خامنهای؛ فرمان سرکوب با رمز یا صاحبالزمان
مجتبی دهقانی - ایندیپندنت فارسی
آیتالله خامنهای تا کنون دو بار از تاکتیک «گریه و مخاطب قرار دادن امام زمان» استفاده کرده است. در هر دو نوبت، استفاده رهبر جمهوری اسلامی ایران از این تاکتیک، برای نیروهای امنیتی و نظامی، به عنوان «فرمان تشدید سرکوب» معنا شده است.
حکومت جمهوری اسلامی ایران همواره از شخصیتها و رویدادهای مذهبی برای تثبیت خود و توجیه حذف مخالفان و منتقدانش استفاده کرده است. علی خامنهای هم در سه دهه رهبریاش بارها از رویدادهای صدر اسلام برای توجیه شیوه حکمرانیاش استفاده کرده است. او گاهی خود را با پیامبر اسلام مقایسه میکند و گاهی با امام علی. یاران و نزدیکانش، مالک اشتر و عمار لقب میگیرند، و مخالفانش، عمروعاص، طلحه، زبیر و عایشه. اما او یک علاقه خاص دیگر هم دارد. هر وقت که تنگنای سیاسی و موج انتقادها و اعتراضها گسترده و شدید میشود، رهبر جمهوری اسلامی با بغض اشک به سراغ امام زمان میرود و خود را فدایی و رهرو او میخواند. مخاطب قرار دادن امام زمان از سوی رهبر جمهوری اسلامی ایران، همواره تبعاتی خونین داشته است و سرآغاز سرکوب مردم بوده است.
تا آخرین نفس ایستادهام!
نخستین فراخوان «امام زمانی» خامنهای برای سرکوب، در روز ۲۱ خرداد ۷۸ و سه روز پس از وقایع کوی دانشگاه رخ داد. خامنهای سخنانش را در جمع نیروهای بسیجی و لباسشخصی در حسینیه شخصیاش عنوان کرد؛ چرا که خیابانهای مرکز شهر صحنه تظاهرات دانشجویان و مردم علیه او بود.
حمله نیروهای لباسشخصی و بسیجی به تظاهرات آرام دانشجویان کوی دانشگاه تهران در شامگاه ۱۸ تیر ۷۸، موجی از خشم و اعتراض در چندین شهر ایران برانگیخته بود.
خامنهای در سخنرانی خود پس از خطونشان کشیدن برای دانشجویان معترض و دفاع از عملکرد نیروهای امنیتی، و بدون آن که حتی یک جمله در عذرخواهی از مردم بر زبان بیاورد، به سراغ امام زمان رفت و با بغض و اشک گفت: «ای سید و مولای ما! پیش خدای متعال گواهی بده که ما در راه خدا تا آخرین نفس ایستادهایم. بزرگترین آرزو و افتخار بنده این است که در این راهِ پرافتخار و پرفیض و پربهجت، جان خودم را تقدیم کنم.»
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
پس از پایان این سخنرانی، سرکوب نیروهای امنیتی شدتی مضاعف یافت. عصر روزی که این سخنرانی انجام شد، گروهی از فرماندهان سپاه در نامهای به محمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت، او را تهدید کردند که یا معترضان را سرکوب کند، یا سپاه با تمام قوا وارد عمل خواهد شد. البته آنها منتظر پاسخ خاتمی نماندند و از شامگاه ۲۳ خرداد، سپاه محمدرسولالله فرماندهی مقابله با دانشجویان و مردم معترض را به عهده گرفت.
ده سال بعد و با وقوع رخدادی دیگر، مجددا علی خامنهای در تنگنا قرار گرفت و این بار نیز به سراغ امام زمان رفت. پس از تقلب گسترده و سازماندهیشده در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، شهرهای مختلف ایران ناآرام شد. بزرگترین تظاهرات مردمی تا آن زمان در روز ۲۵ خرداد ۸۸ رخ داد و چند میلیون نفر به شکل کاملا مسالمتآمیز، اعتراض خود را به مداخله رهبر ایران و نیروهای تحت امرش در روند انتخابات ابراز کردند. در انتهای این تظاهرات، نیروهای بسیج از پایگاهی در حوالی میدان آزادی به سمت مردم شلیک کردند و چند نفر را کشتند.
بلافاصله پس از آن رویداد، تلویزیون جمهوری اسلامی کوشید ماجرا را وارونه جلوه دهد. سلسله گزارشهایی آماده و پخش شد که در آنها، دلیل شلیک مستقیم نیروهای بسیجی و سپاهی به تظاهرات سکوت، «دفاع از خود و جلوگیری از تصرف انبار اسلحه» بیان شد. اما یک نکته ظریف، سبب ناکامی «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» در آن جعلِ روایت شد؛ حاضران در محل رخداد با موبایلهای خود فیلمهای زیادی از آن رویداد گرفته بودند که به سرعت به شبکههای اجتماعی و رسانههای خارجی راه یافت. آن فیلمها، نادرستی روایت رسمی از آن خونریزی را نشان میداد.
پس از این دو رویداد، در حالی که نیروهای حامی رهبر ایران در شوک جمعیت میلیونی معترضان و افشای جنایت پایگاه بسیج قرار داشتند، علی خامنهای تصمیم گرفت تا فضا را به نفع خود تغییر دهد. ۴ روز بعد از آن رویدادها، او در نمازجمعه حاضر شد و این بار نیز بدون آن که از مردم به دلیل عملکرد نیروهای تحت امرش پوزش بخواهد، همه گروهها و چهرههای مخالف خود را تهدید کرد.
