رویِ سخنم با هم میهنانی است که از تویِ خونَشون، برای حکومت و معترضان، تعیین تکلیف میکنند. آنهائی که از طریق تلفن هایِ همراه شعار میدن؛ و تمام کسانی که بجای برداشتن گامی برای بهبودِ زندگی خودشون و آیندهی فرزندانشون، سکوت میکنند و "حاشیه نشینند"! اینها نمیدانند، که دقیقن همان کسانی هستند، که ملاها؛ سیاست رژیمشان را روی آن بنا کردهاند. منظور "اُمت اسلامی" است. "اُمت اسلامی" کسانی هستند که قادر به تشخیص حق و حقوق خود نیستند؛ از ارادهشان استفاده نمیکنند و در این توهماند که توانائی انتخاب کردن ندارند؛ یعنی کسانی که نیاز به قیم و آقابالاسرهستند!؟
این نوع شخصیتها، نه تنها در ایرانند، و نه مختص به کشورهای اسلامی؛ در کشورهایِ غربی به این گروه میگویند: "اکثریت خاموش". اکثریت خاموش، گروهی از افراد جامعه هستند که گرفتار کم دانی و خرافات میباشند. از اینرو، به آسانی دستخوش احساسات و شعار میشوند. در غرب، حکومت مقاصد (درست یا نادرست) خود را در وسائل ارتباط جمعی آنقدر تکرار میکند تا بین "اکثریت خاموش"جا سازی و پیاده کند. رژیم در ایران نیز با عوامفریبی و تهدید و تشویق، از این اُمت اسلامی تا میتواند استفادهی ابزاری میکند. زمانی برای حضور در نمازهای جمعه، زمانی برای شرکت در تظاهراتِ حکومتی، و در مواقع ضروری، در تشیع جنازه!؟
واقعیت اینجاست که اُمت اسلامی، ناخود آگاه، "سپاه خاموش" رژیم است. میدونم بهتون بر میخوره؛ بَر میخوره، برای اینکه حقیقت تلخه! ولی حقیقت، حقیقته! اما اگر واقعن (واقعاً) بهتون برمیخوره، بجای ناراحت شدن، و ناسزا گفتن به کسی که حقایق را فاش میکند؛ در آئینهی درون نما، نگاهی به دید و اندیشه و روش زندگیتان بیاندازید و ببینید که: آیا در رفاه و آسایش زندگی میکنید؟ آیا در جامعه از حق و حقوق انسانی برخوردارید؟ آیا حکومت، ارزش و احترامی برایتان قائل است؟ آیا سهمی از ثروتهای ملی کشورمان، شامل حال خودتان و فرزندانتان میشود؟
همه مان میدانیم، ایران یکی از کشورهای ثروتمند جهان است، و میتواند از همهی فرزندانش به نحو احسنت نگهداری کند؛ پس چرا ملت ایران، در فقر و درماندگی غوطه ور میباشد؟ حکومت صحبت از عدالت اسلامی میکند و دَم از برابری در مقابل قانون میزند، پس چرا حق انتخاب را از مردم سلب کرده است. برای مثال: چرا حجاب اجباری است؟ چرا سه زن: یاسمن آریانی و مادرش منیره عربشاهی و مژگان کشاورز، معترض به حجاب اجباری، جمعاً به ۳۱ سال حبس محکوم شدند؟ مثال بعدی: چرا در جمهوری اسلامی حق انتخاب کاندیدها از مردم سلب شده و تسلیم شورای نگهبان گردیده که کاندیدها را انتخاب کنند و سپس مردم از بین منتخبین شورای نگهبان، به یک تن رأی بدهند؟! چرا ما در جمهوری اسلامی "حق انتخاب" نداریم.
پاسخ، دو بخش دارد - "حکومت" و "ملت" - که هر دو مسئول هستند. نخست رژیم فقاهتی، مدعی مشروعیت الهی است. میکوید خداسالار است، نه مردم سالار. حکومت خداسالار، چون مشروعیت مردمی ندارد، دیکتاتوری و فردی است. نه در مقابل مردم، خودش را مسئول میداند و نه کوچکترین ارزشی برای مردم قائل میباشد. بخش دوم، ملت است. ملت با یک انتخاب روبروست: یا باید بپذیرد که اُمت اسلامی است و قادر به تشخیص صدف از خذف نیست، درک انتخاب کردن ندارد، و نیاز به قیم دارد؛ یا خفت و خاری اُمت اسلامی را نپذیرد و بگوید میخوتهد خود را بسازد و "شهروند" است. مسئولیت شهروندی را درک میکند، و میخواهد در تعیین سرنوشت خویش نقش داشته باشد.
برای زندگیِ انسانی، باید بیآموزیم که شهروند هستیم، و باید بدانیم که حق گرفتنی است. شهروند، نقطهی مقابل اُمت است. با شهروند شدن و حق طلبی مان، تعدادِ سپاه خاموش رژیم، یعنی "اُمت اسلامی"، بشدت کاهش میآبد؛ حاشیه نشینی کم رنگ و کم رنگ تر میگردد؛ و بی تفاوتی جای خود را به همراهی و استواری میدهد. در چنین شرایطی، حکومت جرأت نمیکند، سه زن شجاع و با شرف را به جرم بی حجابی، دستگیر و زندانی کند. زیرا بجای ۳ زن، ۳ هزار زن، ۳۰ هزار زن، ۳۰۰ هزار زن، ۳ میلیون زن به خیابان میآیند و معترضانه از شرفِ انسانی و حقوقِ به حق خود دفاع میکنند، و پایههای رژیم را در هم میشکنند.
انتخابات، در دوم اسفند نیست! همین الان است، همین جاست، و در دستهای توانای شما هم میهنان با شرف و با وجدان بیدار، میباشد. به توانائی خودتان باور داشته باشید، با انتخاب کردنِ زندگی انسانی، خودتان را از ذلت اُمت بودن برهانید. با دو حربهی آگاهی و انسجام، میتوانید بر هر ابلیسی غلبه کنید و بر هر دشمنی پیروز شوید.
آگاهی، کلید رهائی است،
انسجام، زیر بنای جامعهی مدنی است.
امیرحسین لادن
[email protected]
بهمن بیدادگر! رضا مقصدی