برزو دراگاهی - ایندیپندنت فارسی
تنها دو روز پیش از آن که امیر علی حاجیزاده، فرمانده شرمنده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، اعتراف کند که نیروهای تحت فرمان او بودند که با شلیک موشک پرواز بینالمللی ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین را سرنگون کردند و ۱۷۶ مسافر و خدمه آن را کشتند، لحن او بسیار متفاوت بود.
او در روز پنجشنبه در تلویزیون ظاهر شد، و در حالی که پرچم گروههای شبهنظامی مختلف هوادار ایران از کشورهای عربی و آسیای جنوبی پشتش نقش بسته بود و دم از آن میزد که بعد از حمله موشکی به دو پایگاه ایالات متحده در عراق، آن گروهها کارزار مقابله با امریکا و متحدانش در منطقه را ادامه خواهند داد، گفت: «اقدامات آینده توسط گروههای مقاومتی ما در منطقه پی گرفته خواهد شد.»
در روز شنبه اما حاجیزاده کمی مغلوبتر به نظر میرسید. او گفت: «واقعا آرزوی مرگ کردم برای خودم که ای کاش من میمردم.»
او گفت، به خاطر اشتباه ارتباطاتی و اضطراب یکی از تیمهای سپاه پاسداران، هواپیمای مسافربری اوکراین سرنگون شده است. ظاهرا ایشان هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ را که از فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران طی پروازی برنامهریزیشده در حال خروج بود، با یک موشک امریکایی اشتباه میگیرند.
اولین کاری که او و سایر فرماندهان سپاه پاسداران باید انجام دهند، این است که بلافاصله استعفای خود را تقدیم کنند. بعد هم میتوانند با سخنرانیهای علنی علیه فضای خطرناک نظامی جاری که به طرز رو به فزونی به محور اصلی سیاست ایران تبدیل شده است، برای جبران این اشتباه فاحش خود تلاش کنند. بالاخره این فضای خطرناک نظامی بود که نهایتا منجر به شلیک و سرنگونی دردناک و کاملا غیرقابل بخشش هواپیمای اوکراینی در ۸ ژانویه شد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
درسی که از پرواز ۷۵۲ میتوان گرفت، این است که شهرها، آسمانها، و دریاهای ما بیش از اندازه شلوغ است تا صحن مجادله نظامی شود. دیگر قرن نوزدهم نیست. دیگر جایی برای بلندپروازیهای مخاصمهجویان و قلدرهای پرسروصدا نیست که سودای تسلط بر دنیای ما دارند. در سوریه، یمن، عراق، افغانستان، اوکراین و جاهای دیگر، این شهروندهای معمولی هستند که هزینه اقدامات شوونیستی و قلدرهای اغلب دست راستی را که هدایت سیاره ما را در دست دارند و بر سر قدرت و امتیاز با هم به جنگ میروند، میپردازند.
در میان افرادی که جان خود را زودهنگام از دست دادند، زوج تازه ازدواج کردهای هم بودند، سعید تهماسبی، دانشجوی دکترای مهندسی در امپریال کالج لندن، و همسرش نیلوفر. بسیاری از قربانیان، زندگیهای موفق ولی آرامی داشتند؛ درست در تعارض با گزافهگوییهای توخالی رهبران سیاسیشان. آرش پورضرابی ۲۶ ساله و پونه گرجی ۲۵ ساله، تنها یک هفته پیش از آن حادثه ازدواج کرده بودند، و در راه بازگشت به کانادا بودند که به تحصیل خود در دانشگاه آلبرتا در شهر ادمونتون ادامه دهند.
بعد از آن که حامد اسماعیلیون، ساکن اونتاریو، همسرش پریسا و دخترش ریرا را در سقوط این هواپیما از دست داد، باید به مدرسه دخترش زنگ میزند و معلمانش را باخبر میساخت.
همکار من، نگار مرتضوی، از او نقل قول کرده است که گفته است: «امروز به مدرسهاش زنگ زدم و گفتم ریرا برای همیشه غایب خواهد بود.»
به گزارش نشریه اوتاوا سیتیزن (Ottawa Citizen)، روجا آزادیان سوار هواپیما شد، در حالی که به همسرش محسن احمدیپور گفته شد که بلیتش معتبر نیست. و او در فرودگاه منتظر بود، که خبر مرگ همسرش را شنید.
شیدا شادخو برای دیدار از خویشاوندان به تهران رفته بود و پیش از بازگشت به کانادا، درست ۲۰ دقیقه قبل از پرواز با همسرش تماس گرفته بود و از احتمال درگیری نظامی میان ایران و ایالات متحده به خاطر ترور قاسم سلیمانی، فرمانده سابق سپاه پاسداران، ابراز نگرانی کرده بود.
همسر او، حسن، به سی ان ان گفت: «از من میخواست به او اطمینان خاطر دهم که جنگی در نخواهد گرفت. به او گفتم نگران نباشد، چیزی اتفاق نخواهد افتاد.»
حاجیزاده یا حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، قادر به انجام هیچ کاری برای بازگرداندن شیدا یا هیچ یک از سایر کشتهشدگان نخواهند بود که به خاطر غفلت و بیاحتیاطی آنها و دشمنانشان، جان خود را از دست دادند.
ولی آنها میتوانند به جای آن که کارزاری مخفی برای انتقامجویی به راه اندازند که به گونهای اجتناب ناپذیر، جان بیگناهان بیشتری را خواهد ستاند، با اتخاذ تمهیداتی سریع برای شروع مذاکرات بلافاصله و بیقید و شرط با دشمنان خود، از افزایش تنش جلوگیری کنند تا حداقل یاد و خاطره قربانیان را گرامی دارند.