در نخستین خطبه، علیخامنهای به شکل تلویحی خود را با پیامبر اسلام مقایسه کرد. او با یادآوری ماجرای «حدیبیه» به طرفدارانش گفت که رمز پیروزی آنها در کنترل اضطراب و ترس خود، و تبعیت از فرمانهای اوست.
در ششمین سال هجرت، پیامبر اسلام و یارانش برای انجام حج عمره به سمت مکه راهی شدند؛ در حالی که مکه هنوز در کنترل مخالفان و دشمنان او بود. بسیاری از همراهان پیامبر این تصمیم او را نادرست میدانستند و احتمال میدادند که مخالفان پیامبر آنها را بکشند یا اسیر کنند. اما پیامبر اسلام بر تصمیم خود استوار ماند و تسلیم اضطراب و ترس همراهانش نشد. ماجرای حدیبیه نهایتا به وقایعی منتهی شد که چند سال پس از آن، موجب شد پیامبر بتواند مکه را فتح کند.
خامنهای با این فراخوانی از تاریخ اسلام، به سراغ راهپیمایی میلیونی معترضان در روز ۲۵ خرداد رفت. موضع او در برابر تظاهرات مسالمتآمیز مردمی، تحقیر و انکار بود: «این تصور غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این غلط است.»
در آن سخنرانی، رهبر جمهوری اسلامی ایران با لحن و بیانی تند، مردم معترض، گروهها و احزاب سیاسی و کاندیداهای انتخابات را تهدید کرد. حتی پای بریتانیا را هم به میان کشید و گفت: « دیپلماتهای برجسته چند کشور غربی که تا حالا با تعارفات دیپلماتیک با ما حرف میزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهره واقعی خودشان را دارند نشان میدهند، دشمنیهای خودشان با نظام اسلامی را دارند نشان میدهند، از همه هم خبیثتر دولت انگلیس.»
علی خامنهای پس از پایان این تهدیدها و آماده کردن نیروهایش برای تشدید سرکوبها، به سراغ امام زمان رفت؛ این بار هم با بغض و اشک و اشاره به جراحت ناشی از بمبگذاری در بدنش. او گفت: «ای سید ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولای ما، دعا کن برای ما، صاحب ما تویی، صاحب این کشور تویی، صاحب این انقلاب تویی، پشتیبان ما شما هستید، ما این راه را ادامه خواهیم داد، با قدرت هم ادامه خواهیم داد، در این راه ما را با دعای خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانی بفرما.»
تسلیم نخواهد شد!
جمعه، ۲۷ دیماه ۹۸ و ده سال پس از روزهای پرالتهاب ۸۸، رهبر جمهوری اسلامی مجددا در تنگنا قرا گرفته است. آمریکاییها قاسم سلیمانی را کشتهاند، حمله تلافیجویانه به عینالاسد حتی یک زخمی هم نداشته است، و سپاه پاسداران یک هواپیمای مسافربری با ۱۷۶ سرنشین را سرنگون کرده است.
خشم و اعتراض مردم پس از سرنگونی این هواپیما، دامان خامنهای را گرفته است. غالب شعارها متوجه رهبر و سیاستهایش است و جمعیت گستردهای از مردم خواهان برکناری و محاکمه او هستند. رهبر جمهوری اسلامی ایران این بار در حالی باید سخنرانی روز جمعهاش را تنظیم کند که امکان اندکی برای فرافکنی و فرار از پذیرش مسئولیت دارد.
او پیشتر و در زمانی که احتمال نمیداد نیروهای نظامی تحت امرش فاجعهای غیرقابل کتمان بیافرینند، گفته بود که او مدیریت نیروهای مسلح را «شخصا» در دست دارد. او این سخنان را برای فخرفروشی به مدیران دولت و روسای جمهور بر زبان میراند.
خامنهای و هوادارانش در سالهای گذشته، در توجیه ناکامیها و ناکارآمدیهای صنعتی و اقتصادی ایران، بر این موضوع تکیه کردهاند که این عقبماندگی به دلیل بیعرضگی مدیران و سیاستمدارانِ وقت بوده است. آنها «پیشرفت موشکی» و «نفوذ منطقهای سپاه» را به دلیل «مدیریت رهبری» در این حوزهها میدانستند و این موضوع را تبلیغ میکردند که اگر مدیرانی مشابه خامنهای در راس دولت قرار داشتند، در همه عرصهها پیشرفت و ترقی رخ میداد.
اما رهبر جمهوری اسلامی این هنر را دارد که وقتی انگشت اتهام به سوی او نشانه گرفته شده است، از پذیرش مسئولیت فرار کند. به نظر میرسد که او فردا نیز این رویه را ادامه دهد. او روز جمعه از عملکرد سپاه دفاع خواهد کرد و فاجعه را تا حد اشتباه یک اپراتور تقلیل خواهد داد. سپاه را ضامن امنیت و پیشرفت کشور معرفی خواهد کرد، و آمریکا، اسرائیل و اروپا را مقصر آن حادثه و دیگر رخدادهای منطقه خواهد دانست. معترضان و سیاستمداران منتقدش را تحقیر و شماتت خواهد کرد، و شاید دوباره به سراغ امام زمان برود تا فرمان اجرای دور جدیدی از سرکوب را به نیروهای تحت امرش بدهد.