حدس و حدیث وجوهی از بینش و پندار ما در امور خُرد و کلاناند و برخلاف تز یا نظریه که اینها از نظم و قواعد درونی برخورداراند، فارغ از چنین نظم و قواعداند. در بی قواعدی و بی نظمی بمانند همان مثل ایرانی که میگوید «سنگ مفت گنجشک مفت»، هستند. این دو، یعنی «حدس و حدیث» و «سنگ مفت گنجشک مفت» که امر «شانس» در آنها حاوی ست پشتوانه «نخبگیِ» سیاسی ما شده در برخورد به موضوعات سیاسی و رفتار سیاسی. بیست و اندی سال حدس زدیم اصلاح طلبی دینی میتواند منشأ تحول باشد. یا به تأسی از «سنگ مفت گنجشک مفت» راه افتادیم برای شرکت در بازی «انتخابات» «میان بد و بدتر». یا حدس میزنیم جناح حسن روحانی معقول تر و معتدل تر از جناحهای دیگر حکومت است. قدمت و استمرار دو دههای چنین حدسیاتی راجع به موضوع معین نظیر اصلاح طلبی دینیِ درون حکومتی به دلیل بی پشتوانگیاش از یک نز یا یک نظریه تبدیل به حدیث شده. وقتی «حدس» زدن نسبت به موفقیت چیزی در دفعات و دورههای زمانیِ (مانند بیش از دو دهه اصلاح طلبی دینی) مختلف تکرار شود بتدریج تبدیل به حدیث میشود. حدیث پایه نظری ندارد و حدیث گو استدلال. اصلاح طلبی دینی حدیث است مبتنی بر قرائتی از اسلام (اسلام رحمانی) اما فاقد اعتبار عقلی/ نظری. به همین ترتیب دعوت کنندگان به شرکت در بازی انتخاباتی «بد و بدتر» و انتخاب «بد»، حدیث گوی بی استدلال نظریاند.
اصلاح طلبی حکومتی یا بنا به اصرار و سماجت من اصلاح طلبی دینی، مشمول حدس و حدیث است که به دلیل دوری از قواعد نظری/ سکولار بالحاظ سیاسی هم نمیتواند از چنین بن مایهای برخوردار باشد. اصلاح طلبان دینی هم به این امر معترفاند. به همین جهت آنها سیاست را از میزان ظرفیت بینش «اسلام رحمانی» میسنجند و بسط نظام سیاسی را با همین توجیه ایدئولوژیکی در نظر دارند.
چهل و یک سال از عمر اسلامیِ توفنده و تابندهء نظام شیعی ما در جهان مسلمان و حتا غیر مسلمان میگذرد. در این طول زمانی حکام شیعی ما به تضرع و کلاشی از سرمایههای ملی و انسانی این مرز و بوم مشغول صدور شیعه اثنا عشریاند. و در این دوره چهار دههای ما همواره چنین نظامی را از نو انتخاب کرده (نوخواهی ما در همین چهارچوبِ «از نو انتخاب کردنِ» بد است در حاکمیت تئوکراتیک) و محک میزنیم و در پیچشهایش آنقدر پیچیدیم که از آن جز کلاف گوریده با سر و ته گم شده، نصیب مان نشد. با ذهن انبار شده از حدس و حدیث در صحنه آرایی انتخابات شرکت کردیم تا خواب شیرین رویایی مان از «اسلام رحمانی» به واقعیت مبدل شود و ما را از این مخمصه برهاند. همانگونه که توضیح شد اصلاح طلبی دینی که پشتوانه توجیهیاش «اسلام رحمانی» ست یک تعبیر به آزمون در نیامده است با هدف تصاحب نظام سیاسی و نه نظریه بکر مرتبط به جهان تجربی امور و رویدادها. چون نامفهوم بود و نمیتوانست از پشتوانه نظری/ اینجهانی برخوردار شود در همان نخستین لحظههای نطفه بستن در جایش خشکید. و تنها اثر باقی مانده از آن، گیجی و سرگشتگی برخی «نخبگان» است. مشکل کار اصلاح طلبان دینی در اینست که میخواهند حکومت دینی را اصلاح کنند و نه صرفاً دین (اسلام) را، بگذریم از اینکه اسلام اصلاح نمیپذیرد. وقتی سخن از اصلاح امور باشد معنایش اینست که امور اینجهانیاند و راه حل اینجهانی میطلبند.
