتی فرهیخته و دارای فرهنگ باستانی، که به پیشینیان خود افتخار می کنند و راه آنان را می جویند.
ولی از یلدا چه می توان گفت جز سفره های خالی، در این روزهایی که دل مردم ایران پرخون است و پیکر جوانان و نوجوانان در زیر خاک خفته، و سفاکان زمان افتخار می کنند که آن قدر کشتند که خیزش خودجوش در ظرف دو روز فرو کش کرد - غافل از این که فردا دوباره شعله ور خواهد شد و ممکن است سراپای رژیم را در آتش خود به خاکستر بدل کند.
ولی اجازه می خواهم به مطلب دیگری بپردازم و آن، دعوت نپذیرفته شده توسط من، از جانب خانم میراو میخائلی نمایندگان پارلمان اسرائیل از حزب کارگر بود.
در تماس تلفنی، به من گفته بود که کمیسیون پارلمان اسرائیل نشست ویژه ای برگزار می کند که بهتر است من هم در آن جا حضور داشته باشم و گزارش تهیه کنم.
پرسیدم موضوع چیست؟ گفت که سرنوشت رادیو صدای اسرائیل که دو سال و نیم پیش بسته شد.
یادآوری کردم که در همان هنگام من در کمیسیون ویژه حاضر شدم و در سخنانم با صراحت گفتم آنانی که با نابخردی و تصمیمات نادرست، بودجه کافی و کارمندان لازم را در اختیار ادامه آن برنامه قرار ندادند و صدای اسرائیل را خطاب به مردم ایران فرو نشاندند، به کشور اسرائیل خیانت کردند و به دوستی دو ملت آسیب رساندند.
به او گفتم که امیدی به بازگشایی آن ندارم و مایل به شرکت در نشست نیستم و به این بحث دوباره و این نوشداروی پس از مرگ سهراب، باور ندارم. وانگهی بیش از یک سال است که کشور در بحران به سر می برد و یک دولت انتقالی سر کار است و اسرائیل به سوی انتخابات عمومی سه ماه دیگر می رود و کسی را قدرت تصمیم گیری در این زمینه نیست.
ما با همت یاران و ایران دوستان، و به یاری آنانی که آینده همکاری دو ملت را مهم می دانند، و داوطلبانه گام به پیش نهاده اند، رادیو پیام اسرائیل را برپا ساختیم و آن را ادامه می دهیم و نگذاشته ایم که این شمع خاموش شود و شعله دوستی فرو نشیند - و در این فرصت بر همگان سپاس دارم.
ولی ساعاتی پس از پایان نشست کمیسیون ویژه پارلمان، گزارشگرمان اطلاع داد که سخن، تنها درباره رادیو صدای اسرائیل نبوده، بلکه مباحثات آن، با این پرسش از جانب خانم میراو میخائلی و سران حزب کارگر آغاز شده که آیا ایران و اسرائیل به سوی جنگ پیش می روند؟ و آیا راه دیگری وجود دارد که بتوان از این جنگ جلوگیری کرد و دوستی پیشین بین دو ملت و دو کشور را باز گرداند؟
کارشناسان و تحلیلگرانی که به آن نشست دعوت شده بودند، هر یک دیدگاه خود را در این زمینه ارائه کرد. ولی من که در آن نشست نبودم، می خواهم این پرسش خانم میراو میخائلی را پاسخگو باشیم که به زبان عبری نیز به آگاهی او خواهم رساند.
تجربه چهل و یک ساله نشان داده که رژیم ایران در این دو نسل نه تنها تغییری در جهت مثبت نداشته، بلکه بدتر و سرکوبگرتر و افراطی تر هم شده است.
آن چه را که در دولت مهدی بازرگان در شش ماه نخست انقلاب وجود داشت، از نظر سیاسی و مدنی و اقتصادی، مقایسه کنید با آن چه که امروز در ایران می گذرد.
حکومتی بسیار سرکوبگرتر داریم که همه گروه های سیاسی دیگر را از صحنه بیرون رانده و خود، تمامی قدرت را به دست گرفته است.
یک رژیم دیکتاتوری کامل، که هیچ دیدگاه مخالفی را تاب ندارد.
نه دولت موسوم به اصلاح طلب محمد خاتمی بود که بتواند تحولی در فضای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند، و نه دولت امید حسن روحانی که کلید جعلی نشان داد و ادعا کرد که با آن همه قفل ها را می گشاید.
در دوران حسن روحانی، رژیم بزرگترین سرکوبگری ها و بزرگترین جنایات را مرتکب شد و آبانماه به عنوان ماه خون و ستم در تاریخ ملت ایران به ثبت خواهد رسید.
آن چه بیمار است، ساختار سیاسی کل نظام است که درمان ناپذیر و لاعلاج است.
پیکر مرده ای است که هر اندازه هم آن را بزک کنید، زنده نخواهد شد.
