آقای زیدآبادی را همه می شناسید. یک اصلاح طلب حکومتی "دچار بیماری روانی مزمن علیه اسرائیل" است. من چیز زیادی نمی خواهم بگویم فقط دو مطلب این شخص را که اولی حدود دو سال پیش گفته شده و راجع به بخشیده شدن سهم تاریخی ایران از دریای خزر (کاسپین) با امضای جواد ظریف و تایید خامنه ای، و دیگری مطلب امروزش هست راجع به طرح ترامپ درباره صلح اسرائیل و فلسطین که به نام معامله قرن معروف شده:
"در حالی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کشورهای ساحلی دریای خزر از دو کشور به پنج کشور افزایش پیدا کرده است؛ سهم ۵۰ درصدی ایران از این دریاچه، از چه راهی قابل تأمین است؟ به نظرم کسانی که همچنان سهم ایران را از دریای خزر۵۰ درصد میدانند؛ بهتر است مسئولانه به این موضوع بیاندیشند و راه حل سیاسی یا حقوقی برای آن ارائه کنند و گرنه، تحریک افکار عمومی در این مسئلۀ به غایت خطیر که استعداد ایجاد بحرانی خطرناک در روابط ایران با چهار همسایۀ شمالی را دارد؛ چندان هم که میپندارند وطندوستانه و ایرانخواهانه نیست و چه بسا ناخواسته رفتاری شبیه "سید مجاهد" باشد که در اعتراض به عهدنامۀ گلستان، با تحریکات خود ترکمانچای را هم روی دست ایران گذاشت!"
"نقشهای که به عنوان کشور فلسطینی بر مبنای طرح صلح ترامپ انتشار یافته است، به نظرم ما را از زحمت مطالعۀ جزئیات طرح بی نیاز کند! انضمام 30 درصد از کرانۀ باختری به اسرائیل و حفظ شهرکهای یهودینشین در دل کشور فلسطینی در ازای واگذاری چند قطعه از صحرای نقب به فلسطینیها، به همه چیز شباهت دارد جز یک طرح منصفانه و یا متوازن!"
***
متن کامل این دو یادداشت :
دریای خزر و سهم ایران
در حالی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی،
کشورهای ساحلی دریای خزر
از دو کشور به پنج کشور افزایش پیدا کرده است؛
سهم ۵۰ درصدی ایران از این دریاچه،
از چه راهی قابل تأمین است؟
به نظرم کسانی که همچنان سهم ایران را از دریای خزر۵۰ درصد میدانند؛
بهتر است مسئولانه به این موضوع بیاندیشند
و راه حل سیاسی یا حقوقی برای آن ارائه کنند
و گرنه،
تحریک افکار عمومی در این مسئلۀ به غایت خطیر
که استعداد ایجاد بحرانی خطرناک
در روابط ایران با چهار همسایۀ شمالی را دارد؛
چندان هم که میپندارند
وطندوستانه و ایرانخواهانه نیست
و چه بسا ناخواسته رفتاری شبیه "سید مجاهد" باشد
که در اعتراض به عهدنامۀ گلستان،
با تحریکات خود
ترکمانچای را هم روی دست ایران گذاشت!
****
معاملۀ قرن یا حماقت قرن؟
بزرگترین مشکل طرح صلح ترامپ این است که کاملاً از "نگاه اسرائیل" تهیه و تنظیم شده است. سه یهودی ارتدکسی که طرح را تدوین کردهاند، یعنی جارد کوشنر، جیسون گرینبلات و دیوید فریدمن، به هیچوجه نتوانستهاند از علایق مذهبی و قومی خود فاصله بگیرند و گویی نه به عنوان اتباع آمریکا بلکه در جایگاه رهبران احزاب راستگرای اسرائیل به موضوع فلسطین نگریستهاند.
آنها به فلسطینیها نه به عنوان مردمان صاحب حقی که قرنها در این سرزمین زیستهاند بلکه به عنوان معضلی جمعیتشناسانه و امنیتی برای اسرائیل نگاه کردهاند که به هر حال باید به گونهای حل شود!
از این رو، حتی "امتیازاتی" هم که به زعم خود برای فلسطینیها در نظر گرفتهاند، یکسره از منظر منافع و نیازهای امنیتی اسرائیل است! برای نمونه، کوشنر موافقت نتانیاهو با تشکیل کشور مستقل فلسطینی را بزرگترین امتیاز اسرائیل به فلسطینیها مطرح کرده است، اما اگر دقیقتر به موضوع بنگریم، همین نیز کاملاً به نفع اسرائیل است! اگر قرار بود نتانیاهو با تشکیل یک کشور فلسطینیِ ازهمگسیخته و بدون هرگونه اختیارات امنیتی نیز مخالفت کند، به قول ما ایرانیها پس چه خاکی میخواست به سرش بریزد؟ آیا میخواست از راه حل یک کشوری حمایت کند؟ یا اینکه فلسطینیها را بدون هرگونه حق تابعیت در "گتوهای منزوی از هم" برای ابد حبس کند و روی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و حتی حزب نازی را سفید کند؟
در واقع، نتانیاهو جز تن دادن به چیزی به عنوان "کشور مستقل فلسطینی" که به مثابۀ شیر بی یال و دم و اشکمی در طرح ترامپ تعریف شده است، راهی پیش روی خود نداشت که بتوان از آن به عنوان ارائۀ امتیاز به فلسطینیها نام برد!
بدتر از این، طرح در هر سه حوزۀ مربوط به مسائل اساسی، یعنی بیتالمقدس، مسئلۀ آوارگان و سرنوشت شهرکنشینان یهودی در کرانۀ باختری، به طرز شرمآور و مفتضحانهای جانب جناح راست اسرائیل را گرفته و نمونهای از وقاحتی تاریخی را رقم زده است!
طبعاً ترامپ میتوانست با ارائۀ طرحی متوازن، انرژی عظیمی از میانهروی و حس همزیستی در خاورمیانه و دنیای اسلام آزاد کند و بدین وسیله به ثبات و آرامش و پیشرفت منطقه کمک کند، اما او و تیم همکارانش ظاهراً خودشیفتهتر و نادانتر از آن هستند که چشم اندازهای بلند مدت و چالشهای عمیق را ببینند و خود را در سطح آلت دست رهبران شهرکهای یهودینشین تنزل رتبه دادهاند!
بحران اما به این سادگی تمام نمیشود. گویا آمریکا و دولت اسرائیل ترجیح میدهند که مردم یهودی ساکن در اسرائیل همواره در اضطراب ناشی از ناامنی زندگی کنند و یا به عنوان نیرویی سرکوبگر و بیرحم در سطح جهان شناخته شوند. من اما گمان نمیکنم که اکثریت یهودیان شرافتمند جهان که وارث بزرگترین نبوغهای تاریخ بشرند، با این وضع کنار بیایند.
در مورد فلسطینیها اما گفته میشود که چارهای جز کنار آمدن با همین وضعیت ناعادلانه را ندارند. بله، اگر فلسطینیها خود را برای تشکیل کشوری مستقل با هر کم و کیفی، بی قرار و مشتاق نشان دهند، مجبورند به همین وضع تن در دهند؛ اما اگر آنها یک بار و برای همیشه از چنین خواستهای صرف نظر کنند، آنگاه جای "دهنده" و "گیرنده" در بحران خاورمیانه عوض خواهد شد!
طبعاً من نمیتوانم برای رهبران فلسطینی نسخه بپیچم! اما اگر به جای آنها بودم، "معاملۀ قرن" را به صورت ترامپ و نتانیاهو پرت میکردم و میگفتم؛ ما از همین امروز چیزی به اسم دولت خودگردان نداریم و استقلال هم نمیخواهیم! ما فقط میخواهیم به عنوان شهروندانِ صاحب حق رأی در سرزمین زادگاهمان زندگی کنیم و بس!
آیا از بروکرات های بعضاٌ آلوده به فسادی که در رامالله جا خوش کردهاند چنین حرکتی برمیآید؟ گمان نکنم!