بینش دینی/مسیحی در راه حلهای اینجهانی در اروپای قرون وسطا شکست خورد. رفرم دینی در اروپا که از آن پرتستانیسم سر برآورد هیچ چشمداشتی به حاکمیت و قدرت سیاسی نداشت (در اروپا رفرم دینی صورت گرفت و نه رفرم حکومت دینی). مسیحیان پرتستان به ارزشهای فلوطینی که در دستگاه قدرت روم اندیشه یونانی را تباه کرده بود رجعت نکردند بلکه با جدا کردن موضوع دین از موضوع نظام سیاسی زمینه را برای بازگشت اروپائیان به اندیشههای نیاکانی یونانیشان فراهم نمودند. اما معمم و مکلای شیعی مسلک که دم از اصلاح دین میزنند منظورشان اصلاح حکومت دینی ست و نه بیش از این. دعوت آنها از همگان برای بازگشت به خمینیسم و «دوران طلایی امام» بوضوع همین را نشان میدهد. و شبه سکولارهای بی جان و زوار در رفته ما چنین دعوتی را زیر سبیلی رد میکنند و از این بدتر خیال میکنند گشودن این گره کور سیاسی را یافتهاند. چگونه؟ بگونه حمایت از یک جناح حکومت برای «تعمیق شکاف در هیأت حاکمه» جهت گذر از آن (انگار بچه گول میزنند) غافل از اینکه هر گذر کردن اینچنینی تابع نقد همه نوع بینشی ست که موجب استمرار نظام دینی میشود. شبه سکولارهای ما لقمه را از پشت سر به دهان میبرند.
اینکه گفته شود شرکت ما در «انتخابات» در چهارچوب «تعمیق شکاف در هیأت حاکمه» به جهت گذر از آن است باید پرسید کدام نیروی سیاسی مؤثر خارج از دستگاه حکومت در صحنه سیاسی ایران حضور دارد که عزم را در تعمیق چنین شکافی جزم کرده؟ تازه اگر چنین نیرویی حقیقت و حضور حقیقی پیدا کند چرا نتواند برای عقب راندن (که در صورت موفقعیت قطعاً باعث تشدید شکاف میشود) حکومت از راه تحریم همه جانبه و گسترده انتخابات کذایی، اقدام کند؟ حضور پُر رنگ و قدرتمند نیرو و اجماع سیاسی سکولار است که میتواند با نفی حاکمیت دینی و تحریم انتخابات نمایشی و فرمایشی زمینه «تعمیق شکاف هیأت حاکمه» را فراهم کند و اگر شکاف میان جناحهای حکومت جدی باشد آن را تشدید کند. بعبارت دیگر «شکاف در هیأت حاکمه» و مالاً گذر از جمهور دینی بواسطه حمایت از اصلاح طلبان دینی عملی نمیشود برعکس به تثبیت موقعیتشان که همان تثبیت موقعیت نظام دینی ست و جنبش محافظه کارانه سبز به بهترین وجه در این راستا عمل کرده، میانجامد. اما واقعیت چیز دیگریست و آن اینکه «نخبگان سیاسی» ما توانایی برای اجماع و ایجاد نیروی سیاسی سکولار قدرتمند خارج از حکومت را ندارند به همین جهت و به بهانه اینکه میخواهند در درون نظام شکاف ایجاد کنند، تن به خواریِ حمایت از اصلاح طلبان دادهاند و در همین حیطه و محدوده سر میسایند.
بیست و اندی سال است که در جایگاه «انتخاب بد» لمیدیم و پف کردیم و خلایق را در آن سر میدوانیم بی آنکه آب از آب تکان خورد و شکاف یا تعمیق شکاف در «هیأت حاکمه» ایجاد کند چه، «بد و بدتر» بر سر حفظ نظام دینی مشترکاً دمی غفلت نمیورزند. حکومت از حضور مردم و «نخبگان»اش در چنین انتخابی برای حفظ موجودیت نظام خویش، افکار عمومی داخل و خارج از ایران را بدان جلب کرده و از قِبل آن «مشروعیت» میخرد. این «مشروعیت» نشانه فقر و عجز سیاسی ماست که نمیگذارد زمینههای گذر از نظام دینی فراهم شود. قاعدتاً دو دهه در خیال و انتظار رُیش اصلاحات به سبک دینی ماندن و مزیت آن را لاف زدن و خون دل خوردن و در نهایت امر پژمردن، بایست زمان کافی برای «تعمیق شکاف در هیأت حاکمه» بوده باشد در حالیکه شاهدیم این معترضان و مخالفان نظام دینی ایران در دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود که با سر دادن شعار «اصلاح طلب اصوالگرا دیگه تمومه ماجرا» و «جمهوری اسلامی نمیخوایم» پایههای حاکمیت را لرزانده و سست کرد و نیز باعث تشدید شکاف در درون هیأت حاکمه شد. «تعمیق شکاف در هیأت حاکمه» هنگامی میسر میشود که هیأت حاکمه با ریزش اجتماعی مواجه شده و دامنه نفوذ اجتماعیاش تنگ شود. اگر جنبش محافظه کارانه سبز و جنبش محافظه کارانه تر از آن بنفش هیچگاه نمیتوانستند به موقعیتی دامن زنند که باعث ریزش اجتماعی هیأت حاکمه اسلامی شود جنبش دی ۹۶ و آبان ۹۸ که این دومی اقشار متنوع تر و وسیعتر مردم را به صحنه آورد چنین ریزشی را مهیا کرده و متعاقباً باعث تشدید شکاف در رأس نظام و بدنه آن شد. جنبش آبان ۹۸ تحولی بود در ذهن مردم نسبت به توهم اصلاح طلبی دینی اما دریغ از تحول در ذهن «نخبگان»اش.
وقتی همه جناحهای حکومت و هر یک، حتا با نوع و میزان منافع منحصر بفردشان در حفظ نظام اسلامی متفق القول و متحدند، معنایش اینست که انتخابات در چهارچوب نظام اسلامی، هم «فرمایشی» ست و هم «نمایشی» منتها یکی با توجیه ایدئولوژیکی «اسلام رحمانی» بر نظام سیاسی منافعاش را میجوید و آن دیگری با تداوم همین تجربه چهل و یکساله. مسلم است که در چهارچوب سیاست انتخاباتی «بد و بدتر»، ادعای تغییر ساختاری نظام منتفی ست در حالیکه استمرار چنین ساختاری با توجه به فقدان حضور و تأثیرگذاری نیروی سیاسی سکولار قدرتمند قابل لمس و فهم است. در خصوص کشمکشها بر سر منافع منحصربفرد نیروها چه در زمینه اجتماعی و چه سیاسی میتوان اذعان کرد که هیچ نوع منافعای بدون پشتوانه و توجیه نوع اعتقادی، وجود ندارند. جناحهای حکومتی نیز مستثنا از این قاعده نیستند به همین جهت پشتوانه و توجیه اعتقادی جناحهای حکومت در راستای منافع خاص خود، قرائتهای متفاوت از اسلام بر نظام سیاسی ست.
نیکروز اعظمی
[email protected]
سخنی چند با طرفدارانِ اصیل سلطنت، احسان ابراهیمی