کجراهی است که بزرگترین مهندسان راه سازی جهان هم اگر گرد هم آیند، باز قادر به تغییر مسیر آن نخواهند شد.
خمینی سال ها پیش از آن که به قدرت برسد، در کتابی که بعدها آن را حکومت اسلامی نام نهادند، گفته بود که اسلام یک قدرت سیاسی بسیار نیرومند است که باید آن را از دوران خمودگی بیرون آورد و به قدرت رساند و با کمک آن فتنه های جهان را محو و نابود کرد.
فتنه از دیدگاه خمینی، موضوع ها و افرادی بودند که می خواستند ارزش های امروزی را بر زندگی مردمان حاکم سازند - زیرا بسیاری از معیارها در جهان تحول پیدا کرده و موازین بشری پیشرفت داشته و آن چه چهارده قرن پیش مظهر عدالت بوده، امروز ظلم محسوب می شود.
خمینی در یکی از نخستین سخنرانی های خود پس از رسیدن به قدرت در ایران، گفته بود که یک فتنه سرکوب شده و منظورش برانداختن رژیم سکولار پیشین در ایران بود، ولی فتنه های بسیار دیگری وجود دارد که اسلام تا ابد الآباد باید با آن ها درگیر باشد و منظورش فرهنگ غرب و ارزش های امروزی بشر بود که از دیدگاه اسلام سنتی، دارالحرب محسوب می شود و باید آن را برانداخت.
این حرف ها را خمینی در چهل سال پیش گفته بود. ظاهرا تصور می رفت که وقتی انقلاب به بلوغ برسد و جا بیافتد و سکون یابد، به عقل و درایت باز خواهد گشت و تندروی را کنار خواهد گذاشت.
ولی در ایران روند معکوس شد. فرمانروایان امروز، از دیروز بسیار افراطی تر و افسارگسیخته تر هستند.
آن ها برای عملی ساختن آرزوها و اندیشه های خمینی، از نان شب مردم ایران بریدند تا پول آن را به سازمان های ترور بدهند و یا در جنگ یمن و سوریه هزینه کنند و در عراق و لبنان به هدر دهند.
هرگز نخواسته ام رژیم ایران را با دوران آلمان هیتلری مقایسه کنم، زیرا از دیدگاه من، هیچ جنایتکاری در تاریخ بشررا نمی توان با هیتلر و نازی ها مقایسه کرد.
ولی به یک تشابه اشاره می کنم و آن هنگامی که حکومت آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم، در آستانه شکست قرار داشت و مسلم بود که فروپاشی آن نزدیک است، و در آن هنگام، هیتلر به همه امکانات ترابری خود نیاز داشت که به جبهه بفرستد و ارتش خود را تقویت کند و سقوط آن را به تاخیر اندازد.
ولی هیتلر، برای آن که کشتار یهودیان حتی لحظه ای متوقف نشود و به انجام مورد انتظار برسد، هیتلر همه کامیون ها و قطارها و سربازان و بودجه لازم را به ادامه انتقال یهودیان کشورهای مختلف به کوره های آدم سوزی در آشوویتس و دیگر اماکن، اختصاص داده بود.
امروزهم می بینیم که رژیم ایران، به جای آن که ته مانده پول خود را به صرف بهبود معیشت مردم برساند، بودجه اتمی و موشکی برای سپاه پاسداران را افزایش بسیار می دهد و در همان هنگام، بودجه سازمان های تبلیغات اسلامی را دو برابر می سازد و به انتقال میلیاردها دلار به سازمان های ترور و سپاه قدس ادامه می دهد.
به خانم میراو میخائلی و همه کارشناسانی که دیدگاه های خود را در آن نشست ویژه بیان کردند می گویم که از دیدگاه من چنین نظام سیاسی که شیفتۀ باورهای مذهبی افراط گرایانه بوده و هست، اصلاح پذیر نیست.
نابودی اسرائیل، بخش جدایی ناپذیری از باور دینی آن ها و ضرورت های راهبردی و تاکتیکی آنان است.
اگر تصور می کنید که با قربان و صدقه، می توان آن ها را سر عقل آورد، اشتباه می کنید.
اگر تصورتان آن است که خودشان سر عقل خواهند آمد و راهشان را تغییر خواهند داد، باز هم اشتباه می کنید.
تجربه چهل و یک ساله ملت ایران ثابت می کند که این نظام اصلاح شدنی و تغییر پذیر نیست و روز به روز بدتر می شود.
اگر خانم میخائلی و نتانیاهو و پرزیدنت ترامپ و هر فرد دیگری، می خواهند معضل را حل کنند، بدانند که مشکل، نفس حکومت کنونی ایران است.
تا هنگامی که آنان قدرت را به دست دارند، بر ایران حکومت می کنند، خاک وسیع ایران و امکانات مالی گستردۀ این سرزمین را در اختیار دارند، و دنیا به اقدامات اساسی و ریشه ای علیه آنان دست نزده است، بدانند و آگاه باشند که آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود.