قبل از هر چیز این نکته را یادآور شوم که اینجانب نه برای کسی نسخه می پیچم و نه برای مردم تکلیف تعیین می کنم. فقط به عنوان یکی از آحاد ملت ایران نظر و تحلیل و فهم خودم را که مبتنی بر تجربه آموخته شده است برای هموطنان خود بیان می کنم.
خامنه ای با وقاهت و صراحت می گوید: «حضور شما نشانه همدلی با نظام » است و برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید. بیعت از سنخ رأی دادن و انتخاب وکیل برای حق حکمیت خویش و به کرسی نشاند حاکمیت خویش نیست. بیعت کردن با کسی و یا حکومتی یعنی دست پیمان دادن و عهد بستن با آن کس و یا حکومت که بعد از بیعت کردن تابع و مطیع او باشد و حق چون و چرا و اعتراض هم ندارد. و بعد از بیعت کردن وظیفه بیعت کنندگان تمام است و حکومت هم هر طور صلاح دید عمل می کند و شما هم باید ساکت و آرام مطیع نظام و حکومت باشید. این است معنی بیعت و تجدید بیعت با نظام.
آیا هر گز از خود پرسیده اید چرا خامنه ای می گوید برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید؟ برای روشن شدن چرائی آن شما را به روزی می برم که خامنه ای به عنوان رهبر به ملت ایران تحمیل شد. در حقیقت مجلس خبرگان رهبری و سایر مسئولین در آن روز با وی بیعت کردند. توضح اینکه چند سال پیش نواری که از مجلس خبرگان رهبری افشا شد، https://youtu.be/11Hlmq6pv3w مشخص کرد که در آن روز برای خامنه ای بیعت گرفته شده است. خامنه ای خود در آن مجلس گفت:«واقعاً باید خون گریست بحال جامعه اسلامی که احتمال رهبری کسی مثل بنده در آن مطرح بشود» خود اعتراف میکند « لایق این مقام نیست.» و آقایان عضو شورای رهبری میدانند که او لایق این مقام نیست. وی به درستی اشاره میکند که انتخاب من برای رهبری« رهبری صوری خواهد بود. نه رهبری واقعی. خوب من نه از لحاظ قانون اساسی و نه ازلحاظ شرعی برای بسیاری ازآقایان حرفم حجت نیست.حکم حرف رهبر را ندارد.» و« حجیّت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که میخواهد به حرف او عمل کند، باید او را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند. خوب الآن تو همین جلسه چند نفر آمدند، صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم. » بعد از آن چند نفری داد زدند:«بعد از رهبر شدن قبول میکنند». باز خامنهای میگوید: «بعد ازرهبرشدن، نه آقا!» باز چند نفری بدون اجازه گرفتن با یکی دو جمله میگویند میشود. « و ما که نمیخواهیم از شما تقلید بکنیم». آقای خامنهای:«میگوید بحث تقلید نیست، بحث حکم است». و این همان چیزی است که بعدها مبنای «حکم حکومتی» شد. شاید در آن زمان برای کسی،این سئوال اساسی مطرح نشد: با وجود آنکه از قبل رهبر شدن خامنهای، طراحی شده بود، چرا بر زبان او چنین اعترافاتی جاری شد؟ علت اصلی این گفته خامنه ای این بود که وقتی او بر کرسی رهبری تکیه زد، رأی دهندگان خود را ملزم به اطاعت از او ببینند. هر اقدام او را تصدیق کنند و حق مخالفت با موضعی که او میگیرد را از خود سلب کنند. چون میدانند بکسی رأی میدهند که هیچ یک از صلاحیتها را ندارد، در علن، او را صاحب همه صلاحیت ها بشناسند تا کسی نگوید با وجود عدم صلاحیت و اعتراف خود او به نداشتن صلاحیت، چرا به او رأی دادید. این رأی از قماش بیعت و از قماش سرسپردگی است. او و هاشمی رفسنجانی رأی دهندگان را در موضع سرسپرده قرار داده و با جوّ ارعابی که ایجاد کرده بودند، مجلس خبرگان را ناگزیر از تن دادن به سرسپردگی کردهاند. به این دلیل، از آن روز تا امروز، مجلس خبرگان، خود را تحت و نه فوق رهبر تعریف میکند و در تابعیت محض از آقای خامنهای است.
نظر به اینکه بدون همراهی و همیاری احمد آقا و دروغ هایش امکان رهبر کردن خامنه ای وجود نداشت. برای سوء استفاده و راضی کردن احمد جهت شرکت در این بازی راه حلِ محلل را برای پیشبرد هدف که تصاحب کردن رهبری است انتخاب می کنند، بدین معنی که آقای خامنه ای برای رهبری نقش محلل را بازی کند و بعد که زمینه مساعتد تر شد و برای احمد آقا از یک و یا دو مجتهد جیره خوار، درجه اجتهادی گرفته شد، آنوقت محلل کنار رفته و به اصطلاح «حق به حقدار می رسد » و با این طرفند، احمد آقا نقش خود را به خوبی بازی کرد و آن 60 نفر هم که به رهبری موقت رأی داده اند و رفسنجانی در 15 مرداد 68، خود تصریح کرده است که: « در رأی گیری گذشته تصریح کرده بودیم که رهبری موقت است ». و این همان شگردی است که به احتمال زیاد، احمد آقا با آن اغفال شده که رهبری موقت است و آقای خامنه ای نقش محلل را بازی می کند و بعد از آماده شدن زمینه نوبت رهبری او فرا می رسد. و بدین ترتیب چون رفسنجانی احمد آقا را در باند خود دارد و او قادر است همه آنچه ضرورت دارد همراه با چوب استبداد، به نام خمینی از زبانش جاری شود و شرایط را برای رهبری خامنه ای به عنوان محلل آماده می کنند. اما این نوار نقش رفسنجانی و کارگردانی او را بر همگان آشکار کرد. رهبرکردن آقای خامنهای را او پیش از مرگ آقای خمینی، زمینه سازی کرده و مجلس خبرگان را او در تحت منگنه، به رأی دادن به آقای خامنهای مجبور کردهاست. لذا آقای رفسنجانی در تمامی جنایات و فسادها که این چند دهه به دست آقای خامنهای و ایادی او واقع شدهاست، شریک است. چه ما دوست داشته و چه نداشته باشیم و ولو بخواهیم از او حرّ بسازیم، او شریک و سهیم است. حقیقت را بخواهید جرم آقای رفسنجانی از دید من، بسیار سنگینتر از جرم آقای خامنهای است. زیرا این اوست که با وجودی که می دانسته که او شایستگی لازم را ندارد، یک چنان آدم فاقد صلاحیت و ضعیفی را بر مردم تحمیل کردهاست. البته به خیال اینکه چون آقای خامنهای ضعیف است، امور کشور در دست او باقی خواهد ماند. او از تجربه تاریخ درس نگرفته بود و نمیدانست که وقتی اهرمهای قدرت در دست کسی جمع شد، اولین کسی که فدا میشود، آن کسی است که نردبان قدرت شدهاست. و اگر از این زاویه به کشتن احمد آقا و رفسنجانی نگریسته شود، معلوم می شود که کشتن احمد آقا و رفسنجانی هر دو برای حفظ انحصارقدرت ضرورت داشته است.
هم رفسنجانی که نقش کارگردانی را داشته و هم اعضای شورای خبرگان رهبری به خود و ملت ایران خیانت کردند. حتی آن 14 نفری هم که رأی به رهبری خامنه ای ندادند، چون به موقع خود صاحبان حق و ملت ایران را از جریان ما وقع مجلس خبرگان مطلع نکردند به نوعی به وطن خود و خود و ملت ایران خیانت کردند. اگر آن روز، آنها و کسان دیگر که مسئول بودند، حقیقت را می گفتند و یا اسناد را مخفی نمی کردند و آن را منتشر می کردند، و مردم از حقایق مطلع می شدند، بعید می دانم جامعه اجازه می داد که چنان دیکتاتوری ولایت مطلقه ای به حاکمیت خود ادامه دهد و کشور به سمتی که رفت می رفت؟ پس وقتی در آن روز مجلس خبرگان رهبری به خامنه ای به عنوان رهبر بیعت کرد و سر سپرده شد. به این دلیل، از آن روز تا امروز، مجلس خبرگان، خود را تحت و نه فوق رهبر تعریف میکند و در تابعیت محض و سر سپرده خامنهای است. و به این علت است که خامنه ای می گوید: برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید.
بنابر این شرکت در انتخابات، انتخاب نیست و بیعت و تجدید بیعت با نظام مطلقه است و با رأی دادن که وسیله ای برای به دست گیری حق حاکمیت خود است تفاوت اساسی و فاحشی دارد. آیا این رژیم مطلقه برای کسی حق حاکمیت می شناسد؟. رژیمی که قوه قضائیه که بایستی مستقل و ضامن اجرای عدالت در کشور باشد را به دست ابراهیم رئیسی یک جنایتکار تاریخی مسلم می سپارد که می گوید هر کسی رأی ندهد دشمن است و هدف اصلی اول و آخر حفظ نظام است، چنین دستگاه قضائیه یعنی دستگاه سرکوب. آیا چنین دستگاهی برای کسی حق حاکمیت می شناسد. خوب وقتی شما حق حاکمیت ندارید، به چه می خواهید رأی بدهید؟ رأی دادن یعنی اینکه کارگزاران این رژیم را که شورای نگهبان تعیین و مشخص کرده است تأیید کنید و از خود سلب حق و صلاحیت نمائید این یعنی بیعت و تجدید بیعت با رژیم. از همان روزی که خامنه ای را با توطئه، دروغ و صحنه سازی رهبر کردند، با بیعت همراه بود. اگر آن روزها هم نمی دانستید، حال می دانید که شرکت در انتخابات قلابی رژیم بیعت است و نه انتخاب.
شرکت در انتخابت یعنی تثبت حکومت یعنی بیعت با حکومت یعنی اینکه هر کسی باید صدایش را پس از رأی دان خفه کند. مگر تا به حال در به این پاشنه نچرخیده است؟
اگر شما در انتخابات شرکت نکنید اجازه نمی دهید که شخصیتی گوش بفرمان مانند جواد ظریف بیاید و در دنیا در مقابل دوربینها و خبرنگاران خارجی بنشیند و چنین دروغ هایی بنام شما بر زبانش جاری شود و بگوید: « اگر مردم ما را قبول نداشتند در انتخابات شرکت نمی کردند» و یا اینکه «ما خودمان انتخاب کردیم که این جور زندگی کنیم»
شرکت در انتخابات یعنی اینکه خامنه ای را که در بد ترین وضع استیصال قرار گرفته و تلاش می کند که بار دیگر مردم را فریب دهد، نجات دادن. بدانید خامنه هر بار که قدرتش را تثبیت می کند جنایت و انتقام گیری اش شدت پیدا می کند. این را باید به تجربه تا به حال دیده باشید
این رژیم کشور ایران را، کشوری که فتح کرده است می داند و آنچه هم در کشور است را غنائم خود می داند. اگر چه از ترس مردم چنین حرفی را بر زبان جاری نمی کنند و لی در عمل تا به حال در طول این چهل چنین کرده است و رأی دان شما یعنی اینکه قبول دارید که کشور توسط این حکومت فتح شده است.
در این حکومت و رژیم مهم نیست که شما موافق و یا مخالف هستید، هر موقعی که لازم شد، شما سرکوب و کشتار راه خواهد انداخت، کشتار سال 88 را دیدید، کشتار بهمن 96 و کشتار آبان 98 را هم شاهدید. زدن هواپیمای اوکراینی را هم دیدید که وقتی از دید رژیم لازم باشد، حکومت تصمیم می گیرد به کشتار دست بزند. و حتی لازم نمی بیند که غذر خواهی خشک و خالی از ملت بکند. حتی در قضیه زدن هواپیمای اوکراینی دیدید کسی حق ندارد بگوید چه اتفاقی افتاده است و یا دارد می افتد. شما با یک چنین حکمتی سرو کار دارید پس رأی دادن تثبیت چنین حکومت جبار و ظالمی است .
دینداران باید بدانند که موافق آموزه های دینی هر کسی به ظالم کمک کند شریک در ظلم است و هر کسی در مقابل ظالم سکوت کند شریک در ظلم است و هر کسی با ظالم همراهی کند شریک در ظلم است. اگر به این آموزه ها اعتقاد دارید، بدانید شرکت در انتخابات به ظلم و ظالم کمک کردن است. و بدانید هر اقدامی و هر رأیی که باعث تقویت این حکومت بشود، خیانت و کمک به ظلم و جنایت و حد اقل تأیید ظلم و جنایت است. آن ها می گویند بروید پای صندق ها و رأی بدهید به شما و خود دروغ می گویند:
اصلاح طلبانی که می گویند ما در تهران لیست نماینده نمی دهیم اما مردم با حضور پر شور خود در انتخابات شرکت کنند، ایا این باج دادن به خامنه ای نیست؟
حسن روحانی که خود از عناصر سرکوب در این کشور است با وجود که می گوید انتخابات انتصابات است ولی در عین حال می گوید«با صندوق رأی قهر نکنید» وقاهت تا این حد جز از آخوند از کس دیگری بر نمی آید.
روحانی و اصلاح طلبان و خامنه ای همه نظرشان بر این است که برای حفظ نظام باید مردم را سرکوب کرد و از سفره انقلاب خورد. آیا در طول این چهل سال به غیر از این، کار دیگری کرده اند. خورده اند و به کشتار داغ و درفش و خفه کردن مردم پرداخته اند.
حقارت را ببینید که تا کجا است: آقای محمد خاتمی کسی که با این همه فشار روبرو است باز هم می گوید بروید و برای حفظ نظام در انتخابات شرکت کنید. او می گوید که اگر نظام از بین برود همه ما ضرر می کنیم، چقدر باید آدم حقیری باشد. کسی که روز روشن ظلم ستم و جنایت به مردم را می بیند و می گوید بروید و رأی بدهید. جز این است که مردم را فریب می دهد؟
کسانی که می خواهند خود و دیگران را فریب بدهند می گویند که چه ما شرکت بکنیم و چه نکنیم رژیم آمار غلط می دهد و می گوید ملت در انتخابات شرکت کرد. ابدا اگر شما شرکت نکنید چنین چیزی ممکن نیست. در شرایط موجود و به برکت فضای مجازی هر کس می تواند خود یک خبرنگار جهانی باشد. خود خبر بگیرد، فیلم بگیرد و منتشر کند در چنین فضائی اگر مردم شرکت نکنند، حکومت قادر نیست که به اندازه وسیع تقلب کند. اولاً نمی تواند آمار بدهد. ثانیاً اگر هم آمار بدهد چون خودشان می دانند که دروغ است اعتماد به نفسی که لازم دارند پیدا نخواهند کرد. این حرفهای دروغ را باور نکنید. وقتی خامنه ای می بیند که مردم به پای صندوقها نیامدند. اگر هم آمار بدهد چون می داند که آمارش ساختگی و دروغ است، سرشگسته می شود و اعتماد به نفس پیدا نخواهد کرد و آن را از دست خواهد داد. و از همه مهمتر لباس ترس از تن به در آورده و به قدرت و نیروی تغییر در خود واقف می شوید. پس از این وسوسه که بعضی ها راه می اندازند که اگر من رأی ندهم دیگران رأی میدهند، کنار بگذارید. آیا حد اقل نمی خواهید که در جنایت و ظلم و جور چنین رژیمی دستتان پاک و مبری باشد؟
با تحریم وسیع و گسترده انتصاباتِ انتخاب نما، به مردم دنیا خواهید گفت که ما ملت زنده ای هستیم و سرسپرده رژیم نیستیم و به این رژیم سرکوبگر مطلقه نه می گوئیم.
اگر بخواهیم که دنیا بفهمد که ملت ایران با حکومت ایران متفاوت است کم هزینه ترین، آرام ترین مسالمت آمیز ترین و سالمترین راه شرکت نکرد ن در انتخابات است.
تحریم انتخابات عین فعالیت است یعنی اینکه وقتی شما انتخابات یک چنین رژیم قلابی را تحریم می کنید، بطور اتوماتیک رأی بر ابطال رژیم می دهید و بر حق حاکمیت خود صحه می گذارید.
اگر دست به دست هم بدهید و تصمیم بگیرید و حکومت را در انظار جهانیان رسوا کنید، موفقیت بزرگی نصیب خود کرده اید. در اثر این شرکت نکردن شما، شاید حکومت و نظام و رهبری کمی به خود آید و در اعمال و کردار خود تجدید نظر کند. و اگر هم تجدید نظر نکرد، نیروی جمعی شما قدرت می گیرد و به شما امکان می دهد که به قدرت و توان خود بیشتر آگاه شوید و آن را زمینه ای برای اقدام های بعدی خود کنید و در مواقع لزوم آن را به کار گیرید.
امید است که ملت ایران تصمیی تاریخی بگیرد و به مردم جهان نشان بدهد که این رژیم را نمی خواهد و مورد قبول شما ملت نیست.
محمد جعفری 25 بهمن 98